اومدم بگم امشب پات رو به سجده و سجادهی نیمه شبی باز کن
اگ تاحالا باز نکردی
امشبی رو امتحان کن
شبای بعدیت نمک گیریت باشه
شبای بعدش تمرینت باشه
بعد تر ها صفت و خصلتت بشه
هی از عمرت بگذره و هی اهل شب و نمازشب شدن و خلوت نیمه شب نشدن و
جزو صف و خصلتت نشه
میخوای چیکار کنی؟؟
اومدم بگم اگ تاحالا باز بود
امشب توفیق بیشتر باز شدنِ درِ نیمه شب رو بخوای و توی این خواستن
یجوری بخوای ک گرفتن توش باشه و بگیری
و اگه تا حالا باز بود
امشب یطور دیگه بری پای سجادهت
همون سجاده ای ک یه گوشه از اتاقت همیشه پهن میشه
و اونجا از حواسپرتی های زینتی و تزیینی اتاقت به دوره
ک حواست رو پرت نکنه
اگه باز بود
امشب بیا برو بگو علم نداری
عالم نیستی
ادای عالم هارو هم بلدنیستی در بیاری
به همین منوال اظهارات و اعترافات داشته باش
پیش خدا
نگو داری
حتی نگو یه ذره هم داری
اینارو پیش خدا بگی
یعنی خیلی بی ادبی
بی ادبی نکن و با بی ادبی حرف نزن
پیش خدا، تو هیچ چیز نداری
به هیچ چیزت نبال و نناز
فقط یبار اگ ذهنت هم این سمتی رفت
بدون میلنگی و گره کارت همین جاست
اینها عجب و غرور و کبر پنهانی توعه
ما همینجوریشم لال میشیم از بار گناهانمون قطعا
خداکنه لالِ لحظهی احتضار از دنیا نریم
یعنی چی؟
یعنی دقیقا اون جایی که
اون لحظه ای که
باید یه اشهد ان لا الله اله الله بگی
زبون دنیاییت لال میشه
اونقدر ک این دنیا
با خود کلمهی لا اله الا الله کار نکردی و کاری هم نکردی
و به درک مقام این کلمه نرسیده بودی
ک دم رفتن نمیشه
نمیتونی
اصلا بخوای هم نمیزارن ک بگی
همهی روح از بدن جداشدنها ک قصهی زندگی پس از زندگی نیست!
یوقت فکرنکنی فرصت میدن یا فرصت داری ک برگردی؟؟