الهی...
همهـ تو را براے نعمتهایت شڪر میکنند،
اما قشنگترین نعمت من، خودت هستی:)!
شکر کھ خداے من شدی♥️'
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
شهیده سودابه همتی✨
سال1340 بود.
خرمشهر بار دیگر تولد کودکی را به نظاره نشست، سودابه شاداب و پر نشاط در جمع خانواده حضور یافت و از مادر متانت و تقوا را آموخت.
کمکم به انجام فرائض دین اسلام علاقمند شد تا آنجا که در مسابقات قرآن و نهجالبلاغه رتبهی عالی به دست آورد.
زمانی که ارتش رژیم بعث به ایران حمله کرد، او به همراه خانوادهاش تا آخرین لحظات مقاومت نمود. اما به ناچار به بروجرد مهاجرت کرد.
شهادت
روز 21دیماه سال1365 سودابه به نماز ایستاد؛ مادر نگاهی از مهربانی به او انداخت. نمازش که به پایان رسید، سر بر سجده نهاد.
چند دقیقهای تأمل کرد، آنگاه برخاست و به مادر گفت:« فردا نوبت من است! از تو میخواهم که غمگین و ناراحت نشوی، چرا که شهادت آرزوی من است.»
روز بعد همای سعادت بر شانهی سودابه نشست و او چون مرغی سبکبال در سن 25سالگی در پی بمباران هوایی دشمن به آسمان پر کشید.
السلامعليالحسين
وعليعليأبنالحسين
وعليأولادالحسين
وعلياصحابالحسين✨
#امام_حسین_من♥️
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
شهیده طیبه زمانی✨
شهیده طیبه زمانی که از سادات بود، در سال1344 ه.ش در خانوادهای مذهبی و روحانی و در روستای گودین از توابع شهرستان کنگاور در کرمانشاه چشم به جهان گشود.
او از ابتدای کودکی علاقه شدیدی نسبت به یادگیری و خواندن قرآن داشت و به همین خاطر در سن پنجسالگی به مکتبخانهای که در روستای محل تولدش بود رفت و در محضر استاد مشهدی ولی گودینی خواندن قرآن را آموخت و آن را بسیار روان و زیبا تلاوت میکرد.
به علت اینکه در رژیم منحوس پهلوی کلاسهای درس پسر و دختر مختلط بود، خانوادهٔطیبه او را به مدرسه نگذاشتند و خودش در خانه کتابهای اول تا پنجم را خواند و کلاش ششم را نیز به طور متفرقه در کرمانشاه امتحان داد و قبول شد.
وی دوران راهنمایی را هم به صورت متفرقه امتحان داد و با معدل عالی قبول شد.
شهیده زمانی در سال1350 وارد دبیرستان دخترانه «آناهیتا» در شهرستان کنگاور شد و سهسال دوره متوسطه را در آنجا گذراند و همین سهسال تمام دوران تحصیلات شهیده است که تا زمان أخذ مدرک دیپلم سر کلاس رفته است.
طیبه فردی پرجنب و جوش، فعال و اجتماعی بود و از همان ابتدا با هرگونه ظلم و تبعیض مخالفت میکرد.مخصوصاً تبعیض بین دختر و پسر را که در حق زنان رَوا میداشتند.
رفتن به مسجد، مجالس سخنرانی در ماه محرم، جلسات قرائت، خیاطی، بافندگی، گلسازی و کمک به پدر و مادر در انجام امور منزل و... کارهایی بود که ایشان در ساعت فراغت خود انجام میداد.
وی تأکید زیادی روی مسئلهٔ حجاب داشت و حتی یکی دو بار هم به خاطر داشتن حجاب از مدرسه اخراج شد.
او به نماز بسیار مقید بود و سعیاش در این بود که آن را سر وقت اَدا کند و همیشه نماز را با دعا و راز و نیاز با خدا به پایان میبرد.
طیبه شبهای جمعه دعای کمیل میخواند و معمولا دوشنبهها و پنجشنبهها روزه میگرفت.
علاقه طیبه به مطالعه خیلی زیاد بود و اطرافیان خود را تشویق به خواندن کتاب میکرد. او همیشه به فکر محرومین و بیچارگان جامعه بود و آرزویش کمک و خدمت به آنها بود.
وی با خانواده، فامیل و دوستانِ صمیمی، مهربان و خوش برخورد بود.
او در سال1356 ه.ش در کنکور سراسری شرکت و در رشته شیمی دانشگاه مشهد قبول شد.
طیبه در تشکیل انجمنهای اسلامی و برنامههای مذهبی نقش موثری داشت و در کنار درس، به کلاسهای هنری از جمله عکاسی نیز میرفت.
وی از دانشجویان پیرو خط امام بود که در سال1357 در طبس همراه با دیگر خواهران به مداوای زلزلهزدگان شتافت و در تظاهرات دوران انقلاب هم نقش عمدهای بر عهده داشت.
طیبه پوستر و اعلامیههای امامخمینی«ره» را از مشهد (محل تحصیلش) به کنگاور میآورد و بین مردم پخش میکرد.
طیبه در زمان حمله رژیم پهلوی به بیمارستان اطفال مشهد، به همراه دیگر دانشجویان به یاری و کمک اطفال شتافت.
او اعتقاد راسخ به بنیانگذار انقلاب، امامخمینی«ره» داشت و معتقد بود که باید به پیروی از امام به مبارزه با رژیم منحوس پهلوی پرداخت. طیبه خیلی آرزوی دیدار مقتدای خود امامخمینی«ره» و همچنین آیتالله طالقانی را داشت، اما موفق به دیدار آنان نشد.
از دیگر خصوصیات بارز شهیده، گذشت، فداکاری و شجاعت بود!
شهادت
شهیده طیبه زمانی موسوی سرانجام در روز 17دی سال1357 در شهرستان کنگاور به دست دژخیمان رژیم منحوس پهلوی، هنگامی که در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت کرده بود، به شهادت رسید.
او قبل از شهادتش، تعداد زیادی پوستر و عکس از شهدای دیگر شهرها جمعآوری کرده بود تا در نمایشگاهی دایر کند، اما به علت نوشیدن شهد شیرین شهادت، فرصت آن را پیدا نکرد و دوستان او صبح روز بعد از شهادتش، نمایشگاه را تشکیل دادند در حالی که عکس شهیده طیبه زمانی به نمایشگاه جلوه و شکوه خاصی بخشیده بود(: