حنیفا
-
دوازدهم محرم:
[ امام سجاد ]
تاریخ را که ورق زنی،
در بین مظلومان تاریخ،
نام علی ابن حسین را خواهی دید.
مولایی که حسرت یاری پدر، برادر و پسرعمو را تا ابد در قلب خود داشت.
آقایی که
هروقت طفلی رضیع میدید،
بیاختیار اشک از دو دیدهاش جاری میشد.
آب بر لب خشکش مینشست،
به یاد دولب عطشان حسین، خون میگریست.
خاطرات کربلا،
گویی با او عجین شده بودند...
نه سحرگاه، و نه شبانگاه،
قلب مصیبتدیدهاش را رها نمیکردند.
گلوی پارهی اصغر،
تکه تکهی اکبر،
دو دست بریدهی عمو،
سرهای برافراشته شده بر نیزه،
و پیکرهای در خون غلتیده و استخوان شکسته...
اما اینها هم نه...
معجر زینب را چه بگوید؟
بی گوشوارگی ِسکینه را چه گوید؟
دست در دست ِملکالموت گذاشتن ِرقیه در آغوش سر پدر را چه گوید؟
از آن بازار نفرین شده و
خرابهی شام...
از چوب یزید بر دندان پدر،
از عمامهی سوخته بر سر،
از هلهله و شادی مردم در جهل فرورفته،
از اسم کافر و خارجی بر اهل رسول زدن چه گوید؟!
و چه داستانی نهفتهست
در الشام و الشام و الشام...
#آسمان_محرم
#نوشته_قلبم