دیدی پدرت مریضه حال نداره
سعی میکنی خبر بد بهش ندی؟
طفل معصوم رقیه هم سعی داشت از حال خرابش بابا نفهمه
اخه لب های خیزران خورده ی بابا رو میدید
پیش خودش میگفت لبهاش خونیه
رگهای بریده رو دید
پیش خودش گفت خب درد داره بابا
با اون سنش به فکر پدر بود
نخواست بابا ناراحتش بشه😭
دیدی از زجر اون بالا بهت گفتم؟
حالا رقیه اینجور برای باباش میگه
زود بخشید مرا زجر همانجا حل شد
نکند فکر کنی ناقه زمینم زد و رفت
با پا و دستی به رخم سیلی محکم زد و رفت
زجر در دوروبرم نیست خیالت راحت
جای پا بر کمرم نیست خیالت راحت
😭😭😭😭😭
بعد درد و دل شروع کرد گریه
اینقدر گریه کرد که ریسه رفت
دیدی بچه ریسه میره نفسش بالا نمیاد؟
هی فوت میکنه پشتش میزنن راه نفس بازشه
گفتن ریسه
اما بعضی مقاتل میگن رقیه تحمل نکرد قلبش ایستاد و رفت
شب سومشب سختیست خدا رحم کند
روضه امشب نَمی از روضه مادر دارد..💔
من همہ خانوادمو
نذر رقیہات میکنم🙃
@ahangg_bot ایتا.mp3
2.4M
عمه جون بیا فصل ریحونه؛ بابا اومده کنج ویرونه ♬♫♪
ببین عمه نور چشمونم لبای زخمش غرق در خونه
عمه جون بیا گل به صحرا شد آخر از کار ما گره وا شد ♬♫♪
بیا که گمگشته پیدا شد شو تارم شام یلدا شد
به لب اومه از غمش جونم منو کشته تازه مهمونم ♬♫♪
به لب اومه از غمش جونوم منو کشته تازه مهمونوم
عمه جون بیا؛ اومده با سر کنج ویرونه زاده ی حیدر ♬♫♪
بیا که با دیدن رویش گل عمر من شده پرپر
به لب اومه از غمش جونم منو کشته تازه مهمونم ♬♫♪
به لب اومه از غمش جونوم منو کشته تازه مهمونوم
خشکی لبها و چشم و زخم سرت آتش افکنده به دامن رقیه دخترت ... ♬♫♪
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
محض سوغاتی برای دخترش با یک تشر
هم النگوها و هم انگشترم را می گرفت
در نمی آورد ز گوشم گوشواره… می کشید
آنقدر که خون ،تمام معجرم را می گرفت
آن لگدهایی که میزد می نشست بر صورتم
قدرت بینایی چشم ترم را می گرفت
هیئت مجازی 🚩
ان شاالله حوالی 00:00 برای نماز شب درخدمتیم..🌱
امشب شب سختیه
نماز شبتون رو هدیه کنید به سہ سالہ ارباب🙃