خوشنویسی/خط طلبه
علیکم السلام اگر من یک روز غذا نخورده باشم، این بشه دو روز، بعد بشه سه روز، زمین و زمان رو بهم میریز
واقعیت اینکه از خیلی چیزا میزنم...
نمیدونم، آدم باید ببینه چه خرجی براش اضافیه، مدتی اون خرج رو نکنه و پولش رو برای این سفر نگه داره
باور میکنید، دو سال پیش من غیر از ایام اربعین 3 روز رفتم کربلا با یک و پونصد...
برخی خرجها و هزینههای خود سفر رو هم باید کم کرد، هدف زیارته...
ان شاء الله روزی شما هم بشه به لطف خود آقا
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده...
پ.ن
البته امروز دیگه دارم برمیگردم😢
#خط_نسخ
#امام_رضا
@Hasanbahraminejadkhat
خوشنویسی/خط طلبه
آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده... پ
این برگه هدیه شد به خادمی که توی چای خونه، داشت استکانا رو جمع میکرد(:
عجب توفیقی، خوش به حالش😝
خوشنویسی/خط طلبه
آموزشهامون🌸 📸آموزش تصویری خط نسخ با زدن روی هر کدوم از #هشتک ها آموزش مورد نظرتون رو پیدا کنید👇 آم
خودمم دلم برای اموزشا تنگ شده😞
شما هم آیا گویا؟!
کمی برایتان از مشهد بگویم...
#مشهد۱
🌱شب بود ساعت از حدود 11 گذشته بود، هرچه کنار ضریح نشستم و تلاش کردم دل را متوجه محضر مبارک امام رضا علیه السلام کنم و قدری اشک بگیرم، نمیشد که نمیشد
🌱انگار گناه بزرگی مرتکب شده بودم، خیلی به فکر فرو رفتم، تلاش کردم از گناهانم یکی یکی توبه و استغفار کنم، شاید بند دلم پاره شود، دلشکستگی ایجاد شود و اشک جاری شود
آخر تا کی قساوت قلب، تا کی ادبار قلب...
🌱در به در به دنبال قطرهای اشک، تپههای بیابان دلم را میدویدم، اما نه، همه سراب بود، دریغ از قطرهای آب...
🌱شاید یک ساعت یا بیشتر به این حال گذشت، دیدم فایدهای ندارد، شکم هم وقت گیر آورده بود و قار و قور میکرد، انگار مَرکَب روحم یُنجه میخواست، بلند شدم، عقب عقب از محضر مبارک امام رضا علیه السلام خارج شدم، از پلههای رواق حضرت معصومه سلام الله علیها بالا آمدم و به سمت باب الرضا رفتم، دست چپ تقریبا کنار امانت داری یک ساندویچ فروشی بود، آمدم وارد شوم، که شخصی جلویم را گرفت...
#ادامه_دارد...
کمی برایتان از مشهد بگویم...
#مشهد۲
🌱یک نوجوان شاید حدود ۱۵_۱۶ ساله بود، ماسک سیاهی بر چهره داشت، جلویم را گرفت و گفت گرسنهام، یک ساندویچ برایم میخری؟ ایستادم، نگاهی به چهرهاش انداختم، به حالت حق به جانبی که انگار روی پیشانیام حک شده «انه حمار» گفتم: «به تو نمیآید گرسنه باشی» و ادامه دادم: با افرادی مثل تو زیاد برخورد کردهام، یکی میگوید میخواهم بروم فلان شهر کرایه ندارم و هزارتا قسم میدهد به امام رضا و حضرت زهرا و... یکی میگوید گرسنهام، یکی میگوید شیر خشک برای بچهام میخواهم و از این حرفها
(توی پرانتز بگویم که در مسیر هشتبندی تا بندرعباس با شوهر خالهام سر همین موضوع صحبت میکردیم)
🌱با حالت یأس و نامیدی نگاهی به من کرد و گفت: نه من واقعاً گرسنهام😔 خواهرم هم توی پارک نشسته و...
🌱گفتم باشد من یک ساندویچ برایت میگیرم(البته آرام گفتم فکر میکنم نشنید، کلا تن صدای من پایین است)
🌱رفتم داخل و دو ساندویچ مرغ سفارش دادم با یک نوشابه(حتی نپرسیدم چی دوست دارد😐 خدای مرا هدایت کناد)، دقایقی گذشت و روی صندلی نشسته بودم، از داخل نوجوان را نگاه میکردم، گوشهای ایستاده بود و منتظر شخص دیگری که شاید دلش نرم باشد و برایش غذایی تهیه کند...
#ادامه_دارد
خوشنویسی/خط طلبه
کمی برایتان از مشهد بگویم... #مشهد۱ 🌱شب بود ساعت از حدود 11 گذشته بود، هرچه کنار ضریح نشستم و تلاش
زیباییش به انتصابش به امام رضا علیه السلام است...
آموزش تصویری اتصال جیم به صاد
دقت کنید، نُک جیم روبروی محل اتصال صاد قرار گرفته...
#آموزشی #اتصالات
#خط_نسخ
#اتصال_جیم_به_صاد
@Hasanbahraminejadkhat