هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_شانزدهم هادي بعد از دوراني كه در فلافل فروشي كار مي كرد،
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃
🌸
🍃
🌸
🍃
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_هفدهم
...دوستش مي گفت:
يك بار شاهد بودم كه هادي شخصي را با موتور به
ميدان خراسان آورد.
با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طي كرده بود، اما وقتي متوجه شد كه او
وضع مالي خوبي ندارد نه تنها پولي از او نگرفت، بلكه موجودي داخل جيبش
را به اين شخص داد
از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره
از مشكالت بسياري ازدوستان
و آشنايان باز كرد.
به بسياري از رفقا قرض داده بود.
بعضي ها پول او را پس مي دادند و
بعضي ها هم بعد از شهادت هادي ...
من از هادي چهار سال بزرگتر بودم.
وقتي هادي حسابي در بازار جا باز
كرد، من در سربازي بودم.
دوران خدمت من كه تمام شد،
هادي مرا به همانمغازهاي برد كه خودش
كار مي كرد. من اين گونه وارد بازار آهن شدم.
به صاحب كار خودش مرا معرفي كرد و گفت:
آقا مهدي برادر من است
و در خدمت شما.
بعد ادامه داد:
مهدي مثل هادي است،
همانطور ميتوانيد
اعتماد داشته باشيد.
من هم ديگر پيش شما نيستم.
بايد به سربازي بروم.
هادي مرا جاي خودش در بازار مشغول كرد.
كار را هم به من ياد داد و
رفت براي خدمت.
مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ي
بسيجي فعال كم شد.
فكر ميكنم
يك سال در سپاه حفاظت مشغول خدمت بود.
از آن دوران تنها خاطرهاي كه دارم بازداشت هادي بود
هادي به خاطر درگيري در دوران خدمت
با يكي از سربازان يك شب
بازداشت شد.
تا اين كه روز بعد فهميدند حق با هادي بوده و آزاد شد.
🗣راوی مهدی ذوالفقاری (برادر شهید)
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 【• #قصه_دلبرے📚 •】 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_هفدهم ...دوستش مي گفت: يك بار شاهد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃
🌸
🍃
🌸
🍃
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_هجدهم
شخصيت هادي براي من بسيار جذاب بود.
رفاقت با او كسي را خسته
نمي كرد.
در ايامي كه با هم در مسجد موسي ابن جعفر فعاليت داشتيم،
بهترين
روزهاي زندگي ما رقم خورد.
يادم هست يك شب جمعه وقتي كار بسيج تمام شد هادي گفت:
بچها
حالش رو داريد بريم زيارت
گفتيم: كجا وسيله نداريم.
هادي گفت: من ميرم ماشين بابام رو مييارم. بعد با هم بريم زيارت
شاه عبدالعظيم .
گفتيم: باشه، ما هستيم.
هادي رفت و ما منتظر شديم تا با ماشين پدرش برگردد. بعضي از بچها كه
هادي را نمي شناختند، فكر مي كردند يك ماشين مدل بالا و...
چند دقيقه بعد يك پيكان استيشن درب داغون جلوي مسجد ايستاد.
فكر كنم تنها جاي سالم اين ماشين موتورش بود كه كار مي كرد و ماشين
راه مي رفت.
نه بدنه داشت، نه صندلي درست و حسابي و...
از همه بدتر اينكه برق
نداشت. يعني لامپ های ماشين كار نمي كرد....
⬅ادامه دارد.....
🗣راوی یکی از دوستان شهید
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
【• #وقت_بندگے💕 •】
.
.
✍️|| آثار #نمازشب
نماز شب موجب
- رضايت پروردگار،
- دوستى فرشتگان،
- سنت پيامبران،
- نور معرفت،
- ريشه ايمان،
- آسايش بدنها،
- مايه ناراحتى شيطان،
- سلاحى بر ضدّ دشمنان،
- مايه اجابت دعا،
- قبولى اعمال و بركت
- در روزى است.
📚|| ارشاد القلوب(دیلمی) ج۱، ص۱۹۱
#بسماللهمومــــن:)
#یاعلےبگو💪
.
.
سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇
[•🍃🌙•] @heiyat_majazi
【• #ازخالق_بہمخلوق📞 •】
.
.
سوره 👈 عنڪبوت
آیه 👈 49
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇
[•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• #خانمےڪه_شماباشے 👒•】
.
.
﴿شربتِ بهارنـارنج🍹﴾
شربت سنتے رو جایگزین
نوشابهسرسفرههاتونڪنید☺️👌
شڪر یا عسل رو با آب رقیق
کنید تخمشربتے یا خاکشیر رو
خیس کنید و عرق بهار نارنج و
زعفران و چند برگ نعنا رو هم
بهش اضافه کنید و نوشجآن کنید😋💗
در صورت تمایل مےتونید از لیمو
تازه هم استفاده کنید🍋🍃
#ڪدبآنوےایرانے
.
.
یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇
[•🌻🍃•] @heiyat_majazi
【• #منبر_مجازے☺️ •】
.
.
😇|• امام جواد عليهالسلام:
😊|• با ارزش ترين اعمال شيعيان ما
انتـظار فـرج است.
📚|• منتخبالأثر، ص ۲۲۳
.
.
یـه حبـه مـوعــظـهِ شیریـن😉👇
[•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
【• #ڪلید_زندگے🔑 •】
🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃
😔 هییییی!! این چند وقتیی فقط
ضرر دادم. داره سرمایهم از بین میره.
☺️ ببین . چیز کن.
😔 چیکار کنم؟
☺️ آهاان . چی میفروختی؟
یه چیز دیگه بفروش. جنس تجاریت
و عوض کن.
📕|• #مفاتیح_الحیاة. ص: ۶۰۸
#آیتالله_جوادی_آملی.
.
نڪتہ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇
[°☀️°] @Heiyat_Majazi
baboljavad.wav
482.6K
【• #ڪد_عاشقے☎️ •】
.
.
💞🍃 زمزمه بارونے اسم حرم
شد اولین خاطره باب الجواد . . .
همــراه اول ⬅️
ارسال کد 10935 به شماره ۸۹۸۹
ایراݩــسل⬅️
ارسال کد 44133645 بہ شماره۷۵۷۵
رایتــل⬅️
ارسال کد on40010637 بہ شماره ۲۰۳۰
#امام_رضا
#دهه_کرامت
.
.
پـیشوازِ صـداتـو خوشگل ڪن😃👇
[•📱🍃•] @heiyat_majazi
••🍃🎙••
#ختمقرآن
تعداد صفحات تلاوت شده👇👇
•• ۵۳ ••
اعلام تعداد صفحات تلاوت شده😃👇
•| @f_delaram_313
@heiyat_majazi
••🍃🎙••
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
[• بزرگے مےگفت:
براۍِ اونایی که
اعتقاداتتونو مسخره مےڪنن
دعا ڪنین
خدا به عشقِ حسین "ع"
دچارشون ڪنه
#دلدادهحسینشید :)
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
@heiyat_majazi
•🍃•☝️•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{• #تولدے_دوباره🌱 •}
.
.
و حسیـن مرا هم خریـد :)
ماجراے تحوّل زینب،
دخترے هنرمند ڪھ بـا عنایت امامحسین،مسیرِزندگےاشتغییرڪرد.
|👌 #پیشنهاددانلود
|💚 #الحمدللهکهدرپناهآلاللهایم
.
.
•⏱• اولِ راهیآ؛
اینجا تپشے از نو 👇
[°•💓•°] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 【• #قصه_دلبرے📚 •】 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_هجدهم شخصيت هادي براي من بسيار جذاب
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_بیستم
رفقا با ديدن ماشين خيلي خنديدند.
هر كسي ماشين را مي ديد مي گفت:
اينكه تا سر چهارراه هم نميتونه بره،
چه برسه به شهر ري.
اما با آن شرايط حركت كرديم.
بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند.
ما در
طي مسير از نور چراغ قوه استفاده مي كرديم.
وقتي هم مي خواستيم راهنما بزنيم،
چراغ قوه را بيرون مي گرفتيم و به سمت
عقب راهنما مي زديم.
خلاصه اينكه آن شب خيلي خنديديم.
زيارت عجيبي شد و اين خاطره
براي مدتها نقل محافل شده بود.
بعضي بچه ها شوخي مي كردند و مي گفتند:
ميخواهيم براي شب عروسي،
ماشين هادي را بگيريم و...
چند روز بعد هم پدر هادي آن پيكان استيشن
را كه براي كار استفاده
ميكرد فروخت و يك وانت خريد.
🗣راوی یکی از دوستان شهید
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
✍ ادامه دارد
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍✋
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_بیستم رفقا با ديدن ماشين خيلي خنديدند. هر كسي ماشين را
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_نوزدهم
رفقا با ديدن ماشين خيلي خنديدند.
هر كسي ماشين را مي ديد مي گفت:
اينكه تا سر چهارراه هم نميتونه بره،
چه برسه به شهر ري.
اما با آن شرايط حركت كرديم.
بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند.
ما در
طي مسير از نور چراغ قوه استفاده مي كرديم.
وقتي هم مي خواستيم راهنما بزنيم،
چراغ قوه را بيرون مي گرفتيم و به سمت
عقب راهنما مي زديم.
خلاصه اينكه آن شب خيلي خنديديم.
زيارت عجيبي شد و اين خاطره
براي مدتها نقل محافل شده بود.
بعضي بچه ها شوخي مي كردند و مي گفتند:
ميخواهيم براي شب عروسي،
ماشين هادي را بگيريم و...
چند روز بعد هم پدر هادي آن پيكان استيشن
را كه براي كار استفاده
ميكرد فروخت و يك وانت خريد.
🗣راوی یکی از دوستان شهید
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
✍ ادامه دارد
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍✋
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
سلام علیکم خدمت امام رضایےهآ و
هیئتے های نابمون که خدامیدونه
چقدر دلتنگ حال و هوای هیئتن:)
اگه این شبا غریب بشیم با خودِ درونمون
با این نفس وامونده ی دنیایی
شاید نگاه حضرت غریب الغربا
شامل حال دلامون بشه و
محول الاحوال بشیم:)
مثلا بدونی مولای حیِ ما
صاحبِ جهانِ هستی
غریبانه یه گوشه ای
شب و روز میگذرونن