eitaa logo
•|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
963 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
70 فایل
﴿بھ نامْ خاݪق چشماݩ دݪربایِ مهدۍ🥀 •[ إِلَے مَتَے أَحَارُ فِيكَ يَا مَوْلاَےَ♥️🌱]• #فڪیف_اصبر_علی‌_فراقڪ✨ خـادم کـانـال:... •|اطݪاݞاټ+شࢪایط ٺبادݪ ۅکپۍ+پاسخ به ناشناس🍃↯ ♥️| @Sharaiet_Hazrat_hojat
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ❤شهید ابراهیم هادی❤: از خدا خواسته‌ام‌ همیشه جیبم‌ پُر پول‌ باشد تا گره از مشکلاتِ‌ مردم بگشائیم. ⚡ما از خدا پول میخواییم براچی؟!() ❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓ √°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌱🌸 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 ۴۴ و دویدم توی اتاق قلبم تند تند می زد - عجب شانسی داری تو بابا که نماز نمی خونه چرا هنوز بیداره؟ این بار بیشتر صبر کردم نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد چراغ آشپزخونه هم خاموش شده بود رفتم دستشویی و وضو گرفتم جانمازم رو پهن کردم ایستادم هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم که سکوت و آرامش خونه من رو گرفت دلم دوباره بدجور شکست وجودم که از التهاب افتاده بودتازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم رفتم سجده خدایا توی این چند ماه این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم بغضم شکست - من رو می بخشی؟ تازه امروز، روزه هم نیستم روزه گرفتنم به خاطر تو بود اما چون خودت گفته بودی به حرمت حرف خودت حرف پدرم رو گوش کردم حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم ... نویسنده:شهید سید طاها ایمانی📝
🕊 🌿🕊 🕊🌿🕊🌿 🌿🕊🌿🕊🌿 🕊🌿🕊🌿🕊🌿 (شلمچه) ۴۲ چشـمهایمان از خوشحالی درخشـید. مثل اینکه کار تمام شده بـود. حالـت جالبی اسـت کـه فرماندهی مطمئن باشـد طرحی که میخواهد به اجرا در بیاورد، در این طرح، اطمینان پیروزی هست. 1* یعنـی ما پیـروزی را در آن جرقۀ ذهنی که به وجـود آمد، دیدیم.> سـحرگاه روز دوشـنبه سـوم خرداد 1361 ،در شـرایطی که طلائیه سـتون یگان های تحت امر قرارگاه فتح، با جلوداری حسین خرازی و احمـد کاظمـی، فرماندهـان تیپ هـای 14 امـام حسـین و 8 نجف اشـرف، میرفتند تا سیل آسـا به داخل شـهر خرمشهر سرازیر شـوند، واحدهای مجهز زرهی و مکانیزۀ دشمن نیز سرگرم آخرین هماهنگی الزام، پیش از آغاز یورش سهمناک خویش از دو جبهۀ شلمچه و نهر خیّن ّبودند… *11 .ناگفته هـای جنـگ؛ خاطـرات سـپهبد شـهید علی صیـاد شـیرازی، تدوین احمد دهقان، تهران، سورۀ مهر، صص 269 ـ 2 •نویسنده:آقای کمال سپاهی 📖
🌱🌸 هزار‌آیینه‌می‌روید‌به‌هرجا‌می‌نهی‌پا‌را 🌿 همین‌قدر‌از‌تو‌می‌دانم،هوایی‌کرده‌ای‌مارا🚶🏾‍♂ میان‌چشم‌هایت‌دیده‌ام‌قد می‌کشد‌باران ... و‌اندوهی‌که‌وسعت‌می‌دهد بی‌تابی‌مارا💔» |○Hazrat_Hojjat_Camp1
🌱🌸 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 ۴۳ و بدون مکث رفتم توی اتاق ... پام به اتاق نرسیده ... اشکم سرازیر شد ... تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم... در رو بستم و همون جا پشت در نشستم ... سعید و الهام خواب بودن ... جلوی دهنم رو گرفتم ... صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه ... - خدایا ... تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم ،من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت ... تو شاهد باش ... چون حرف تو بود گوش کردم ... اما خیلی دلم سوخته ... خیلی... گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم ... صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد پدرم اهل نماز نبود گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه برم وضو بگیرم می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم اجازه اون رو هم ازم صلب کنه که هنوز بچه ای و 15 سالت نشده تا صدای در اتاق شون اومد آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم از توی آشپزخونه صدا می اومد دویدم سمت دستشویی که یهو اونی که توی آشپزخونه بود، پدرم بود قسمت بیست و یکم: فقط به خاطر تو اومد بیرون جدی زل زد توی چشمام - تو که هنوز بیداری هول شدم… نویسنده:شهید سید طاها ایمانی📝
Tahdir joze26.mp3
3.99M
{ختم‌قرآن‌ڪریم📖} جزء بیست و ششم قرآن‌ڪریم🌱 باصداے‌دلنشین:استادمعتزآقایے🎙 زمان:۳۳دقیقہ [هروزیڪ‌جزء‌🕊] 🌙 |○Hazrat_Hojjat_Camp1