اون لحظات آخر دیدند فرش های حجره رو جمع کردند...
فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید یا نه...
ولی اقا ما تو روضه ها شنیدیم همه بدنتون به خاطر مسمومیت کبود شده بوده😭💔
اون لحظه ها بود که امام جواد از در های بستهی حجره وارد شدن پدرشون رو در اغوش گرفتن...
میدونید امام رضا چه کار کرد؟
میگن بین دو تا ابروی پسر جوانشان رو بوسیدن😭
دلت کجا رفت؟!
کربلا؟
ته اون بنبستی که مقام حضرت علی اکبر؟
جایی که امام حسین اومد بالای جسم علی و لب رو لب هاش گذاشت؟!
یا اون جایی که امام صدا بلند کرد ای جوانانِ بنی هاشم...😭
اخ اقا جان ولی وقتی شما میخواستید جون بدید، دیگه زن و بچه کنارتون نبود، دخترتون نبود، لحظه جون دادن شما رو ندید😭💔
اما بمیرم برای اون آقایی که وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه😭
از اون بالای بلندی نگاه میکنه، میببینه دور حسین حلقه زدند😭💔
نیزه دار با نیزه می زنه..
شمشیر دار با شمشیر می زنه حسین…
و زینب شاهد این هاست...
زینب که جونش به جون امامش،برادرش وصله 💔
لذا وقتی برگشت مدینه،وقتی با همسرش رو به رو شد...
عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی؟
گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب… حسین…😭💔
روضه امام رضا یه جوریِ انگار از روضه روز اول میخونی و همراه میشی تا روز دهم و قتلگاه مرور میکنی...
اتفاقات کربلا رو تا عزاداری های خودت...(:💔
حالا که این شب ها خیلی هامون قسمتمون نشده که پیش امام رضا باشیم بیایم با هم زمزمه کنیم حتی شده توی دل هامون...
ای صفای قلب زارم؛ هرچه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضا جان؛ سر ز خاکت بر ندارم!
منم خاک درت غلام و نوکرت؛ مران از در مرا به جان مادرت…
امام رضا میبینه،امام رضا میخره و گرون هم میخره...!
غیر تو یاری ندارم...😭💔
امام رضا ما ایرانی ها هر کجا که بریم ته ته همهی کار هامون،برکات زندگیمون،همهاش از وجود مبارک شماست...
مولا من خطا کارم،قبول هم دارم ولی آقا من روی شما حساب کردم که وساطت کنید پیش خدا!
آقا میشه یه قولی بدید؟
میشه اگر تا محرم سال دیگه عمرم کفاف نداد توی سرازیری قبر،توی اون وحشتِ شب اول قبر و عالم برزخ با امام حسین و حضرت زهرا بیاید سراغم؟