دیشب پای هییت
وقتی داشتم هییت رو آماده میکردم
خودم پای هییتِ خودم اشک میریختم
میگفتم عنایتو میبینی؟
اخه منِ بی سروپارو چه به هیئت آقا
چه به اینکه به گریه کنای حسین بگم "تو!"
من کی باشم
خاک پای تموم عزدارای حسینم
میگفتم:
حالا من چطور شروع کنم؟
چی بگم دلا بلرزه؟
چی بگم حق مُحَرمت ادا بشه؟
میگفتم
از دل زینب بگم؟
یا از یتیمی رقیه؟
یا نه
از گلوی بریده ی شش ماهه ی حسین؟
از یارای حسین که یکی یکی پرپر شدن؟
از حسینی که بعد مسلم گفت زندگی نمیخوام؟
یا از زینبی که بعد حسین
باید زندگی میکرد..؟💔
گفتم توکلت الی الله و شروع کردم
گفتم اگه دل یه نفرم بشکنه برام بسه
از سرم هم زیاده و شروع کردم...
پای این هیئت
یچیزی به چشمم خورد
دیدم خیلی راس میگه
این بود
تو دهه محرم...
حواستون به خودتون خیلی باشه
یهو دیدین یه آدم دیگه ای شدین ..
راس میگه دیگه
مگه حُر نبود؟
که یهو شد یه آدم دیگه؟
یهویی بشی یکی دیگه
یعنی حسین صاف تورو نه
دلتو نشونه گرفت
حسین هم هرکسیو نشونه بگیر نیست
کاری کنیم بشیم کس آقا
بنظرتون امشب حسین کیو نشونه گرفته؟
به کی داره نگاه میکنه؟
پای اعمال کی نوشت
"پاک شود از نو نوشته شود؟"
میدونی چیه
آقا بگه " توهم بیا"
یعنی اینقدر به پاشون بیوفتیم
یعنی اونقدر به این در و اون در بزنیم
بیقرار هستیم؟
چقدر خودمونو به این درو اون در زدیم؟
چقدر تو روضه ها دوتا دونه اشک خالصانه ریختیم؟
دوتا دونه اشکم نریختی؛ دلت بگیره فقط
خالصانه بشینی پای عزای حسین
ته دلدادگیه
دلت بگیره که هیچی
نگم برات که اشک بریزی چی