eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76.7هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر میخواهید خوشبخت باشید ؛ زندگی را به یک هدف گره بزنید ، نه به آدم ها و اشیاء ... ✍ آلبرت انیشتین @Harf_Akhaar
❖ شخصی مادرش الزایمر داشت ... بهش گفت مادر یه بیماری داری ، باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان... مادر گفت : چه بیماریی؟ گفت : الزایمر... گفت : چی هست... گفت: "یعنی همه چیو فراموش میکنی..." گفت انگار خودتم همین بیماریو داری... گفت : چطور؟ گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم ، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی ، قامت خم کردم تا قد راست کنی.. پسر رفت توی فکر... برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش... گفت : برای چی؟ گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم... مادر گفت : "من که چیزی یادم نمیاد.... @Harf_Akhaar
یک حال و هوای دیگری می سازیم دنیایِ قشنگ و بهتری می سازیم.. هرچند که روبروی مان دیوار است ما، در دل دیوار، دری می سازیم... ‍‌@Harf_Akhaar
مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختند و برای عشق مرز؛ غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا می‌گیرد، و نه عشق مرز می‌شناسد... @Harf_Akhaar
مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید: - جرج از خانه چه خبر؟ - خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد. - سگ بیچاره! پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟ - پرخوری قربان. - پرخوری؟ مگر چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟ - گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد. - این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟ - همه اسب های پدرتان مردند قربان. - چه گفتی؟ همه آنها مردند؟ - بله قربان. همه آنها از کار زیادی مردند. - برای چه این قدر کار کردند؟ - برای اینکه آب بیاورند قربان! - گفتی آب؟ آب برای چه؟ - برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان. - کدام آتش را؟ - آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد. - پس خانه پدرم سوخت؟ علت آتش سوزی چه بود؟ - فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد قربان! - گفتی شمع؟ کدام شمع؟ - شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان! - مادرم هم مرد؟ - بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان. - کدام حادثه؟ - حادثه مرگ پدرتان قربان! - پدرم هم مرد؟ - بله قربان. مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت. - کدام خبر را؟ - خبرهای بدی قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت در این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان. خواستم خبرها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان! @Harf_Akhaar
بیماری عجیبی در جهان هست و آن خواستن چیزهایی است که نداریم. و این چرخه هیچ‌گاه پایان ندارد...! @Harf_Akhaar
بالاترین رهایی، آزاد شدن از نظرات دیگران است؛ روزی که بتوانی بدون وابستگی و اهمیت دادن به نظرات دیگران، از خودت و فردیتت لذت ببری، آن روز، روز رهایی توست! @Harf_Akhaar
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم می‌شست؛ اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، می‌گفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره! با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمی‌زنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره... زندگیم همینه، تمام تلاش‌تون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید😁👌 @Harf_Akhaar
چرا می‌کوشیم آدم‌ها را تغییر دهیم ؟! این درست نیست ... ؛ آدم باید یا دیگران را همانطور که هستند بپذیرد یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد ... 👤فرانتس کافکا @Harf_Akhaar
شخصیت من را با برخوردم اشتباه نگیر شخصیت من چیزی است که من هستم اما برخوردمن بستگی داره به اینکه تو کی هستی! @Harf_Akhaar
‌داشتن پول يعنی تصاحبِ زمان. اين نظرِ اصلیِ منه... زمان را می‌شه خريد... پول‌دار بودن يا شدن، یعنی داشتن زمان برای خوشبختي، اگه عرضه‌شو داشته باشی ..! @Harf_Akhaar