اینو تا اینجا داشته باش

زینب کوچولو، متولد روز تاسوعاست... یواشکی گوشی رو برداشته و داره با باباش حرف می زنه...💔 {شهید مدافع حرم حمید رضا رضائی}

زنگ بزنی گوشی بابا بعد کسی برنداره دنیا رو سرت خراب میشه.. میگی یعنی چی شده‌؟ اتفاقی براش افتاده یعنی؟!

امان از روزی که زنگ بزنی و برای همیشه گوشیش خاموش باشه💔

زینب دختر یکی دیگه از شهدای مدافع حرم توی یادواره شهیدان شهرستان قرچک که به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد در حضور پیکر مطهر شهید گمنام دل‌نوشته‌اش را برای پدرش قرائت کرد...💔 {شهید مدافع حرم سید احسان میرسیار}

لرزش صدات، گریه‌های از سر دل تنگیت، تنگی قفسه سینه‌ات و نگاه حسرت بارت...اینا هیچ کدوم توی نامه جا نمی‌گیرن...نامه بهونه است تا به خودمون بیایم

گفتن دختر حسین بن علیِ! بهونه باباشو میگیره💔 گفت خب ببرید...سر باباشو ببرید براش

رقیه(س)تشت رو که دید گفت نمیخوام،آب و غذا نمیخوام بابامو میخوام

تشت که قرار گرفت جلوی دختر سه‌ساله... چشمش که افتاد به سر بابا... به رگ‌های بریده... گرفت سر باباشو تو بغلش😭💔

خدا نیاره برا هیچ دختری که روزی ببینه صورت سرد و بی‌جون باباشو... خدا نیاره

اونقدر گریه کرد... اونقدر حرف زد... که نتونست دیگه، اره نتونست بی بابا نفس بکشه...

سر بابا افتاد یه طرف و... دستای بی‌جون سه‌ساله یه طرف😭😭