eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
【• 👒•】 ๑ ○ 0🐠 🐟 برای اینکه حبوبات حشره نزنند بعد از خرید حبوبات آنهارو به مدت ۲ روز داخل یخچال فریزر بگذارید و سپس خارج کرده در ظرف مورد نظر بریزید هرگز حشره نخواهد زد😌 ๑ ○ 0🐠 🐟 یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•🌈•] @heiyat_majazi
khodjosh.r98.wav
478.8K
📱🍃 •[ ☎️ ]• 💞🍃 خودجـــــوش باشید . . . همــراه اول ⬅️ ارسال کد 58396 به شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 44129010 بہ شماره۷۵۷۵ رایتــل⬅️ ارسال کد on40010311 بہ شماره ۲۰۳۰ 📱🍃 @heiyat_majazi
[🕋]ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •🙋‍♀• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • ۴۷۱ • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [🌈🍃••] @Heiyat_mazaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[• 😎 •] . . 🔻چرایی افزایش تحرک نظامی امریکا در عراق ♦️گزارشهای دریافتی حاکیست در روز و شب سه‌شنبه (۱۲ فروردین)پرواز انواع هواپیماهای جنگنده و شناسایی با سرنشین و بدون سرنشین آمریکا در آسمان عراق افزایش یافته است. ♦️۱۳ فروردین ماه پایان ضرب الاجل گروههای مقاومت عراق به آمریکا برای تمکین در برابر قانون خروج نیروهای نظامی خارجی از عراق است. ♦️افزایش پروازهای نظامی آمریکا در آسمان عراق می تواند با هدف نشان دادن آمادگی رزمی ارتش این کشور باشد. ♦️علاوه بر این با توجه به اینکه ارتش آمریکا طی روزهای اخیر عملیات تخلیه چند پایگاه خود در عراق و اقلیم کردستان و تحویل آن به ارتش عراق را آغاز نموده، افزایش پروازهای شناسایی و رزمی می‌تواند برای محافظت از نیروها و تجهیزات در حال جابجایی باشد/نورنیوز . . 🍃 با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 [•📡•] @Heiyat_Majazi
[• 😂 •] الان یه ساعته زیرچشمی[😒] دارم هندزفیریمو نگاه میکنم، بالاخره من باید بفهمم چجوری خودشو گره میزنه نامرد دراز😂😂 😁😁 سیاست طنز رو اینجا بخون😂👇 [•🎈•] @heiyat_majazi
[• 💍 •] 🧔🏻: بهـ بهـ عجب ڪبابے شد،دستممم درد نڪنه😌💪🏻 🧕🏻: بلهـ،خستهـ نباشید آقااا😁😋 🧔🏻: درمـونده نباشے بآنو جآن😍 میگم پارڪ چرا خلوتهـ؟!🧐 🧕🏻: ممنـون🤩 خب ڪرونا اومـده دیگهـ😒 🧔🏻: واااے عشقت نابینایـم ڪرد حواسم پرت شد😍😱 الان 500 هزارتومان جریمه رو ڪجاے دلم بزارممم😩🚗 🧕🏻: خب هیچجااا😒 اونجا جاے منـه😌🤨 🧔🏻: اَے خِداااا😩 🧕🏻: هـیس!🤨😒🤫 👣نـوشت:امـسال سیزده بـدر عشاق جایے نمےرن،خُب؟!😉😍 در شمـال خانهـ🏡 بنـشینید تا جریمـهـ هم نشـوید🚓😢 🍃•° ☝️°• ورود خارجے اڪیدا ممنوع👇😎 [🗝] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] ....و چگونه در بندِ خاک بماند آن که پرواز آموخته ..🕊🕊🕊 خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #اینڪ_شوڪران¹ ↯ #قسمت_چهل_و_چهارم😍🍃 نمی تونستم حرف بزنم😦 چه برسه به این که شوخی ک
[• 📚•] ¹ ↯ 😍🍃 چهل شب با هم عاشورا خوندیم.🙏 گاهی می رفتیم بالای پشت بوم میخوندیم.📖 دراز می کشید و سرش👳 رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم. انگشتامو✋ می بوسید😗 و تشکر می کرد. همه ی حواسم به منوچهر بود. نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو. همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه. اون توی دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر....😴 برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن🚶 میزنه، همین موقع هاست.... کناره گیر شده بود و کم حرف.😔 کارای سفر✈️ رو کرده بودیم. بلیت🏷 رزرو شده بود. منتظر ویزا ✉️ بودیم. دلش می خواست قبل از رفتن، دوستاش رو ببینه و خداحافظی کنه👋 گفتم: "معلوم نیست کی میریم " گفت: "فکر نمیکنم ماه🌙 شعبان به آخر برسه. هر چی هست توی همین ماهه " بچه های لجستیک و ذوالفقار و نیروی زمینی رو دعوت کردیم. زیارت عاشورا خوندن و نوحه خونی کردن. بعد از دعا، همه دور منوچهر جمع شدن. منوچهر هی می بوسیدشون.😚 نمیتونستن خداحافظی کنن. می رفتن🚶 دوباره بر می گشتن، 🚶دورش رو می گرفتن... گفت: "با عجله کفش👞 نپوشید " صندلی رو آوردم. همین که می خواست بنشینه، حاج آقا محرابیان سرش رو گرفت و چند بار بوسید.😙 بچه ها برگشتن.👫 گفتن: "بالاخره سر خانم مدق هوو اومد! گفتم: "خداوکیلی منوچهر، منو بیشتر دوست💓 داري یا حاج آقا محرابیان و دوستاتو؟!" گفت: "همتونو به یه اندازه دوست دارم"💖 سه بار پرسیدم و همین رو گفت. نسبت به بچه های جنگ همین طور بود. هیچ وقت نمی دیدم👀 از ته دل بخنده مگه وقتی اونا رو می دید... با تمام وجود بوشون می کرد و می بوسیدشون. تا وقتی از در رفتن بیرون، توی راهرو موند که ببیندشون... 👁 • • ادامھ‌ دارد...😉♥ • • 🖊:نقل از همسر شهید منوچهر مدق 😌🖐 ⛔️⇜ ...⛔️ [•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #خادم_مجازی 💭 • ] °•💚•° بســم الله سربازای آقاجان. 📿ذڪر #عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌸🍃 خدایا‌شڪرت↩️ 8180
[• 💭 • ] °•💚•° بســم الله سربازای آقاجان. 📿ذڪر 🌸🍃 خدایا‌شڪرت↩️ 8593 ↪️ 🌸 @yazahra_ebrahim ڪار بـــرای امام زمانم خستگـــے ندارد😍👇 ♥️| @Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🎈🍃 [• #خادم_مجازی 💬 • ] ✍️ به حضرت بقیة‌الله عرض میڪنیم:) #ڪشور‌خودش‌را‌به‌ساحل‌نجات‌برساند. سلاآ
[• 💬 • ] 😉 ســـــلامـ بر ڪاربرانِ همیشه همراه و همیشه همــقدم✌️✌️✌️✌️✌️ ان شاالله عیدنوروز و اعیاد شعبانیه بهتون خیلے خوش گذشته باشــهـ🌸🍃 سیزده رو در چالش مـــــا رو همـــراه ڪردید، قدم به قدم ذڪر به ذڪر برای سلامتے و تعجیل در فرج امام زمانمـــون دعا ڪردید.☺️ واقعآآآ دمـــتون امام زمانےپسند. الهے ڪه سرباز لشڪر آقاجانمون باشید. امشب اختتامیه این سیزده روز رو اعلام میڪنم. البته ما شب نیمه شعبان با اتفاق دیگری خدمتتون میرسیم. 📿 🎁 8,088🍃 📿 🎁 9,390 🍃 📿🎁 1,681 🍃 📿 🎁 1,588🍃 📿🎁 17,530 🍃 📿 🎁 16,953🍃 📿🎁 19,181🍃 📿🎁 19,399 🍃 📿🎁 53,700 🍃 📿 🎁 13,333🍃 📿🎁 17,600 🍃 📿🎁 8,593🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🎁📿🎁جمع‌بندے‌نـــــهایے 👈 216,537 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 دمتـــون‌امام‌زمانے🍃🌸 الهے‌ڪه‌هممون‌سرباز‌لشڪر‌آقاجان‌باشیم. از‌‌همه‌خادمان‌عزیزدل‌ڪه‌همراه‌ڪردند‌ڪمال‌تشڪر‌رو‌دارم. لطفا‌لطفا‌لطفا‌خادماے‌مارو‌از‌دعای‌خیرتون‌بےنصیب‌نزارید. . ڪار بـــرای امام زمانم خستگـــے ندارد😍👇 ✍| @Heiyat_majazi
[• #نوستالژے 📺 •] . . ست کامل لوازم التحریر دهه شصتی ها✏️ #اعیاد_شعبانیه_مبارک✨ . . #ڪپے⛔️ #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 ڪلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 [•📻•] @Heiyat_majazi
[• 💕 •] . . علامه تهرانی(ره)♡🌸🍃 سالک که آخر شب و بین الطلوعین بیدار نباشد، به جایی نمیرسد. هزار سال هم زحمت بکشد فایده ندارد. •🍃• این دستور اساسی است •☝️• ☺️✋ 💪 پ.ن: وَ تــو پنآهــۍ ..؛🌱.🧡 . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
📞|• . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ♡ ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَهِ الْحَسَنَهَ ♡ حَتّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا ♡ الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَهً ♡ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ سپس به جای ناخوشی،خوشی قرار دادیم تا آنکه فزونی یافته و انبوه شدند و گفتند:به پدران ما نیز(به طور طبیعی)رنجها و خوشی ها رسیده بود (و این حوادث تلخ و شیرین، نشانه ی قهر یا لطف خدا نیست).پس آنان را ناگهانی(با قهر خود)گرفتیم،در حالی که درک نمی کردند. 📖منبع←قرآن ڪریمـ 🌺سوره عشق←اعراف ✨آیہ زیبـا←95 . . پایگاه قرآنے😃👇 [•🐟•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] 🍀🌸🍀🌸🍀 مہربون ڪه باشے روزتـ زیباستـ./'💗'/ آسمون رنگــ دیگرے داره/'💚'/ دنیاتــ عاشقونہ مے شہ/'❤️'/ مہربون باش./'💖'/ مہربونی رسمــ دلاے پاڪِ... امروزڪمے بیشتر مہربون باش/'💝'/ ✨مہربونے رسمـ خداوندِ✨ خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[📿] . . 😇|• امام باقر علیه‌السلام: 😢|• خداوند شخص ناسزاگوى بد دهن را دشمن دارد. 📚|• الكافی، ج۲، ص۳۲۴، ح۴ . . پاتوق نخبگـــان👇 [•🤓•] @Heiyat_Majazi
[• 🎃 •] . . تو نونوایی یه کارتن کوچیک گذاشته بود روش نوشته بود عیدی یادت نره!😉 هیچی دیگه منم از توش 10 تومن عیدی برداشتم برای خودم،😁 دمش‌گرم به یادمون بود😎! پ.ن ¹: همچین نونوایی هایی ارزوست...😍😂 پ.ن ²: امسال که کرونا بود ما عیدی نگرفتیم😐 کی جواب‌گو هست که ما امسال عیدی نداریم😢 اصلا دولت باید برای ما یه بسته حمایتی قرار بده والا روی این عیدی ها حساب باز کرده بودیم☹️ . . سـبزه‌ها را گـره مےزنیـم😌👇 [🐠] @heiyat_majazi
khoda ba shomast.wav
483.8K
📱🍃 •[ ☎️ ]• 💞🍃 خـــدا با شماست . . . همــراه اول ⬅️ ارسال کد 87091 به شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 4415127 بہ شماره۷۵۷۵ رایتــل⬅️ ارسال کد on4002097 بہ شماره ۲۰۳۰ 📱🍃 @heiyat_majazi
[🕋]ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •🙋‍♀• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • ۴۷۱ • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [🌈🍃••] @Heiyat_mazaji
[• 😎 •] . . فڪر کنم همه چیو به خدا گفته☝️🙃 . . 🍃 با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 [•📡•] @Heiyat_Majazi
[• 😂 •] کرونا که تموم شه... فقط برای "موارد ضروری" برمیگردم خونه 😂😂😂 سیاست طنز رو اینجا بخون😂👇 [•🎈•] @heiyat_majazi
[• 📿 •] آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند✨: ↓ °• ‌اگہ کسےدرجنگ شهـیدبشہ یڪبارشهـیدشده اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه هرروزشهـیدمیشہ •° پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• 👳🏻•] . . ❌: اخیراً کلیپی منتشر شده که نشون میده گربه برای گرفتن غذا از دست صاحبش از روی قرآن رد نمیشه! ✅ شبهه: باطن و حقیقت ماجرا اینه که انتشار این دست مطالب سبب اضمحلال عقاید افراده. بارها دیدیم گربه ها در اسباب کشی و..از روی قرآن رد شدند،پس این متبادر میشه که گربه ای از روی قرآن رد نشد چون مقدسه گربه ها ی دیگری رد شدند پس قرآن مقدس نیست.‼️ 1⃣- قرآن برای هدایت و نجات انسان ها نازل شده ، نه تست عبور حیوانات.. 2⃣- حیوانات فهمی ندارند. عملکرد اونها نمیتونه اثبات کننده چیز خاصی باشه. 3⃣- اگر در آینده، حیوانی از روی قران رد شد باید بگوییم قران حق نیست؟ استفاده از این مسائل برای اثبات یک حقیقت مقدس به نظر می آید وجهی ندارد. 4⃣ اغلب، اینگونه کلیپها ساخته و پرداخته افرادی مجهول با نیات نادرست است. فردی میگفت: چند سال قبل در مکه بودم وهابیت تبلیغ می کردند که فردی می خواسته قبر پیامبر را خراب کنه و به سنگ تبدیل شده. بسیاری از طلاب هم باور کرده بودند و به دنبال این فرقه منحرف افتاده بودند و با آب و تاب موضوع را نقل می کردند. من به دنبال نیت وهابیت بودم تا اینکه یک روز در قبرستان بقیع یکی از کلاه قرمزی های وهابی توضیح داد که این ائمه بقیه تقدسی ندارند و الا مانند پیامبر از قبر خود دفاع می کردند. اینها قبرهایشان ویران شد ولی کاری از دستشان برنیامد. تازه فهمیدم اهداف مجهول و نیات پلیدشان چه بوده.. یادمان باشد پیکر مقدس شهدای کربلا و تاختن اسبها.. 5⃣. حتی در صورت صحت کلیپ هیچ چیز پیچیده و مبهم و عجیبی نیست و به فرمان الهی همه چیز میسره.. اما برای اثبات قدرت خداوند نیازی نیست به چنین مصادیقی رجوع کرد. . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #اینڪ_شوڪران¹ ↯ #قسمت_چهل_و_پنجم😍🍃 چهل شب با هم عاشورا خوندیم.🙏 گاهی می رفتیم بال
[• 📚•] ¹ ↯ 😍🍃 روزای آخر منوچهر بیشتر حرف می زد🗣 و من گوش می دادم.👂 می گفت: "همه ی زندگیم مثل پرده ی سینما جلوی چشمم اومده"👁 گوشه ی آشپزخونه تک مبل🛋 گذاشته بودم. می نشست اونجا. من کار می کردم و اون حرف می زد. خاطراتش رو از چهار سالگی👦 تعریف می کرد.... 《منوچهر هوس کرده بود با لثه هاش بجود. سالها غذاش پوره🍚 بود. حتی قورمه سبزی را که دوست داشت فرشته برایش آسیاب می کرد که بخورد. اما آن روز حاضر نبود پوره بخورد. فرشته جگرها🍖 را دانه دانه سرخ می کرد و می گذاشت دهان منوچهر. لپش را می کشید و قربان صدقه ی هم می رفتند...😍 دایی آمده بود بهشان سر بزند. نشست کنار منوچهر. گفت: "اینها را ببین عین دوتا مرغ عشق می مانند "》 از یه چیز خوشحالم و تاسف نمی خورم، اینکه منوچهر رو دوست داشتم❤️ و بهش گفتم. از کسی هم خجالت نمی کشیدم. منوچهر به دایی گفت: "یه حسی دارم اما بلد نیستم بگم. دوست دارم به فرشته بگم از تو به کجا رسیدم اما نمیتونم" دایی شاعره...📝 به دایی گفت: "من به شما میگم. شما شعر کنید سه چهار روز دیگه که من نیستم، برای فرشته از زبان من بخونید "📖 دایی قبول کرد... گفت: "میارم خودت برای فرشته بخون " منوچهر خندید😄 و چیزی نگفت. بعد از اون نه من حرف رفتن می زدم نه منوچهر. اما صبح🌤 که از خواب بیدار می شدم آنقدر فشارم پایین میومد که می رفتم زیر سرم.💉 من که خوب می شدم، منوچهر فشارش میومد پایین.... ظاهرا حالش خوب بود.🙄 حتی سرفه هم نمی کرد. فقط عضلات گردنش می گرفت و غذا رو بالا می آورد.🤑 من دلهره و اضطراب داشتم.😟 انگار از دلم چیزی کنده می شد. اما به فکر رفتن منوچهر نبودم.... • • ادامھ‌ دارد...😉♥ • • 🖊:نقل از همسر شهید منوچهر مدق 😌🖐 ⛔️⇜ ...⛔️ [•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #اینڪ_شوڪران¹ ↯ #قسمت_چهل_و_ششم😍🍃 روزای آخر منوچهر بیشتر حرف می زد🗣 و من گوش می د
[• 📚•] ¹ ↯ 😍🍃 ظهر سه شنبه غذا خورد🍲 و خون و زرد آب بالا آورد. به دکتر شفاییان زنگ زدم.📞 گفت: "زود بیاریدش بیمارستان"🏥 عقب ماشین🚗 نشستیم. به راننده گفت: "یه لحظه صبر کنید " سرش روی پام بود. گفت: "سرمو بگیر بالا" خونه رو نگاه کرد.🏡 گفت: "دو سه روز دیگه تو بر می گردی" نشنیده گرفتم.... چشماش و بست.😑 چند دقیقه نگذشته بود که پرسید:❔ " رسیدیم؟ " گفتم: "نه، چيزی نرفتیم " گفت: "چقدر راه طولانی شده. بگو تندتر بره "🚗 از بیمارستان نفرت داشت.😠 گاهی به زور می بردیمش دکتر. به دکتر گفتم: «چیزی نیست. فقط غذا توی دلش بند نمیشه.🤑 یه سرم بزنید بریم خونه"💉 منوچهر گفت: "منو بستری کنید "🛌 بخش سه بستری شد، اتاق سیصد و یازده.1⃣1⃣3⃣ توی اتاق چشمش که به تخت افتاد، نفس راحتی کشید و خدا رو شکر کرد🙏 که رو به قبله است. تا خوابوندیمش رو تخت🛌 سیاه شد. من جا خوردم. منوچهر تمام راه و توی خونه خودش رو نگه داشته بود. باورم نمیشد آنقدر حالش بد باشه....🤕 انگار خیالش راحت شد تنها نیستم. شب🌙 آروم تر شد. گفت: "خوابم میاد😴 ولی انگار یه چیز تیز فرو میره تو قلبم"💔 صندلی رو کشیدم جلو. دستم✋رو بالای سینش گرفتم و حمد خوندم تا خوابید. 《هیچ خاطره ی خوشی😄 به ذهنش نمی آمد. هر چه با خودش کلنجار می رفت، تا می آمد به روزهایی فکر کند که می رفتند کوه،⛰ با هم مچ می انداختند، با عصا دور اتاق دنبال هم می کردند و سر به سر هم می گذاشتند، تفال دایی می آمد در دهانش... منوچهر خندیده بود،😃 گفته بود: "سه چهار روز دیگر صبر کنید " نباید به این چیز ها فکر می کرد. خیلی زود با منوچهر بر می گشتند خانه ....》🏡 از خواب که بیدار شد، روی لباش خنده بود.🙂 ولی چشماش رمق نداشت....👀 گفت: "فرشته، وقت وداعه"👋 گفتم: "حرفش رو نزن"😣 گفت: "بذار خوابم رو بگم، 🗣 خودت بگو، اگه جای من بودی می موندی توی این دنیا؟"🏘 روی تخت🛌 نشستم. دستش رو گرفتم...👊 گفت: "خواب دیدم ماه رمضونه🌙 و سفره ی افطار پهنه.🍞🍲🍚 رضا، محمد، بهروز، حسن، عباس، همه ی شهدا🌹 دور سفره نشسته بودن. بهشون حسرت می خوردم که یکی زد👍 روی شونم. حاج عبادیان بود. گفت: "بابا کجایی؟ ببین چقدر مهمون رو منتظر گذاشتی" بغلش کردم و گفتم: "منم خسته ام "😞 حاجی دست🖐 گذاشت روی سینم... گفت: "با فرشته وداع کن.👋 بگو دل بکنه. اون وقت میای پیش ما... 🚶ولی به زور نه " • • ادامھ‌ دارد...😉♥ • • 🖊:نقل از همسر شهید منوچهر مدق 😌🖐 ⛔️⇜ ...⛔️ [•📙•] @Heiyat_Majazi