eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
[• 💕 •] . . .... آیت الله بهجت(ره): گوی سبقت را خوانها ربوده اند مخفیانه! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☺️✋ 🌹🍃 . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
[• ☎️ •] . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره 👈 اعراف آیه 👈 87 🍂 وَ إِنْ کانَ طائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا 🍂 بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَهٌ لَمْ 🍂 یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتّی یَحْکُمَ 🍂 اللّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ و اگر گروهی از شما به آنچه من برای آن فرستاده شده ام ایمان آورده و گروهی ایمان نیاورده اند،پس(عجله نکنید که لطف و قهر خدا چه شد؟) صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است. 🍃 تفسیـــــــر 🍃 1⃣وظیفه ی پیامبر،ابلاغ دین و دستورات الهی است، «أُرْسِلْتُ» مردم نیز در قبول و ردّ آن آزاد و دارای اختیار می باشند. 2⃣در مکتب انبیا،ایمان به هدف و راه آنان لازم است. «أُرْسِلْتُ» یعنی ایمان به آنچه برای آن آمده ام. 3⃣تاریخ طرفداران حقّ و باطل را با توجّه به پایان و سرانجام کارشان باید مطالعه کرد. 4⃣گرایش گروهی از مردم به کفر،ما را متزلزل نکند که خداوند حاکم است. . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 [•💚•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] ♥️🍃 /🍃/هرگاه ڪه نمازتــ قضا شد و نخواندے دراین فڪر نباش ڪہ وقت نماز خواندن نیافتے /🍃/بلڪه! فڪر ڪن چہ گناهے را مرتڪب شدے کہ خداوند نخواست در مقابلش بایستے! خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #خانمےڪه_شماباشے👜•] . . هنــرنمایـے با لامپ های سوخته . . . خانه داری با چاشنے خلاقیت😌 . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•👒•] @heiyat_majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • 140 • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
[• 📿 •] . . مهم نیست دیگران براے ما چیڪار ڪردن؟! مهم اینڪ خودمون براے خودمون چیڪار ڪردیم؟! !! . . پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• 👳🏻•] . . ❌: با وجود کامل بودن دین اسلام، ظهور منجی ضرورتی ندارد خداوند برای هدایت بنده گان خویش برنامه ای را بوسیله پیامبران و در قالب کتبی ثقیل بر زمینیان ارزانی داشت. حال اگر این برنامه جامع و کامل و از طرف خداوند است چرا نتوانسته که انسان را به خوشبختی مورد نظر برساند و او را نیازمند ظهور منجی ساخته؟ ✅ شبهه : این سؤال همزمان چند مطلب را به چالش کشیده است که یک به یک طرح و بررسی اجمالی شد؛ و اما ادعاهای مطرح شده در سؤال و چکیده پاسخها: 1- کتب آسمانی [از جمله قرآن کریم] ثقیل است. به ثقیل بودن قرآن کریم که آخرین کتاب آسمانی است، در آیه 5 سوره مبارکه مزمل اشاره شده است: إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلا: ما کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن) را بر تو القا مى کنیم. قرآن کریم که کلام الهى است هم از حیث فهم معنایش ثقیل است، براى این که کلامى الهى است که پیامبر آن را از ساحت عظمت و کبریایى گرفته و هم از حیث تحقق بخشیدن به حقایق و معارف بلندش ثقیل است و تحقق عینی آن، عزمی راسخ می طلبد. 2- آیا برنامه ای که خداوند برای هدایت بندگان خویش بوسیله پیامبران و در قالب کتب آسمانی عرضه داشته، جامع و کامل است؟ بله، یک دلیل عقلی این مطلب قاعده لطف است که توضیح مختصر آن این است که هر هدایتی که عباد در راه وصول به کمال انسانی بدان محتاجند و عقول آنها بدان راهی ندارد، خدای سبحان بخاطر این که رحمتش تامه است و فیض علی الدوام دارد و از طرفی هیچ گونه بخلی در او متصور نیست، فلذا باید این هدایت تشریعی را تمام و کامل در قالب برنامه آسمانی و از طریق وحی به وسیله انبیای عظام در اختیار بندگانش قرار دهد. آنگاه بندگان در عمل به این برنامه یا عمل نکردن آن مختارند. دلایل نقلی فراوان هم از خود قرآن کریم داریم، ضمن این که قرآن کریم به صراحت بر جامعیت خود شهادت داده: وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمین (نحل/89) و ما بر تو این کتاب (قرآن عظیم) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند و براى مسلمین هدایت و رحمت و بشارت باشد. به کامل بودن دین اسلام هم در آیه 3 مائده تصریح می نماید: ٌالْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا: امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنا بر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم. حتی از سبک و سیره احکام اسلام هم می توان جامع و کامل بودن آن را برداشت نمود چرا که در تمام مسایل دینی و دنیوی انسان دخالت نموده، یک برنامه کامل زندگی را در اختیار او قرار می دهد. اسلام قبل از تشکیل نطفه آدمی، زمان تولد او، زندگانی او، زمان مرگ او و حتی بعد از مرگ او، و خلاصه برای تمام مراحل زندگی بشر برنامه دقیق و خاص تعیین نموده و به جزئیات با دقت تمام نگریسته که به روشنی دال بر جامع و کامل بودن آنست. 3- آیا برنامه ای که بوسیله پیامبران در قالب کتب آسمانی برای بندگان انسانها آورده اند، از طرف خداست؟ بله، از طرف خداست و یک دلیل آن معجزاتی است که ارائه می دادند. اصلا یکی از راه های شناخت پیامبران صادق (از کسانی که ادعای نبوت می کردند)، ارائه معجزه بود و معجزه که نوعی خرق عادت است و ایجاد آن از توان بشر خارج است، نشانه روشنی بود بر این که آورنده آن در ادعای خود یعنی پیامبری از طرف خدای تعالی صادق است. قرآن کریم هم معجزه جاوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و دلیل نبوت آن حضرت. یکی از دلایل اعجازش هم تحدی است که خود بدان تصریح نموده است و بشر را از آوردن همانندش عاجز خوانده است. معجزه بودن قرآن هم دلیل بر آن است که از سوی خدای تعالی نازل شده است. 4- چرا برنامه جامع و کامل خداوند که در کتب آسمانی آمده، نتوانسته که انسان را به خوشبختی مورد نظر برساند؟ شما از چه کسی سخن می گویید؟! شما یک مسلمان که به همه آداب اسلامی عمل نموده را به عنوان نمونه معرفی کنید تا بعد ببینیم آیا خوشبخت شده یا نه؟ اگر شما مسلمانی را به چند رکعت نماز و چند روز روزه می دانید، سخت در اشتباهید. بنده طبق آموزه های دینی چنین چیزی را معیار شناخت مسلمان واقعی نمی دانم. مسلمان کیست و مسلمانی به چیست؟ در لینک زیر مطلب مختصری با عنوان «راه خدا، راه شیطان» (قسمت دوم) به قلم نگارنده آمده، که به یک گوشه از این آموزه ها و شناخت معیار های حقیقی ایمان و مسلمانی اشاره شده است: http://www.askquran.ir/showthread.php?t=7783&page=26 . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•]
[• (ع)☀️ •] 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨بہ نامــ خداے علے✨ 😠 چرا اون میوه رو دست زدی؟؟ 🙂 ای بابا!! چی شده؟ چرا این طوری سرزنشش می کنی؟ 😒 لابد سرزنش کردن جور دیگه ای هم داره . خب تو سرزنش که نُقل و نبات نیست . 🙂 اتفاقاً باید باشه . در واقع باید با احسان و بخشش سرزنش کنی و کار بدش رو با خوبی بهش برگردون. 📚|• . حکمت ۱۵۸ مطابق با ترجمه ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_بیست_سوم بیرون نيومدن. منم دلم مي خواست آب بشم برم توي زمي
[• 📚•] حرکاتش مثل حرکت پر توي نسيم بود. خيلي صبور و با مالحظه بود، حقيقتا تک بود! خواستگار پروپاقرص هم خيلي داشت. اسماعيل، نغمه رو ديده بود! مادرشون تلفني موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسيد. تنها حرف اسماعيل، جبهه بود، از زمين گير شدنش مي ترسيد... اين بار، پدرم اصلا سخت نگرفت. اسماعيل که برگشت، تاريخ عقد رو مشخص کردن و کمي بعد از اون، سه قلوهاي من به دنيا اومدن. سه قلو پسر... احمد، سجاد، مرتضي و اين بار هم موقع تولد بچهها علي نبود... زنگ زد، احوالم رو پرسيد. گفت فشار توي جبهه سنگينه و مقدور نيست برگرده. وقتي بهش گفتم سه قلو پسره... فقط سالمتيشون رو پرسيد... - الحمدلله که سالمن... - فقط همين؟ بي ذوق! همه کلي واسشون ذوق کردن... - همين که سالمن کافيه... سرباز امام زمان رو بايد سالم تحويل شون داد، مهم سالمت و عاقبت به خيري بچههاست، دختر و پسرش مهم نيست... همين جمالت رو هم به زحمت مي شنيدم... ذوق کردن يا نکردنش واسم مهم نبود... الکي حرف مي زدم که ازش حرف بکشم... خيلي دلم براش تنگ شده بود؛ حتی به شنيدن صداش هم راضي بودم. زماني که داشتم از سه قلوها مراقبت مي کردم... تازه به حکمت خدا پي بردم؛ شايد کمک کار زياد داشتم؛ اما واقعا دختر عصاي دست مادره! اين حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود... سه قلو پسر، بدتر از همه عين خواهرهاشون وروجک! هنوز درست چهار دست و پا نمي کردن که نفسم رو بريده بودن. توي اين فاصله، علي يکي دو بار برگشت، خيلي کمک کار من بود؛ اما واضح، ديگه پابند زمين نبود. هر بار که بچه ها رو بغل مي کرد... بند دلم پاره مي شد! ناخودآگاه يه جوري نگاهش مي کردم انگار آخرين باره دارم مي بينمش. نه فقط من، دوستهاش هم همين طور شده بودن... براي ديدنش به هر بهانهاي ميومدن در خونه... هي مي رفتن و برميگشتن و صورتش رو مي بوسيدن... موقع رفتن چشمهاشون پر اشک مي شد. دوباره برميگشتن بغلش مي کردن. همه؛ حتی پدرم فهميده بود اين آخرين ديدارهاست... تا اينکه واقعا براي آخرين بار... رفت. حالم خراب بود! مي رفتم توي آشپزخونه... بدون اينکه بفهمم ساعت ها فقط به در و ديوار نگاه مي کردم. قاطي کرده بودم... پدرم هم روي آتيش دلم نفت ريخت... برعکس هميشه، يهو بي خبر اومد دم در... بهانه اش ديدن بچه ها بود؛ اما چشمش توي خونه مي چرخيد... تا نزديک شام هم خونه ما موند. آخر صداش در اومد... - اين شوهر بي مبالات تو... هيچ وقت خونه نيست... 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_بیست_چهارم حرکاتش مثل حرکت پر توي نسيم بود. خيلي صبور و با م
[• 📚•] به زحمت بغضم رو کنترل کردم... - برگشته جبهه... حالتش عوض شد... سريع بلند شد کتش رو پوشيد که بره... دنبالش تا پاي در رفتم اصرار کنم براي شام بمونه. چهرهاش خيلي توي هم بود! يه لحظه توي طاق در ايستاد... - اگر تلفني باهاش حرف زدي بگو بابام گفت حلالم کن بچه سيد، خيلي بهت بد کردم... ديگه رسما داشتم ديوونه مي شدم... شدم اسپند روي آتيش، شب از شدت فشار عصبي خوابم نمي برد. اون خواب عجيب هم کار خودش رو کرد... خواب ديدم موجودات سياه شبح مانند، ريخته بودن سر علي... هر کدوم يه تيکه از بدنش رو مي کند و مي برد... از خواب که بلند شدم، صبح اول وقت... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم در خونه مون... بابام هنوز خونه بود. مادرم از حال بهم ريخته من بدجور نگران شد! بچه ها رو گذاشتم اونجا... حالم طبيعي نبود. چرخيدم سمت پدرم... - بايد برم... امانتي هاي سيد، همه شون بچه سيد... و سريع و بي خداحافظي چرخيدم سمت در... مادرم دنبالم دويد و چادرم رو کشيد... - چه کار مي کني هانيه؟ چت شده؟ نفس براي حرف زدن نداشتم. براي اولين بار توي کل عمرم، پدرم پشتم ايستاد... اومد جلو و من رو از توي دست مادرم کشيد بيرون... - برو... و من رفتم... احدي حريف من نبود. گفتم يا مرگ يا علي... به هر قيمتي بايد برم جلو، ديگه عقلم کار نمي کرد. با مجوز بيمارستان صحرايي خودم رو رسوندم اونجا؛ اما اجازه ندادن جلوتر برم... دو هفته از رسيدنم ميگذشت... هنوز موفق نشده بودم علي رو ببينم که آماده باش دادن... آتيش روي خط سنگين شده بود. جاده هم زير آتيش... به حدي فشار سنگين بود که هيچ نيرويي براي پشتيباني نمي تونست به خط برسه، توپخونه خودي هم حريف نمي شد. حدس زده بودن کار يه ديدبانه و داره گرا ميده، چند نفر رو فرستادن شکارش؛ اما هيچ کدوم برنگشتن... علي و بقيه زير آتيش سنگين دشمن، بدون پشتيباني گير کرده بودن. ارتباط بیسيم هم قطع شده بود. 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 💕 •] . . (ص) ‌ قضا کردن بعد از و بعد نمازعَصر، از اسرار محمد و آل محمد است. خلاصه در بیست و چهار ساعتی که میگذرد، کسے نباشد که نماز شب نخوانده باشد. در راه، نشسته،ایستاده و... قضـای نمـازشب‌تان را بخوانید ☺️💚 . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
【• •】 . . ‌‌ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ •رأيتكِ أماناً و الدنيا كلها حروب‌....🍃 •در دنيايے ڪه سراسر جنگ [و آشوب] است، تو پناهگاه منے...💚 ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ✋ . . | |💚 😌☝️ [•🗣•] @heiyat_majazi
[• ☎️ •] . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره 👈 مائده آیه 👈 89 🍂 لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ 🍂 وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ 🍂 فَکَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَهِ مَساکِینَ مِنْ 🍂 أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ 🍂 أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ 🍂 ثَلاثَهِ أَیّامٍ ذلِکَ کَفّارَهُ أَیْمانِکُمْ إِذا 🍂 حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ 🍂 اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ خداوند، شمارا به خاطر سوگندهای لغو وبیهوده بازخواست نمی کند، لیکن برای شکستن سوگندهایی که (از روی اراده)بسته اید،مؤاخذه می کند،پس کفاره آن (شکستن سوگند) گطعام دادن به ده بینواست،از نوع متوسط آنچه به خانواده ی خود می خورانید،یا پوشاندن ده فقیر است،یا آزاد کردن برده ای.پس کسی که (غذا و لباس برای ده فقیر نداشت و برده ای) نیافت، سه روز روزه بگیرد.این کفاره ی سوگندهای شماست،هرگاه که سوگند خوردید،(و آن را شکستید)و سوگندهایتان را مراقبت کنید،این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند،تا او را شکر کنید. 🍃 تفسیـــــر 🍃 1⃣برداشتن جریمه از سوگندهای بی هدف،یک تفضّل و لطف الهی است. 2⃣اسلام،دین آسان است و برای سوگندهای غیر جدّی،کفّاره قرار نداده است. 3⃣در اسلام،جریمه ی مالی هم وجود دارد. 4⃣قوانین اسلام در مسیر فقرزدایی است و احکام فردی اسلام با مصالح جامعه هماهنگ است. . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 [•💚•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] ♥️حـرف بـزن.... اما طـوری حرف بـزن ڪہ بـدانے خـدایـت راضے اسـت و بہ تو لبخنـد میـزند. ♥️نگـاه ڪن.... اما طوری نگاه ڪن ڪہ چشمهـایت آیینہ ای از وجـود خـدا باشد! پر باشد از خـدا و هرچہ مے بینے خـدا را یـادت بیـاورد... ♥️فڪر ڪن .... اما بہ ڪسے و بہ چیـزی فڪر ڪن ڪہ خـدا را از یـادت نبـرد.... طوری فڪر ڪن ڪہ آخـرش یڪ سر نخے از خـدا پیـدا ڪنے! ❣ عاشـق خــدا بـاش...❣ . . خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • ۱۵۱ • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
سید رضا نریمانی_شب هفتم محرم 97 - هیئت فدائیان - تک - من که یه روزی میمیرم من که یه روزی خاک میشم-1537782340.mp3
10.37M
🎧🍃 🍃 [• #نوحه_خونے🎤•] . . بھ تو از دور سلامـ✋•• بھ سلیمان نبۍ از طرف مور سلامـ🌹•• بھ حسین از طرفِ وصلھٔ ناجور سلام😔 #سیدرضا‌نریمانی #دلتنگی‌یهویی😭 . . متفاوت بشنویــد🙂👇 @Heiyat_Majazi 🍃 🎧🍃
[• 👳🏻•] . . : ببخشید اینکه میگن قرآن معجزه الهی هست یعنی چی؟ میشه بیشتر توضیح بدین؟ ✅ شبهه: با سلام، اعجاز قرآن به یک چیز نیست بلکه متعدد هست ، به طور مثال : 1⃣فصاحت و بلاغت قرآن بی نظیره به گونه ای که امثال ولید بن مغیره که از شعرای نامی عرب بودند پیغمبر را جن زده دانستند . براى فصاحت و بلاغت افراد بشر معمولا حد و حدودى است كه هرگز از آن حد تجاوز نمىكند; مثلا كسى سخن حماسى را نيك ادا مىكند; ولى در مدح ضعيف استيا مداح فصيح و بليغى است; ولى در هجو ضعيف استيا در هجو تواناست; ولى قدرت رثاگرى ندارد يا رثاگر خوب و فصيحى است; ولى در عرفان ضعيف است. خلاصه هيچ كسى كه در همه اين ابعاد تسلط داشتهباشد، يافت نمىشود; ولى قرآن كريم اينچنين است و از جامعيت فصاحت و بلاغت در تمام جهات برخوردار است. 2⃣جامعیت قران قرآن کریم کتابی جامعترین است که از مسائل علمی قرآن صحبت نموده است که برخی از این : http://qura نسبیت زمان -kareem.mihanblog.com/post/107 3⃣قرآن کریم،در همان زمان از مسائلی حرف زد که علم آن زمان در هیچ جای دنیا بدان دست نیافته بودند.و این بدان معناست که برای هیچ یک از انسانهای آن زمان،قابل درک نبود. اما امروزه میبینیم که با پیشرفت علوم مختلف اعم از نجوم و ریاضیات و پزشکی و...بسیاری از آیات قرآن برای مردم روشن شد. و اینگونه،معجزه بودن قرآن برای بشر تبیین شد. برای نمونه،میتوان به این موارد اشاره کرد : مراحل رشد جنین: http://miraclesofthequran.persianblog.ir/post/22/ http://miraclesofthequran.persianblog.ir/post/138/ هفت لایه بودن جو و هفت لایه بودن زمین: http:/و/miraclesofthequran.persianblog.ir/post/4/ نور خورشید نور اصلی و نور ماه نور بازتابی است: نسبیت زمان http:/hforgan.mihanblog.com/extrapage/0004 نظریه روابط ریاضی https://fa.m.wikipedia.org/wiki/ 4⃣ قرآن موسیقی جالبی دارد خداوند آخرین کتاب خود را مجهزبه سلاح موس یقی نمود ؛ کسانی که قاری هستند میدانند چقدر موسیقی قران عظیم است جالب است بدانید که ؛ حتی ریتم آیات قیامت با ریتم آیات احکام متفاوت است ؛ و ریتم آیات؛ بهشت با جهنم متفاوت است ؛ 5⃣مفاهیم اخلاقی بلند قرانی اعجاب بر انگیز است . 6⃣ امی بودن پیغمبر خودش معجزه است. 7⃣ اگر با این شرایط قرآن آوردند آن وقت می توان همانند سازی دارند. . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
[• (ع)☀️ •] 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ✨بہ نامـ خـــــداے علے✨ 😒 اصلا خوش نیومدن. 🙂 وااا چرا خوش نیومدن؟؟ 😒 وقتی تو اتفاقات زشت و ناپسند میاند . همون بهتر که نیان. 📚|• . حکمت ۲۰۰ مطابق با ترجمه ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_بیست_پنجم به زحمت بغضم رو کنترل کردم... - برگشته جبهه... ح
[• 📚•] دو روز تحمل کردم... ديگه نمي تونستم! اگر زنده پرتم مي کردن وسط آتيش، تحملش برام راحت تر بود... ذکرم شده بود... علي علي... خواب و خوراک نداشتم، طاقتم طاق شد. رفتم کليد آمبولانس رو برداشتم... يکي از بچه هاي س*پ*ا*ه فهميد... دويد دنبالم... - خواهر... خواهر... جواب ندادم - پرستار... با توئم پرستار... دويد جلوي آمبولانس و کوبيد روي شيشه... با عصبانيت داد زد. - کجا همين طوري سرت رو انداختي پايين؟ فکر کردي اون جلو دارن حلوا پخش مي کنن؟ رسما قاطي کردم... - آره! دارن حلوا پخش مي کنن... حلواي شهدا رو... به اون که نرسيدم... مي خوام برم حلوا خورون مجروح ها... - فکر کردي کسي اونجا زنده مونده؟ توي جاده جز لاشه سوخته ماشين ها و جنازه سوخته بچه ها هيچي نيست... بغض گلوش رو گرفت... به جاده نرسيده مي زننت... اين ماشين هم بيت الماله، زير اين آتيش نميشه رفت... ملائک هم برن اون طرف، توي اين آتيش سالم نميرسن... - بيت المال اون بچه هاي تکه تکه شده ان، من هم ملک نيستم... من کسيام که ملائک جلوش زانو زدن و پام رو گذاشتم روي گاز، ديگه هيچي برام مهم نبود؛ حتی جون خودم، و جعلنا خوندم... پام تا ته روي پدال گاز بود ويراژ ميدادم و مي رفتم... حق با اون بود، جاده پر بود از لاشه ماشين هاي سوخته... بدنهاي سوخته و تکه تکه شده. آتيش دشمن وحشتناک بود! چنان اونجا رو شخم زده بودن که ديگه اثري از جاده نمونده بود... تازه منظورش رو مي فهميدم وقتي گفت ديگه مالئک هم جرات نزديک شدن به خط رو ندارن، واضح گرا مي دادن... آتيش خيلي دقيق بود. باورم نمي شد توي اون شرايط وحشتناک رسيدم جلو... تا چشم کار مي کرد شهيد بود و شهيد... بعضي ها روي همديگه افتاده بودن، با چشمهاي پر اشک فقط نگاه مي کردم. ديگه هيچي نمي فهميدم، صداي سوت خمپاره ها رو نمي شنيدم... ديگه کسي زنده نمونده که هنوز مي زدن... چند دقيقه طول کشيد تا به خودم اومدم... 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_بیست_ششم دو روز تحمل کردم... ديگه نمي تونستم! اگر زنده پرتم م
[• 📚•] بین جنازه شهدا دنبال علی خودم ميگشتم... غرق در خون... تکه تکه و پاره پاره... بعضي ها بي دست... بي پا، بي سر، بعضي ها با بدن هاي سوراخ و پهلوهاي دريده، هر تيکه از بدن يکي شون يه طرف افتاده بود. تعبير خوابم رو به چشم مي ديدم... بالاخره پيداش کردم! به سينه افتاده بود روي خاک... چرخوندمش... هنوز زنده بود. به زحمت و بي رمق، پلک هاش حرکت ميکرد... سينه اش سوراخ سوراخ و غرق خون... از بيني و دهنش، خون مي جوشيد... با هر نفسش حباب خون مي ترکيد و سينه اش مي پريد... چشمش که بهم افتاد، لبخند مليحي صورتش رو پر کرد... با اون شرايط... هنوز مي خنديد! زمان براي من متوقف شده بود... سرش رو چرخوند... چشم هاش پر از اشک شد... محو تصويري که من نمي ديدم... لبخند عميق و آرامي، پهناي صورتش رو پر کرد... آرامشي که هرگز، توي اون چهره آرام نديده بودم. پرش هاي سينه اش آرام تر مي شد. آرام آرام... آرامتر از کودکي که در آغوش پر مهر مادرش... خوابيده بود... پ.ن: براي شادي ارواح مطهر شهدا... علي الخصوص شهداي گمنام و شادي ارواح مادرها و پدرهاي دريا دلي که در انتظار بازگشت پاره هاي وجودشان... سوختند و چشم از دنيا بستند... صلوات... ان شاء الله به حرمت صلوات... ادامه دهنده راه شهدا باشيم... نه سربار اسالم... وجودم آتش گرفته بود! مي سوختم و ضجه مي زدم... محکم علي رو توي بغل گرفته بودم... صداي ناله هاي من بين سوت خمپاره ها گم مي شد... از جا بلند شدم... بين جنازه شهدا، علي رو روي زمين مي کشيدم... بدنم قدرت و توان نداشت... هر قدم که علي رو مي کشيدم... محکم روي زمين مي افتادم... تمام دست و پام زخم شده بود... دوباره بلند مي شدم و سمت ماشين مي کشيدمش... آخرين بار که افتادم... چشمم به يه مجروح افتاد... علي رو که توي آمبوالنس گذاشتم، برگشتم سراغش... بين اون همه جنازه شهيد، هنوز يه عده باقي مونده بودن... هيچ کدوم قادر به حرکت نبودن... تا حرکت شون مي دادم... ناله درد، فضا رو پر مي کرد. ديگه جا نبود... مجروح ها رو روي همديگه مي گذاشتم... با اين اميد... که با اون وضع فقط تا بيمارستان زنده بمونن و زير هم، خفه نشن... نفس کشيدن با جراحت و خونريزي، اون هم وقتي يکي ديگه هم روي تو افتاده باشه! آمبوالنس ديگه جا نداشت... چند لحظه کوتاه... ايستادم و محو علي شدم... کشيدمش بيرون... پيشونيش رو بوسيدم... 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 💕 •] . . می‌‌گفت: من‌اگ نماز شبم ‌قضا ‌بشه بچه ‌هایی ‌که تو بسیج ‌کار می‌کنن نماز صبحشون‌ قضا‌ میشه :)🌱 همینقدر بی ادعا همینقدر ساده همینقدر قشنگ💚 |شهیدمحمدحسین‌محمدخانی| . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
【• •】 . . ‌‌ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ بہٺرین لحظـهـ تعلق مےگـیره بـہ زمانے ڪهـ؛ (ٺصمیمـ مۍگیرۍ یڪے از گُنـاه‌هاٺ و بذارے ڪنآر✨ :) ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ✋ . . | |💚 😌☝️ [•🗣•] @heiyar_majazi
[• ☺️ •] 🍃🌹🍃🌹🍃 🕯تو طـــول روز تو یه ۲۴ ساعت دوکلوم حرف زدن با بالاسری بخدا نیازه! وگرنه‌ اگه‌ زده‌ نشه ‌‌تبدیل ‌به‌ بغض‌میشه‌ و یروزی خفمون میکنه! یه‌روزی‌دامن‌گیرمون‌میشه! 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • 151 • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
[• 📿 •] . . یه وقتایی با یه نامحرم حرف میزنے ته دلت ناراحتے ولے بازم ادامه میدے دست بڪش از نادیده گرفتـن خدا مطمئن باش خدا راهے براٺ پیدا میڪنه . . پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi