eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
💪🇮🇷 🍀 •| #چهل_برگ |•🍀 یڪے از،بهتــرین دستــاورد چهــل ســال دست و پنــجه نــــرم ڪردن بــا دشمــن🇮🇷🇮🇷 امـام خامنـه ای (حفطه الله)🇮🇷👇 ✅ معجزه‌ی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما می‌بینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام رحمه‌الله را دیده است نه انقلاب را دیده است،🇮🇷🇮🇷 نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیه‌ی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب 🇮🇷🇮🇷 میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن 🇮🇷🇮🇷 می‌ایستد. ۱۳۹۷/۰۹/۲۱ ایــن تصـــویر به همـه دنیا مےارزه🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 جــوونــای دهــه هفتــادی💪 ڪلید شڪوفایے انقلاب اسلامے هستنـــد🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 •|🍀|• @heiyat_majazi 💪🇮🇷
°| (14)☎️ |° زبانـ تنهـا ماهیچـہ بدنـ هستش ڪہ استخوانـ ندارهـ ولے از تمـامـ ماهیچہـ هاے بدنـ قوےتر😐(چےشد🤔) چونـ ڪہ بهـ وسیلہ زبانـ حرف هایے زده میشهـ ڪہ ممڪنہ دلےشکستہ یا خوشحالـ بشهـ☺️(آهان😅) خداوند مهربانـ توصیہ ڪردند ڪہ از زبانـ اینگونهـ استفادهـ ڪنیمـ😊👇 (❤️)وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا(❤️) با مردم نیکو سخن بگوئید(😍) 📖منبع←قرآن ڪریمـ 🌺سوره عشق←بقره ✨آیہ زیبـا←81 . . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 |•💚•| @heiyat_majazi
°| (486) 😊✋ |° [💛] زهرا سلام الله علیها [😍] مادر همہ سادات است ، [📢] سیّدها حواسشان جمع باشد ، گناهشان [✌️] دوبرابر و ثوابشان نیز دوبرابر بہ‌حساب [😊] مے آید ، آبروے مادرشان را حفظ کنند . [😇] البته زهراےمرضیہ(س) مادر همہ است [😌] و اختصاصے نیست. 🏴 🕊🌹 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| (174) 📺🎈 |° یادش بخیر بچه بودیم برقـ⚡️ـاے محل رفتـ همه زنگــا رو فشار دادیم😁☝️ و قیر چسبوندیم روش🙈 زنگا همه از این بلبلـ🐤ـےها بود برقا ڪه اومد محل صدا جنگل میداد🎶😂 👇 ⛔️🙏 🍃 °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 {📻‌} @Heiyat_majazi
°⏳| (486) |⌛️° حضرت رسول اکرم (ص ) فرمودند😇 انسان مؤمن نخواهد بود😢 تا این که به حسابنفسش برسد😊 شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش👌 📚بحار الأنوار، ج۷۲ پاتوق [ 👳🎙:👇] 🍃:🌸| @heiyat_majazi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•| #جینگولے_جاتے (23)🍭 |• تزیین گلدان با سنگ ریزه😍👌 وسایل مورد نیاز: چسب چوب سنگ ریزه تڪہ چوب و هروسیلہ اے بہ دلخواه خودتون... #هشتڪ_تولیدےاست #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 بفرمایین بہ ـڪارِتون میادا😉👇 |•🍬•| @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧❄️ ❄️ |° #نوحه_خونے (189)🙏°| دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است😍 که موی‌تیره‌و روی‌سفید باحسن‌است🌸 به کفر گفـت که دست حسن دوایی نیست😊 درست‌گفت‌برادر،خود دوا‌حسن‌است🌺 #سید‌مجیدبنے‌فاطمه 🎤 #دوشنبه‌‌هاےامام‌حسنے #دان_ڪن_شارژ_شے👇 ❄️ @Heiyat_Majazi 🎧❄️
°| (925) 😎💪 | ســردار سلامے: راهبـرد مــا محــو اسرائــیل است💪 وی تصــریح ڪرد: 🔸ما اعلام می‌کنیم که اگر اسرائیل کاری انجام دهد که جنگ جدیدی شروع شود، مسلما این جنگ، همان جنگی است که محو شدن او را در پی خواهد داشت. 🔸به نظر می‌رسد با شرارت هایی که اسرائیل در حال انجام است، خودش را به این واقعیت نزدیک می‌کند. وعده 25 ســال،حضرت آقا در حــال تحــقق است.💪 اقتـــدار روز افزون ایران💪🇮🇷 مــا با اسرائـیل مےجنگــیم و او را نــابود خواهیم ڪرد💪💪 مــنه جـــوونه دهـه هفتــادی با تمــام قوا آمــاده ام💪💪💪 👇 ⛔️🙏 🍃 . . . ••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈•• تحلیل‌هاے نابے ڪه هیچ‌جا نخواندید با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 ~° 📡: @Heiyat_Majazi °~ ¯\_______(ツ)_______/¯
°| (487) 😊✋ |° 🍃🌺🍃🌸🍃 🍃🌸وقتے اونے دوستش داریم بیمار میشہ می گیم امتحان الهیِ... 🍂ولے وقتے ڪہ شخصے ڪہ دوستش نداریم بیمار می‌شہ مے گیم عقوبت الهیِ!! 🍃🌸وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتے میشہ، میگیم از بس ڪہ خوب بود... 🍂و هنگامے ڪہ شخصے ڪہ دوستش نداریم، دچار مصیبت میشہ، میگیم از بس ڪہ ظالم بود!! 👌مراقب باشیم....! قضا و قدر الهی را آن طور ڪہ پسندمان هست تقسیم نکنیم...!! 👆همه ما عیوب زیادے داریم و اگر لباسے از سوی خدا ڪہ نامش سِتْر(پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد... ✨پس عیب جویے نکنیم در حالے ڪہ عیوب زیادے چون خون در رگہا در وجودمان جاریست! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌺🍃 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° (ع)☀️📖 [155] ° 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــداے علے 😀 برپا. سلام آقا 😎 برجا. علیکم السلام 🙂 آقا! دانا کیه؟ 😜 من. 😎 دانا کسیه که قدر خودش رو بدونه. 😊 نادون پس کیه؟ 😉 خب من. 😎 نه. نادون کسیه که خودش رو نمی دونه 😀 بدترین آدم کیه؟ 😒 اینکه معلومه. تو 😎 اشتباه کردی. بدترین آدم کسیه که خدا اون رو به حال خودش رها کرده تا از راه منحرف بشه. 😅 چطوری بشناسیمش؟ 😎 اگر به محصولات دعوت بشه تا جون داره براش تلاش میکنه. اما اگه اون رو به و نعمتهای گوناگونش دعوت کنی سستی و تنبلی می کنه. 😎 انگار که ازش نخواستن برای آخرت کار کنه. 😁 آقا شما از کجا این آدما رو می شناسین؟ 😎 اینجا👇در موردشون خوندم 📚|• . خطبه ۱۰۳ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
Hamed Zamani - Amaar Dare In Khak.mp3
10.91M
📻🇮🇷 🇮🇷•| |•🇮🇷 تیڪ تاڪ، تیڪ تاڪ🕰 اینجـــا ساعت همیشه به وقت انقلاب🇮🇷 است. اینجــا است.🇮🇷 امـشب هــم بــا بـرگے🍀 دیگر از چهــل سـال تلاش دشمن بـرای برانــدازی نظام جمهـوری اسلامے و سیلے به مــوقع و همیشگے مـــا بــر دهــان آنــان ڪه چشم دیدن عــزت و اقتدار ایــران را نـــدارند همــراه باشید.🇮🇷🇮🇷🇮🇷 سال 1388 در چنــد دهه اخیر یڪی از سرنوشت ساز تــرین ســالهای عمــر با برڪت انقلاب عزیزمــان بوده است چــرا ڪه بار دیگــر نــشان دادیم بد به حـال ڪسے یا کسانے ڪه چـه در داخــل ڪشور و چــه در خــارج قصــد دست درازی به ڪشور و نظامـمان را دارند.👊👊 عمــار داره ایــن خاڪ🇮🇷🇮🇷 ادامـهـ دارد....🇮🇷🇮🇷🇮🇷 •|💪|• @heiyat_majazi 📻🇮🇷
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت5⃣9⃣1⃣ خدا را خدا را! درباره ی همسا
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت6⃣9⃣1⃣ کشیش بعد از این که با پرفسور صحبت کرد، گوشی را گذاشت و همان جان کنار میز تلفن ایستاد. به فکر فرو رفت. ایرینا از توی آشپزخانه بیرون آمد، کنار کشیش ایستاد، نگاهش کرد و پرسید: چه شده میخائیل؟ چرا رنگت پریده است؟ کشیش که انگار نای ایستادن نداشت، دست هایش را به میز تکیه داد و کمرش را قوز کرد. ایرینا با نگرانی بیشتر سؤالاتش را تکرار کرد و افزود: پرفسور چی گفت؟ چه کارت داشت؟ 📚📚📚 @Heiyat_Majazi خشکی دهان و مور مور شدن زیر پوست و افزایش طپش قلب، خبر از بالا رفتن فشار خون داشت. نشست روی صندلی و بدون این که به چهره ی نگران ایرینا نگاه کند گفت: قرص فشارم را بیاور، حالم خوب نیست. ایرینا با عجله رفت و وقتی با لیوانی آب برگشت که کشیش احساس سرگیجه می کرد. ایرینا قرص را گذاشت بين لب های او و لیوان آب را به دستش داد. کشیش قرص را بلعید و آب را تا نیمه سرکشید. پشتش را به صندلی تکیه داد. ایرینا لیوان را از او گرفت و پرسید: به من بگو چه شده میخائیل؟ چرا حرف نمی زنی؟ کشیش با نوک زبان، خشکی لب هایش را زدود و گفت: سارقان به منزلمان در مسکو دستبرد زده اند. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منـــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده😍☝️ هرشب ساعت 🕘 و هر روز 14:30 از،این ڪانال👇 📚 @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت6⃣9⃣1⃣ کشیش بعد از این که با پرفسور
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت7⃣9⃣1⃣ ایرینا آهی کشید و گفت: یا حضرت مریم! این بار نوبت ایرینا بود که دست و پایش بلرزد، بدنش سست شود و دستش را به میز تکیه دهد تا از پا نیفتد. کشیش گفت: البته به خیر گذشته است؛ آن ها قبل از این که چیزی به سرقت ببرند، دستگیر شده اند. ایرینا با صدایی که به سختی از گلویش بیرون می آمد پرسید: کی این اتفاق افتاده است؟ پرفسور از کجا با خبر شده؟ کشیش گفت: این چیزها مهم نیست؛ مهم این است که آن ها نتوانسته اند چیزی از خانه بیرون ببرند و توسط پلیس دستگیر شده اند. آن ها احتمالا به دنبال همین نسخه ی خطی قدیمی می گشتند. ایرینا باقی مانده ی آب لیوان را نوشید و گفت: ببین داری با خودت چه می کنی میخائیل... آن از سرقت کلیسا و کشته شدن آن مرد تاجیک، این از آمدنمان به بیروت و حالا هم سرقت از منزل! مگر این کتاب چقدر می ارزد که ما باید این همه در معرض خطر باشیم؟ کشیش گفت: هر چه بود تمام شد ایرینا. به خیر گذشت. با دستگیر شدن سارقان، دیگر خطری ما را تهدید نمی کند. حالا ما می توانیم برگردیم به مسکو. 📚📚 @Heiyat_Majazi ایرینا پرسید: اگر آن ها همدستان دیگری داشته باشند چه؟ کشیش پاسخ داد: نه! آن ها فقط دو نفر بودند و حالا هم دستگیر شده اند و چون پیش از این مرتکب قتل شده اند، باید تا ابد در زندان باشند. پس نگران نباش، به زودی بر می گردیم به سر خانه و زندگی مان. ایرینا همان طور که به طرف آشپزخانه می رفت، گفت: خدا خودش به خیر گرداند. این آخرعمری چه دلشوره هایی باید داشته باشیم. کشیش نفس عمیقی کشید. ضربان قلبش آرام شده بود و از شدت سرگیجه و سوزش زیر پوست، کاسته می شد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منـــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده😍☝️ هرشب ساعت 🕘 و هر روز 14:30 از،این ڪانال👇 📚 @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
🚀🇮🇷 🍀•| #چهل_برگ |•🍀 و اینڪ موشڪ تمـام نمـای ایرانے🇮🇷 #عمــاد🇮🇷 این موشڪ توسط طــراحان داخلے از،صفــر تا صــد طراحے شده اســت.💪💪 اینــه قدرت یـه جـوونه انقلابے☝️🇮🇷💪 •|🍀|• @heiyat_majazi 💪🇮🇷
°| (15)☎️ |° یڪے از ڪارهایے ڪہ سببـ بسیارے از محبٺ ها و خوبے ها میشود😍در قرآنـ ڪریمـ ذڪر شدهـ استـ😊👇 (❤️)وَأَوْفُوا بالْعَهْدِ(❤️) به عهد و پیمان خود وفا کنید(💪) 📖منبع←قرآن ڪریمـ 🌺سوره عشق←اسراء ✨آیہ زیبـا←34 . . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 |•💚•| @heiyat_majazi
°| (488) 😊✋ |° |•😌•|شما بہ آن چیزے مےرسید |•👊•|کہ بہ آن باور دارید... |•🔱•|جایگاهے کہ امروز دارید ،ریشہ |•😊•|در باورے دارد کہ داشتہ‌اید ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
•| (20)👛|• چطورےوقتے یادمــون میره نخود یا لوییا رو خیس ڪنیم ، ڪارے ڪنیم بپزه⁉️ اونهارو تو آب بدون نمڪ بجوشونید و همزمان هر ۷- ۱۰ دقیقه⏰ ۱ق ســوپ خــورے بهــش آب سرد اضاف ڪنیــد تا سریع بپزه😃 😎 یہ عالمہ نڪتہ هست؛جانمونے😍👇 •|👒|• @heiyat_majazi
°| (175) 📺🎈 |° حسنے نگو یه دسته گلـ💐 تـر و تمـیـز و☺️ تُـپــــل مُـپــــل👌 👇 ⛔️🙏 🍃 °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 {📻‌} @Heiyat_majazi
°⏳| (487) |⌛️° امام حسن (علیه السلام)(😇) برای دنیای خود چنان کار کن که گویی همیشه زنده خواهی ماند(😊) و برای آخرتت به گونه ای کار کن که گویی فردا خواهی مُرد(👌) 📚 وسائل الشیعه ج۱۷ ص۷۶ پاتوق [ 👳🎙:👇] 🍃:🌸| @heiyat_majazi
°| (489) 😊✋ |° 🍃🌺🍃 🍃🌸 من براے حرفـــ زدن با تو احتیاجے بہ 📞🎤🎙ندارم . 🍃🌸 براے دیدن تو هم بہ اجازه از مامان و بابا احتیاجے ندارم 🍃🌸 منشے ندارے اما نظم هیچ کسے بـہ پاے نظم تو نمےرسہ. 🍃🌸 بعضیے از قرار ملاقات ها همگانےِ و بعضی فردی . 🍃🌸 براے اینڪہ روزی سہ وعده هم اعلان عمومے دارے 😔 ولے خب ماییم دیگہ یہ ڪم سر بہ هوا یہ ڪم بے نظم یہ ڪم بازیگوش 🍂انگار نہ انگار ڪہ ما دست پرورده هاے خودتیم 🍃 ✨بازم بہ بزرگے خودت ما رو ببخش✨ 🍃🌺🍃 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° (ع)☀️📖 [156] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ✨ بہ نام خــــــداے علے✨ 🙂 😳 عمل صالح چی؟؟؟ 🙂 😳 آینده نگری یعنی چی؟؟ 🙂 😳 استقامت چی؟؟؟ هی فقط یک کلمه میگه!!! 🙂 😠 حوصله ندارم درست بگو. 🙂 . صبر 😠 بیاا. آخرشم میگه صبر اصلاً چرا باید صبر کنم؟؟ 🙂 ببین یه جایی خوندم ( با انجام حقوق الهی رو ادا کنید که شما را بیان کرده و من اعمال شما بوده و از شما کرده و به شما شهادت خواهم داد.) 😳 خوبه آدم واسه دفاع یکی رو داشته باشه. 😳 حالا کجا خوندی؟ کی همچین حرفی زده ؟ 🙂 اینجا👇 خوندم 📚|• . خطبه ۱۷۶ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
Irane-Jan-320.mp3
14.98M
📻🇮🇷 🇮🇷•| |•🇮🇷 سـاعت های خود را روی 19:00 تنــظیــم ڪنید😎 تــا خدایے نڪرده از رادیو انــقلاب جــا نمانــید😉 دقیــقا تـــا ورود امـام خمینے بــه ڪشور عــزیزمون 3 روز،باقےست🇮🇷 قطــعا یڪے از روزهای شورانگیز و به یــادماندنے در چهــل سالـه شڪوهمند انقـــلابے اسلامے ایران🇮🇷🇮🇷🇮🇷 9 دی 1388 است 💪 چـــرا ڪه از پیر و جوان آقا و خانم بچــه و بزرگـــسال همه و همه ثابت ڪردیم بـــا دل و جــان ایــن انقلاب و نظام را دوســــت داریم😍 و تـــا پای جــان برای سیــانت از آن ایستـــاده ایــم💪💪🇮🇷🇮🇷 حــال تـــا یڪے از،بــزرگتــرین رویدادهای تاریخے سال 1397 ڪه چشــم یڪ دنــیا به مــاست تنــها 13 روز باقےمانده است🇮🇷🇮🇷 همــه مےآییــم🇮🇷🇮🇷🇮🇷 لحــظات دهـــه فجــر را بــا ما همــراه باشید🇮🇷🇮🇷 •|💪|• @heiyat_majazi 📻🇮🇷
°•| #آے‌ڪیو‌سا‌نے (69)💡😃 |•° پیاده روی در صبح و در زمانی که در معرض نور مستقیم خورشید هستید، منجر به کاهش وزن می شود آنهم بدون در نظر گرفتن این که شما چقدر فعالیت بدنی دارید یا چه میزان غذا می خورید. نور صبحگاهی خورشید اثر ژن های چاقی را بسیار کاهش می دهد و منجر به افزایش متابولیسم می شود. دانستنے‌هاے جــذابـ و خـاصـ👇 |•🎓•| @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت7⃣9⃣1⃣ ایرینا آهی کشید و گفت: یا ح
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت8⃣9⃣1⃣ فکر کرد خبری که پرفسور به او داده بود، در واقع خبر بدی نبوده است؛ چه بسا اگر این اتفاق نمی افتاد، معلوم نبود او و ایرینا چه سرنوشتی در پیش داشتند و تا کی باید دور از خانه، در بیروت بمانند. حالا می توانستند بدون هیچ احساس خطری برگردند. کشیش با این فکرها آرامش خود را باز یافت احساس کرد پس از یک ماه که فقط به خواندن کتاب گذشته بود، دلش برای مسکو و برای کلیسا تنگ شده است. صدای زنگ تلفن کار او را برید. با دستپاچگی گوشی را برداشت. فکر کرد پرفسور است، اما صدا از توی گوشی پرسید: منزل آقای ایوانف؟ کشیش احساس کرد صدا آشناست. گفت: بله! بفرمایید. صدا گفت: شمایید پدر ایوانف؟ منم جرج. حال شما چطور است؟ ایرینا با شتاب خود را به او رساند و آهسته پرسید: کیست؟ پرفسور است؟ ایرینا که به آشپز خانه برگشت، کشیش گفت: من خوبم جرج. چه خوب شد که زنگ زدی. جرج گفت: نگو که منتظر تلفنم بودی؛ چون قرار نبود من به تو زنگ بزنم. 📚📚 @Heiyat_Majazi تو هم که رفتی و پیدات نشد. لابد سرت حسابی گرم مطالعه ی کتاب بود؟ کشیش گفت: من هیچ وقت فراموشت نمی کنم جرج. مصاحبت با تو همیشه برایم لذت بخش بوده است. جرج گفت: زنگ زدم بگویم که یک جلد کتاب عالی پیدا کرده ام به دردت می خورد. امروز عصر کجایی؟ می خواهم به نوشیدن قهوه ی ترک دعوتت کنم؛ آن هم در یک جای خوب که حتما خاطرات تو را زنده می کند. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منـــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده😍☝️ هرشب ساعت 🕘 و هر روز از،این ڪانال👇 📚 @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت8⃣9⃣1⃣ فکر کرد خبری که پرفسور به او
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت9⃣9⃣1⃣ کشیش گفت: از سن و سال من و تو گذشته که برای خوردن یک فنجان قهوه در بیرون از خانه قرار بگذاریم. اگر حوصله اش را داری بیا این جا که حیاط خانه ی پسرم جای با صفایی است، یا من می آیم به باغ با صفای تو که شاخ درخت هایش پر از کتاب است. جرج گفت: نه باغ من، نه حیاط مصفای خانه تو؛ می خواهم دعوتت کنم به ساحل دریا، کنار صخره های الروشه. گمان نکنم بدت بیاید که لبی با خاطرات گذشته مانتر کنیم پدر! صدای خنده ی جرج، لبخندی بر لبان کشیش نشاند. 📚📚 @Heiyat_Majazi گفت: چه جمله ی زیبایی، الحق که شاعري جرج! قبول می کنم. قرارمان امروز عصر کنار صخره های الروشه. جرج گفت: ساعت 4 عصر منتظرت هستم. کشیش گفت: بسیار خوب. می بینمت جرج. نسیمی که از سوی دریا می ورزید، خنک بود. کشیش دکمه های قبایش را تا بالا بسته بود و کلاه پشمی اش را تا نیمه ی گوش هایش پایین کشیده بود. جرج اما کتی زرشکی پوشیده بود با پیراهنی سفید و کراواتی قهوه ای. رستورانی که آن ها روی ایوانش نشسته بودند، رو به دریا بود و صخره های الروشه سمت چپ آنها قرار دانست و موج های دریا خود را به صخره ها می کوبیدند و کف های سفید، متلاطم و ناآرام، به رقص در می آمدند. به تعبیر جرج: خون سفید جوشان آب در ستیز با صخره های عشاق ناکام. پیش از این که پیشخدمت دو فنجان قهوه را روی میز بگذارد، هر دو چشم به صخره ها دوخته بودند؛ صخره هایی که نماد بیروت بودند و برای ساکنان این شهر، خطراتی را تداعی می کردند. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منـــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده😍☝️ هرشب ساعت 🕘 و هر روز 14:30 از،این ڪانال👇 📚 @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃