خب ، این کانال دیگه تمومه !
هیچ وقت حرف هاتون رو توی دلتون نریزید
بنویسید اون رو یا بیان کنید _
گاهی باید رفت از فضای مجازی و یه
سری هم به خودمون بزنیم .
همین ؛ میتونید لفت بدید .
نباید با خاطره ها زندگی کرد ، خاکشون کنید .
-آگرین .
دنیا همانقدر دردناک است که
روحمان را ذره ذره تجزیه میکند
و درنهایت هیچ میماند
و نگاهی خالی !
درد زیاده ، شاید درد او که
در خیابان رو به رویی روی
زمین نشسته و با دستاتش
سرش را میفشارد و موهایش
را میکشد، بیشتر از من باشد
غم و درد دارد لحظه ها را در برمیگیرد
و کاری از دست ما برنمیآید!
این غم است که فقط در صفحه ی روزگار
خودنمایی میکند و هر لحظه ما را به
هیچ میرساند؛ راهی برای ادامه نیست!
داشتم برای یکی بچگیمو تعریف میکردم
طرف ، فقط داشت گریه میکرد !
من اینطوری بودم که منو ببین ؟
اینا برام چیزی نبود ، شاید فکر کنی سخت
بود ، آره خیلیم سخت بود ، روح و روانم
داغون شده بود ، ولی خب تو چرا گریه میکنی؟
منو ببین چقدر ریلکسم؟
من خودم را شکستم تا تکه های ِ
شکسته ی او را به هم بیاویزم
اما او تکه های شکسته اش را درون
دلم فرو کرد !
میخوام کل خاطراتم رو به باد بسپارم
میخوام برم ، رد شم از روی جنازه ای که
خودم برای خودم ساختم!
میرم زیر بارون تا تموم کنم این بازی رو !
دخترک بعد از یه فروپاشی روانی و جنونآمیز
ایستاد و کتاب هایش را روی میز گذاشت
و همانطور که عینکش را بر چشمانش میزد
موهایش را به پشت گوش هایش راند
و با لبخند چایش را نوشید و در دنیا غرق شد!
به همین راحتی