🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
شب جمعه بود; گفت و گويى در لحظاتى ناب🌻
وارد شدم بر كريم، با دستانى خالى از حسنات و قلبى تهى از سلامت
گفتم: بسمالله النور .
گفتم: بسمالله النور النور .🌸
گفتا: الذى خلق النور من النور .
گفتا: الذى هو مدبر الامور .
گفتم: كيستى؟🌻
گفتا: المهدى طاووس اهل الجنة .
گفتم: چه زيبا پاسخ مىدهى .
گفتا: انا ابن الدلائل الظاهرات .
گفتم: چگونه در برابر قدوم مباركتان ركوع كنم؟🌸
گفتا: ما اسئلكم عليه من اجر الا المودة فىالقربى .
گفتم: اين جان فدايتان، متاعى كه هر بى سر و پايى دارد🌻 .
گفتا: اللهم وال من والاه وعاد من عاداه .
گفتم: مولاجان! مىخواهم شيرينى وصال را بچشم .
گفتا: تا تلخى فراق نچشى به شيرينى وصال خرسند نگردى .🌹
گفتم: مىخواهم محبوب حق تعالى شوم .
گفتا: تا ترك لذات طبيعى خيالى نكنى محبوب حق تعالى نشوى .
گفتم: مىخواهم كارهايم رنگ خدايى داشته باشد .🌸
گفتا: اگر دائمالحضور باشى كار خدايى كنى .
گفتم: در مشكلات غوطهورم .
گفتا: كليد حل مشكلات تضرع در نيمه شب است .🌻
گفتم: افضل اعمال كدامين است؟
گفتا: به فرموده جدم «انتظار الفرج» .
گفتم: سخنان جدتان را متذكر مىشويد!
گفتا: كنا نور واحد .
گفتم: پايانمان چه مىشود؟
گفتا: العاقبة للمتقين .🌹 🌹
گفتم: عزيز على ان ارى الخلق ولاترى .
گفتا: غبار را پاك كن تا ببينى .
گفتم: كى مىآييد؟🌻 🌻
گفتا: اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون .
گفتم: يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله .
گفتا: انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم
يا ابا صالح المهدى (عج) !🌸 🌸
چه بگويم كه ناگفته خود همه را مىدانى فقط بدان كه من هم به شما اقتدا مىكنم آنگاه كه دستبر دعا برمىدارى و مىخوانى:
«امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء»🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
دهه هشتادیا
سلام🖐🏻 خواستم یه مطلبی رو خدمتتون بگم:)! باشروعامتحاناتفعالیتما{ادمینها}کمترشده🌿 خواستمبگمکه
دوستان عذرخواهم 🙏🏻
انشاءالله بعد از امتحانات فعالیت ها بهتر و بیشتر میشه 🤲🏻🌹
تودعایجوشنکبیریهقسمتی میگه
«یاکریمالصفح»معنیشمیشهتوراجوری
میبخشمکهانگارنهانگارخطاییکردی :)
سلام .
لطفا این متن زیبا را بخوانید، اگر عالی بود شما هم مثل من منتشر کنید.
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.
راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس
راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است.
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.
✍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.
✍راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
*چه چیزاست که از آن خدا نیست؟*
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
*چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟*
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
*آن چیست که خدا آن را نمیداند؟*
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.
✍راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
✍سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *"الیا"* نزد مسیحیان *"ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *"حیدر"* است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی.
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.
✍امام علی (ع) پاسخ دادند:
.
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک
🔹 *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.*
🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است*
🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است*
پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
✳️به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا:
⬅️ *پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند*
منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی.
عاشقان مولا التماس دعا یاعلی مدد
YEKNET.IR - shoor - hafteghi - 1400.05.01 - narimani panahi.mp3
8.22M
- با حالِ مناسب ..
.
شما به ما ياد داديد كه
امام "كهف الورى" ست
پناهگاه محكم است…
ما پاى واژه به واژه ى جامعه ى شما
امام شناسى خوانديم…
شما ما را هدايت كرديد
با كلماتى كه هر كدام نوری بود در قلبمان …
ما شما را با جامعه خوانى شناختيم
و ديگر امامان را هم…
.
حالا كه ما آنقدر زياد حال دلمان
با كلمات شما خوب مى شود ،
حالا كه ميلادتان هم هست ،
حالا مى شود برايمان كمى حرف بزنيد؟؟
باز هم جامعه بخوانيد برايمان
از امام بگوييد؛
توصيف كنيد خودتان را،
يكى شبيه خودتان را
اخر ما، مردمان امام نديده هستيم
همان ها كه از پناه امنشان دور افتاده اند...
از صاحبشان...
حال دلمان و جسممان هيچ خوب نيست..
حضرت هادى!
بيايید و باز روشنگر راهمان باشید،
اين بار به سمت خيمه ى مولایمان...
كه دلمان لک زده نگاهش را…
#صاحبنآ...🌱•.