eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5881924528954671572.mp3
12.55M
🎧🍃 🍃 |° (90)🙏°| 🏴سلام آقا بازم این دل بی قراره(😔) 🏴دوباره این چشما شوق بارون داره(😭) 😉📥 🍃 @Heiyat_Majazi 🎧🍃
°⏳| (265) |⌛️° :🌸🍃 ۞⇦از نافرمانی خدا در خلوت ها بپرهيزيد، 😡 ۞⇦زيرا همان كه شاهــ👀ـد است داوری می كند. 🍃🌸🍃🌸🍃 پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° (ع)☀️📖 [40] ° 🍃⚫️🍃⚫️🍃 ✨بہ نام خــــداے علے✨ 🙂 سلام. امروز می خوام شما رو با یکی آشنا کنم : 😀 با کی؟ من که خیلی دوست دارم باهاش دوست بشم.😍 🙂 زیاد عجله نکن😒 😀 نگاه کن! چقدر شیک و پیکِ! 🙂 ولی نگاه کن انگار قلبش گرفته! یه مدل مریضی داره. 😀 چرا اونجوری راه میره؟ 🙂 مرموزانه و مشکوکِ راه رفتنش. 🙂 به حرفاش گوش بده: 😀 آره!چقدر حرفاش قشنگِ! 🙂 حالا رفتارش رو ببین: به اون مامان و بابا و بچه که خوشحال اند چه طور حسودی می کنه؟ 😀 واااای داره واسه شون دعای بد می کنه!😳 🙂 این یکی رو هم که ناامید کرد😔 😀 ایوای!! هر جا میره خرابکاری درست می کنه!😒 😀 این کی بود؟🤔 🙂 یکی از اعضای حزب شیطان. 😀 اوه اوه اوه! میشه بهتر شناختشون؟ 🙂 آره به 👇اینجا مراجعه کن. 📚|• نهج البلاغه. خطبه ۱۸۵ 🙂 شما چطور؟ دوستش دارین؟🤔 ▪️▪️▪️▪️▪️ باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
°| (60) 👳🏻 |° مســــح✍ در مســح بــاید💯 دســت🖐 را بــر ســـر و پــاها بڪشـــد👌 و اگـــر دســـت را نگــه دارد و ســر یــا پـا را به آن بڪشــد وضـــو بـــاطل اســـت⛔️ ولے اگـــر موقعے ڪه دست را مےڪشــد ســـر یــا پــا مختصـــرے حــرڪت ڪنـد اشڪال نـــدارد امـــام خمینے(رحمه الله)✍ تــــوضـیح المسائــل📒 م255 ⛔️🙏 😉 🍃 . . . ─═┅✫✰💎✰✫┅═─ این ڪانال دیگه هیچ شبهـه‌اے رو بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇 🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 6⃣4⃣ ما براے جنــــگ آمده ایم نه صل
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 7⃣4⃣ مالــــڪ اشتـــر با عمـــروعــاص مے جنگید. من نگاهم بیشتــــر روے آن دو بود؛ عمروعاص با این ڪه خوب مےجنگید، اما حریف مالڪ نبود. خدا خدا مےڪردم تا مالڪ با ضربتے او را نقش زمین ڪند، اما نبرد آن دو مغلوبه اي نداشت. این مرحله از نبرد با یڪ ڪشته و سه مجروح از سپاه ما و پنج ڪشته و چهار مجروح از سپاه شام به پایان رسید. هر دو گروه به قرارگاه خود بازگشتند. عصر آن روز گروه هاے دیگرے از دو سپاه به نبرد باهم پرداختند. نبردهاے گروهے تا چند روز ادامه داشت. هنوز دو سپاه قصد حمله ے عمومے نداشتند. من در جنـــاح راست سپـــاه امام بودم. فرمانده مان عبدالله بن بدیل بود؛ پیرمردي لاغر اندام و سفید چهره با چشمانے گود و ابروانے پر پشت و پیشانے بلند و محاسنے سفید. او از پیامبر اسلام بود. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 از روزی ڪه فرمانده ے گروه ما را به عهده گرفت، دلم نمیخواست یڪ لحظه چشــــم از او بردارم. منے ڪه را ندیده بودم، دوست داشتم به چشمان او نگاه ڪنم. به همان چشمانے ڪه روزگارے نه چندان دور، پیامبر را دیده بود. روزے ڪه قرار بود حمله ے گسترده به سپاه شام انجام شود، عبدالله بن بدیل مقابلمان ایستاد. ما روے زمین دو زانو نشستیم گفت: معاویه جایگاهے را ادعــــا ڪرده ڪه از آن او نیست و با صاحبان حقیقے این مقام، به نزاع برخاسته و با منطق باطل به نبرد با آمده است. علـــے و حقانیـــــت علـــــے را آن گونه ڪه من مےشناسم شما نمےشناسید. علـــے را تنها پسر عمو، داماد و وصے رسول خدا ندانید؛ او پس از پیامبر ترین انسانی است ڪه خدا و من پس از رحلت رسول الله، انسانے به عظمت و ڪرامت او ندیدم ڪه خلیفه ی مسلمین باشد. علـــے نور خدا بر زمین و در میان ماست و معاویه پرتوے از ظلمت شب در میان اعراب و مسلمانان است. پس با این شیطان نبرد ڪنید و از او و سپاهش ! چگونه بهراسید حال آن ڪه در دست شما ڪتاب خداست و در ڪنارتان مردے چون علـــے قرار دارد؟ پس برخیزید و براے نبرد با دشمنان خدا حرڪت ڪنید! عبدالله زرهاے کپڪوتاه پوشیده بود و در حالے ڪه در هر دو دست خود شمشیر گرفته بود، پیشاپیش سپاه حرڪت ڪرد. من نیز قبضه ے شمشیرم را محڪم به دست گرفته بودم و مے فشردم. حرڪت گسترده و هماهنگ سپاه امام آغاز شده بود. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هر شب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 7⃣4⃣ مالــــڪ اشتـــر با عمـــروعــ
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 8⃣4⃣ موقع حرڪت، پاهایمان را بہ زمیـــن مےڪوبیدیم تا ضرباهنگ ڪوبنده ے گــــام هایمان زمیـــن را . جنگ در صفیــن هیچ شباهتــے به جنگمان در بصـــره نداشت در آن جنـگ هر دو گروه، اندڪ بودیم و مقاومت مخالفان ڪہ شہر بصــــره را تصــرف ڪرده بودند، چندان دوام نیاورد. اما سپـــاه شــــام، بہ ، بیش از ما بودند. من آن روزها ڪہ جــــوان بودم و داراے قامتـــے بلنــد و بـــازوان ستبـــر بہ راحتــے شمشیــــر خود را به حرڪت در مےآوردم و بے آن ڪہ از شدن مےجنگیدم. هرچہ زمـــان مےگذشت، زمیـــن بہ خون ڪشتہ ها و مجروحيـــن هر دو سپـــاه تر می شد. ڪشته هاے شامیــان بیشتر بود و پیشروے ما در قلــب سپــــاه معاویہ، نشــان از پیروزے ما داشت. عــرق از ســـر و رویــم مي ریخت. گاهے ڪہ فرصتے پیش مےآمد بہ اطرافم نگاه مے ڪردم؛ امــام را مےدیدم ڪہ سوار بر اســب، شمشیـــر اش را بر فـــرق شامیـــان مي ڪوفت. دیــدن امــام و اطمینـــان از زنـــده بودن او بہ من قــوت قلـــب مےداد و من در ڪنار عبــــدالله فرمانده ے شجاعـــم اینڪ در قلــــب سپـــاه شـــام بودیم. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 آن ها چاره اے جز عقـــب نشینے نداشتند و هر قدمے ڪہ از آنان بہ پس مے نشست، ما بہ خیمہ گاه معاویـــہ نزدیڪتر مےشدیم. اطراف خیمہ گاه او سربازانــش فشرده و منسجم ایستاده بودند تا مانــع نزدیڪ شدن ما بہ معاویـــہ شوند. و وحشـــت را در صـــورت خستہ ے آن ها بہ وضوح مے دیدم. هرچند آن ها با معاویہ مــــرگ بستــہ بودند و قصـــد داشتند تا رسیدن بہ مرگ از معاویــہ محافظت ڪنند، اما پیشروے گروه ما ڪہ عبـــدالله سرمســـت از آن شمشیــــر مےزد و رجــــز مےخواند، مــا را به جلو فرا مےخواند تا قرارگاه معاویـــہ را تصرف ڪنیم. هر لحظــہ که می گذشت، به خرگاه سفیـــد و بزرگ معاویــہ نزدیڪتر مےشدیم. دعا ميڪردم با ڪشتہ شدن معاویہ و فرار لشڪریانش، غائلہ ے صفیـــن هرچہ زودتر بہ پایــان برسد. اما پنـج ستــون از فداییان معاویہ، خرگـــاه او را در حلقــہ ے خــود داشتند و ما براے شڪستن این محاصـــره، تــلاش مےڪردیم. ناگہان متوجہ شدیـــم ڪہ پیشروے زیاد باعث شده ڪہ در ے آن ها قرار بگیریم. البتہ بعدها شنیدم ڪہ عقـــب نشینے تعدادے از سربازان ما از جنـــاح راست، باعـــث دور زدن سربــازان شـــام و بہ محاصـــره در آمدن ما شده است. اینڪ بایــد هم از جلـــو هم از پشـــت با دشمن مےجنگیدیم. شرایـــط بہ گونہ اے بــود ڪہ مجال ایستادن و سر از ڪار دیگـــران در آوردن نبــود. فقط صـــداے چڪاچڪ و و هایے بود ڪہ هر دو طرف بر زبان مے آوردند. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚|@Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
°| #نوستالژے (67) 📺🎈 |° بـه بـه😋👌 یه عالمه یخمڪ🍡 چه لذتے داشتـ وقتے از وسط نصفـش میڪردیـم و با دوستامون میخوردیم😍 #هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇 #ڪپے⛔️🙏 #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 {📻‌} @Heiyat_majazi
°| (264) 😊✋ |° گاهے گردش پرگار تقدیــ✍ـر در دستــ تـــو نیستــ❌ بایدبنیشینے و نظاره ڪنے👀 اما مرڪــز را ڪه درست انتخاب کرده باشے😉 دلت💚 قرص باشـــد دیگرهرچــه میخواهدبچرخد.☺️ . . . ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
🕯💠 💠 #حسینیه <🍃>غروب قافلہ یادٺ نمےرفٺ <✨>صداے هلهلہ یادٺ نمےرفٺ ‌ <🍃>گلو وچشم وقلبٺ ‌سوخٺ عمرے <✨>سہ تیر حرملہ یادٺ نمےرفٺ #شهادٺ_پاسدار_وحےنبوے🏴 #امام_سجاد_ع_تسلیٺ_باد 💠 @heiyat_majazi 🕯💠
°⏳| (266) |⌛️° 💠 آیت‌الله شیخ‌حسنعلی‌نخودکی‌اصفهانی😊 طریقت حقیر بر این سه پایه محکم‌واستوار است😌👌 🔹بیداری قبل ازاذان صبح🌻🤗 🔷 توجه و حضور قلب هنگام نماز🌸😇 🔹 غذای حلال🌼✅ 📚 طریقت‌حاج‌شیخ نخودکی اصفهانی . . . پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| (764) 😎💪 |° ✍ 17 اردیبهشت1397🗓 دونـالد تــرامپ از بــرجام♻️ خـــارج شد 💯 بعد از اون اعلام ڪـــردند روزهاے سختے در انتظــار ایـــران🇮🇷🇮🇷🇮🇷 خـــواهد بــود بهار گذشت و با آمــدن تــابستان اظهـــار داشتنـــد👇 در انتطار ایـــران👊🇮🇷👊 وضعیــت معیشتے😒 سخت شد دلار💵 بــالا رفـــــت👊 سڪـــه بالا رفــت😏 مــــردم را به اعتــــراض و اغتشـاش دعـــوت ڪــردند👊👊 تهــدید ڪــردند به جـــنگ👊 دعــــوت ڪــردند به مذاڪـــره👊 وقتے دیدنـــد هیچ ڪدام افـــاقه نڪرد☹️☹️ گـــزینــه تـــرور را انتخــاب ڪــردند و مـــردم بےگنــاه را به شهــادت رسانــدند احمـــقانه تــرین گــزینه اے ڪه بــارها نتیجــه اش را دیــدند👇 ڪه مــا ســـره امنـــیت مــــردمــمون با هیـــچ احــد و نــاسے شوخے نــداریم👊 امـــنیت مــــردم خط قــرمز ماست⛔️ و ایـــن بــار هم قــــدرت و عـــزت ڪشــورمــان را بــا انتــقام نشـــانشــان دادیــــم👊👊👊 و آخــــرین تـــیر 12 مهــر 1397 مـــا مـــردم نشـــان دادیـــم جنـــگ نظامے باشــه👊👊 جنـــگ اقتصــادے بــاشه👊 جنـــگ روانے باشــه👌 از اراده و ارادت مــا در بـــرابر نظــام و رهبـــرے ڪم نمےڪنید🇮🇷🇮🇷 عــــدو شـــود ســـبب خیـــر اگـــــــر خـــدا خـــواهد👊👊 بــــازم مثـــل همیشه و بـــراے چــندمین بــار🇮🇷💪 نشــــان دادیـــم💪 مـــلت ایــران خستگے ناپـــذیـر💪🇮🇷 انـــقلابے💪🇮🇷 و وفـــادار به خـــون شهــداست🇮🇷🇮🇷 👊 👊 👇 ⛔️🙏 🍃 . . . ••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈•• تحلیل‌هاے نابے ڪه هیچ‌جا نخواندید با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 ~° 📡 °~ @Heiyat_Majazi
4_5870928094121952607.mp3
19.93M
🎧🍃 🍃 |° (91)🙏°| 🏴عشق شیرینم(😌) 🏴یار دیرینم(😇) 😊📥 🍃 @Heiyat_Majazi 🎧🍃
°| (265) 😊✋ |° 😊 دقت کردین این روزا خیلی خدا خدا می کنیم؟ چرا؟ چون نت مون هی قطع میشه 👆ولی یه بار خـــدا رو به خاطر خودش صدا بزنیم . 🍃🌸 خیلی حال میده. امتحان کن🌸🍃 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| (267) |⌛️° -تو خونہ میخواے؟ +بلہ -خونہ میخواے یعنی خدا میخواے . . .☺️ +خدا جاے خودش ، فعلا خونہ میخوام .😳 -خونہ براے چے میخواے ؟!🤔 +خب آدم باید راحت باشه یا نہ ؟؟🙄 -پس راحتی میخواستے خونه نمیخواستے !!!😌 🌸 راحتےِ حقیقے ، نهایے ، اصیل ، دائمے ، لذت بخش ، اساسے ، با تقرب به خداوند متعال بدست میاد 🌸 پس تو گفتے خونہ میخوام ، یعنے خدا میخوام . . . ‌پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° (ع)☀️📖 [41] ° 🍃⚫️🍃⚫️🍃 ✨بہ نام خـــداے علے✨ 😃 سلام. ببخشید اینجا کلاس چیه؟ 😎 کلاس آموزش های نظامی. 😀 می تونم بیام تو؟! 😎 بفرمایید: 😎 اونایی که تجهیزات شون کامل تره جلو تر از همه باشند. 😎 چشم هاتون رو باید نیمه باز نگهدارید. 😀 چرا؟؟؟؟ 😎 چون شجاعت شما رو بیشتر می کنه. 😀 چرا یهو همه جا ساکت شد؟ 😎 هیس! باید آهسته صحبت کنید که بددلی رو کم می کنه 😎 فرماندهی رو به شجاعان تیم واگذار کنین. 😎 هر کدوم از شما باید نفر مقابل خودش رو از پای در بیاره تا از همرزمش دفاع کنه. 😀 کلاس آموزش نظامی همین بود؟ 😎 خیر. بخش فردی رو خودتون بخونین . ولی امتحان از کل گرفته میشه. 😀 ادامه مبحث کجای کتابِ؟ 📚|• نهج البلاغه. خطبه ۱۲۴ باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
°| (61) 👳🏻 |° ✍ وضـو گـــرفتن از نهرهاے بــزرگ✋ گـــرچه انســان نــداند صــاحبان آنـها راضـے هستنـد یـــا نه، اشڪال نــدارد❌ امــا اگــر صاحبان آن از وضـو گــرفتن جـلوگیــرے ڪننـد💯 احــتیاط واجــب آن است ڪه وضــو نگیـــرید⚠️ امام خمینے(رحمه الله)🖊 تــوضـیح المسـائـل📒 مسـاله 271 ⛔️🙏 😉 🍃 . . . ─═┅✫✰💎✰✫┅═─ این ڪانال دیگه هیچ شبهـه‌اے رو بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇 🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 8⃣4⃣ موقع حرڪت، پاهایمان را بہ زمی
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 9⃣4⃣ اما صداے عبـــدالله ار همــه بلندتر بود. عبدالله خیــس عرق شمشیـــر مے زد. پیرمردے با آن سن و سال و جنگیدنے چنین، به جوانانے چون من امیــد و انگیــزه مےداد. عبدالله گویے فقط به خرگاه سفید معاویــه فڪر مےڪرد و شاید امید به ڪشتن معاویـــه بود ڪه از همه پیشے گرفت. جلوتــر رفت و من هرگـــز ندیدم ڪه چگونه در زیر بارانـــے از نقــش زمین شد. سنگ هایے ڪه یڪے از آن ها سرم را شڪافت. در زیر باران سنگ ها، قدرت مقاومت و پیشروے نداشتیم. ناچار براے در امان مانـــدن از سنـــگ، تصمیم به نشینے گرفتیم. بخصوص ڪه صداے مالـــڪ اشتــر هم به گوش مےرسید ڪه ما را از پیشروے منع و دعوت به عقب نشینے مےڪرد. به عقـــب بازگشتیم. در نقطه اے امن روے زمین نشستم. دهانم خشڪ شده بود و بدنم خیس عرق بود. از جراحت سرم، خون بیرون مےزد. سرم را با پارچه اے بستم و چشم به میدان ڪارزار دوختم ڪه صدها نفر از ڪشتگان و مجروحــــان جنگ، روے زمین افتاده بودند. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 مالڪ در جبهه ے راست مےجنگید و امام در جبهه ے چـــپ شمشیـــر ميزد. پرچـــم هاے قبایــل مختلـــف عــــرب از هر دو سپــــاه به سر نیـــزه ها دیده مےشد. با این ڪه مےتوانستم آبے بخورم و ساعتــے استراحـــت ڪنم، اما از جا برخاستـــم و در حالے ڪه صورتم به خون ســـرم آغشته بود، به طرف میـــدان جنگ رفتم تا در پیروزے سپاه امام نقشے داشته باشم. آن روز نبرد با ڪشتگانے از هر دو سپاه به پایان رسید و ما در میان ڪشتگان خود، جسد عبدالله بن بديل را نیز یافتیم ڪه محاسن سفیدش به خـــون نشسته بود. تا دو روز هر دو سپاه به ڪار دفــن ڪشته ها و التيام مجروحان و سازماندهے سپاه خود پرداختند. روزے دیگر دو سپاه مقابل هم ایستادند. اے انجام نشد و جنـــگ به نفـــر ادامـه یافت. با ڪشته شدن عبــدالله، علـــے فرماندهـے گـــردان ما را به عهده گرفت. از آن پــس، من به علـــے تر شدم. روز حملــه اے دیگر فـــرا رسیـــد؛ اے سنگیـــن و بــرق آسا ڪه یـــاران معاویـــه یڪے پس از دیگري بر زمیــن مےافتادند. خرگاه معاویــــه در صــد مترے قرار داشت و آن حتمـــے بود. ناگهان از میـــان سپــــاه معاویـــه، عده اي قرآن ها را بر زده پیـــش آمدند و فریـــاد زدند: ای مردم عــــراق! علــے و معاویــــه را به حاــل خود رهــا ڪنیم؟ بر همســران و فرزنــدان خود ڪنیم! دست از جنـــگ بشوییم و به قــرآن تمسڪ جوییم و راه حڪمیت را در پیــش گیریم! اما مالــڪ اشتــــر جلو رفت و مقابل آنان ایستـــاد و گفت: ما به تـــــن نمےدهیم! ما... 🍃 بھ قلم✍:‌ 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 9⃣4⃣ اما صداے عبـــدالله ار همــه ب
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 0⃣5⃣ *** ڪشیـــش سرش را بلنـــد ڪرد و آخریــــن برگ از پوست نوشته را روے اوراق دیگر گذاشت. به نظـــر نمےرسید ڪه یادداشت هاي مرد عرب به پایـــان رسیده باشد، اما دیگر ورق ها پوستے نبود و اوراق ڪاغذے ڪتاب نیز، ادامه ے ماجراے صفیــــن نبود. ڪشیش پشتش را به صندلـــے تڪیه داد و با چشـــم هاے خستـــه و خـــواب آلـــود، به نقطه اي از سقف خیره مانــد تا فڪر ڪند ادامه ے این ماجـــرا را چگونه پےبگیرد و بفهمد ڪه در نهایت این جنـــگ چگونـــه به پایــان رسیده است. ناگهـــان فڪرے به خاطرش رسید. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 اوراق را روے میــــز را جمع ڪرد و را جلو ڪشید و آن را روشن ڪرد. در مثل همیشه مے توانست پاسخ بسیاري از سؤالاتش را بدهد. پیڪار صفیــن واژه اے بود ڪه به ذهنش آمد. مے توانست آن را به عربے بنویسد و ڪند. وقتی روے ڪلید واژه ے پیڪـــار صفیــــن ڪلیڪ ڪرد و به صفحه ے مانیتور خیره شد، از خوشحالے چند بار با انگشت اش روے میز ضربه زد و نفس عمیقے ڪشید تا خستگے مطالعه اے طولانے سخت را از تنش بیرون ڪند. اگر ایریـــنا خـــواب نبود، حتمأ صدایـــش مےزد تا براے او فنجانے قهوه ے تلخ بیاورد. امشب از آن شب هایے بود ڪه ولع زیادے براے مطالعه در خود احســاس مےڪرد. از بین جواب هایے ڪه دریافت ڪرده بود، بسیارے را سرسرے مطالعه ڪرد و گذشت؛ چون فقط ڪلیاتے درباره ے جنگ صفین بود، اما یڪے از آنـها مطلبــے بود بلند ڪه نویسنده اش نثرے داستانــے داشت. جنـــگ را به جزء روایــت مےڪد. از روے بسیاري از صفحات مقالـــه گذشت تا به جایي رسید ڪه سپاه معاویه قرآن ها را به نیزه ڪرده بودند. از جایے شروع به خوانــدن ڪرد که بیـــن یـــاران علــے اے به وجود آمده بود؛ شڪافي ڪه می رفت آنـــان را به هم ریزد: ...مـــردم به هـــم ریختند. آشفتـــه بازارے بود در سپــاه علــــے؛ برخــي به فرماندهے مالــــک اشتـــر مشغول جنــگ بودند و برخے دیگر شمشیرها را در غــلاف ڪرده به نزد علـــے مےرفتند. مرداني ڪه همســـو با علـــے جنـــگ سر داده بودند، حالا خستـــه از جنـــگ، خواهان بودند. در سپـــاه شـــام هنوز عده اے قرآن ها را بر نیزه داشتند و غریو صلـــح و حڪمیـــت سر مےدادند و در سپــــاه علــے، مردان خسته و متعــرض ڪوفه، به دور علـــے جمع شده بودند و مے گفتند: جنـــگ ما را خورده است. مــــردان زیادي ڪشته شده اند. شامیان را باید پذیرفت و به صلــح تن در داد. علـــے در حلقـــه ے یارانش، مانــده بود با آنان چه ڪند؟ تیر نیرنـــگ معاویــــه و عمـــروعـــاص بر قلب سپــــاه او نشانــه رفتـــه بود. به چهره هایشان خيره شد آثارے از ایمـــان و رزمجویے روزهاے گذشته در سیمــاے خستـــه ے آنان دیده نمی شد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
°| #نوستالژے (68) 📺🎈 |° این ڪفش ها و زمین خاڪے و گل ڪوچیڪ😍 چقدر همـ ڪفش هاے مقاومے بودن👌 #هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇 #ڪپے⛔️🙏 #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 {📻‌} @Heiyat_majazi
°| (266) 😊✋ |° 🍃•|همیشہ وقتے میخوایمـ از خونہ بیروݧ بریمـ 👣، بہ آینہ نگاه میکنیمـ ؛ حتے بعضے وقتـــا از اهڸ خونہ نظر میخوایمـ☺️👌 🍃•| از ایݧ بہ بعد بہ این فڪر ڪنیمـ ڪہ ، نہ فقط خدا ، نہ فقط اهڸ بیت(ع) ، و حتے نہ فقط شهدا ، بلڪــہ 👇 🍃•|مـــــادر یڪ شهید ، ما رو توےخیابوݧ وجامعہ مےبینݧ . مــــادرے ڪہ شاید همہ هستے اش ، عصاے پیرے اش ، جوونِ رعناش ، براے ایݧ رفتہ و برنگشتہ ، کہ☹️ " من و تو باشیمـــ " نڪنہ شرمنده نگاهشون بشیمـــ ؟!😓 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
#حسینیه 🍃نوڪرےمحضر 🌙ارباب دوعالم خوب اسٺ 🍃گریہ ڪردن وسط سینہ زنے مطلوب اسٺ 🌙نیمےاز ماه جنون 🍃رفٺ،هزاران افسوس 🌙بازهم یادچهلّم دل من آشوب اسٺ #یاایهاالارباب_حرمم_آرزوسٺ #اربعین_نزدیڪ_اسٺ😢 💠•| @heiyat_majazi
°⏳| (268) |⌛️° 🍁انسانهای نالایق🍁 👈جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین،مردم را به شما نشان دهم؟😇 💠اصحاب: بلی یا رسول الله! 👈فرمودند: 1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید🙃 2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.😓 3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند😢 📚داستان های بحارالانوار جلد 9 . . . پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
•°| (19)😅💪 |°• ‌|•مـــ♡ــوضوع: هر حرفے رانباید گفت 😬•| 🤓 خدمــتتون عــرض ڪنم ڪہ انقلاب ڪہ شد همہ خانم ها 👧وحاچ خانم ها 👩چادر رو بہ عنوان حجاب برتر انتخاب ڪردند 😇امـــا با گذشت زمان دخترخانمــ ها غــر زدند😫 عہ چقدر دست وپا گیره چادر😩 عہ مامان چادربپوشم تو خیابون میفتم هـا😱 عہ مامان سرم درد میگیره با ڪش چادر🤕 خلاصــہ ڪم ڪم یڪ جملہ هے چرخید و چرخیــد تارسید بہ زبون دختر قصہ ما 😢 اون جملہ چے بود؟🤔 دختر خانم قصہ ما گفت مامان خو مگر حجاب بہ چادره 😕؟ اخہ ڪجاے قرآن اسم چادر رو آورده؟😐 مامان هم گف باشہ دخترم اما مانتو بلند تا ڪفشہات مے پوشے وگرنہ بابات دعوا مے ڪنہ😠 دختر خانم گف چشمـــ😍 سال بعد گفت مامان مانتوم خیلے بلنده همش میخوام بخورم زمین 😞دوستام هے مسخرم میکنن😕 یڪم ڪوتاش ڪنم؟😬 مامانہ با اخم گفت فقط یڪم ها 😡 سال بعد باز همین آش وهمین ڪاسہ🍜 وحالا ڪہ سال ۹۷شده دخترقصہ ما ڪہ براے خودش خانوم 😇شده مانتوش شده بلوز ڪوتاه😆 شلوارش هم شده قده 90 لول تفنگے 😂 مقنعہ بلندش هم شده یڪ شال بہ پہناے یڪ وجب😁🙀 👈دختر قصہ ما نمیدونست ڪہ قبول ڪردن بعضے حرفہا براش سنگین تموم میشہ 👈حرفہایے که باسیاست وارد زندگے ماشدند😔 ⭕️آره حجاب بہ چادر نیست اما باید بدونیم ڪہ ما انسان ها با هم فرق داریم، شاید یڪنفر بتونہ چادر نپوشہ اما مانتو بلند و گشاد و روسرے بلند و شلوار گشاد بپوشہ اما یڪنفردیگہ نتونہ و براش سخت باشہ ❗️ ✅ یڪ دڪتر براے همہ بیمارهایش یڪ مدل نسخہ نمیده 👌 ❎شما عزیز دل اگر تونستے مانتویے باشے و حجابت هم ڪامل باشہ 💢سعے ڪن این نسخہ رو براے بقیہ هم نپیچے👌 🚫و هرڪسے ڪه گفت چادر برام سختہ سریع نگیم اے بــابــا سخت نگیر، 😁حجاب ڪہ بہ چـــادر نیستــ 😕 ◀️اونوقت اگرشخص رفت مانتویے شد و بعد مانتوش از ساق پا رسید به بالا زانو🙈 هیچ مے دونے مسئولش ماهستیم 😱 ❌اون هم با بیان یڪ جملہ بہ ظاهر منطقے 👈 حجابـــ ڪہ بہ چـــادر نیستــ 💔اونوقت فڪرشو ڪردید اون دنیا جواب مـــادرمان رو چے بدیم؟💔 💝 آیہ ۵۹سوره احزاب درباره حجابہ و درآن ڪلمہ اے تحت عنوان جلباب ذڪر شده ڪہ بہ زبان عربے نوعے چادر مے باشد 💝 🙃پس در قرآن نامے از چادر اومده 👌 بزرگے میگفتــ : حرفــہا خیلے مہم اند، بعضے هاشون مارو بہ عرش میبرند وبعضے ها بہ فرش 👈باید مواظب باشیم هر چیزے را ڪہ شنیدیم طوطے وار تڪرار نڪنیم 👈انسان عاقل هرحرفے را ڪہ شنید اول فکرمی کنہ وبعد انتقال میده👏 خب حالا ڪے عاقلہ ❓😁😉 💟اگر موافق صحبت هام هستے بگو 👈حجاب بہ چادر نیست اما این رو دیگہ جایے نگیم 🙃👉 👌 یڪ فنجان‌معنوےجات‌همراه‌انرجے😍👇 [°🍹°] @Heiyat_Majazi
°| (765) 😎💪 |° ✍ نظـــر بعضــے مــراجـع و علمـــا در مـــورد قـــراردادFatf👇 ✅ امــام خـامنه اے(مدظله العالے) همـان گــونه ڪه درباره بـــرخے ڪنــوانسیــون هاے بیـــن المللے اخـــیرا مــطرح شــده در مجــلس گفـتیم👌 مجــلس شــوراے اسلامے ڪه رشیـــد و بــالغ و عاقل است بـــاید در موضوعاتے مثــل مـــبارزه با تـــروریسم👊 یــا مبارزه با پـــولشویےـقانون گذارے ڪنــد.... البته ممڪن است بـرخے مفــاد معاهدات بین المللے خوب باشد اما نــدارد با استنــاد👊 به ایــن مفــاد به ڪنوانسیون هایے بپیوندیم ڪه از عمق اهداف آنها آگــاه نیستیم👊 یا مےدانیم که مشڪلاتے دارنــد. ✅ آیت الله مڪارم شیـــرازے👇 پذیــــرش FATF ســیاهے مطلق است👊 پـــذیـــرش شــرایط غرب عقلاً شرعاً و منطقاً حرام است⛔️⛔️ آمـــریڪا و اروپــا پیشنهاد بـــرجام را دادنـــد👊 نتیجــه اش تحــریم و تهدید بیشتر شد حــال نیـــز خــواستــار تصــویبFatf هستنـــد👊 آمــریڪا هیــچ زمــانے به نفع ایـــران🇮🇷 ڪار نڪــرده است👊👊 👇 ⛔️🙏 🍃 . . . ••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈•• تحلیل‌هاے نابے ڪه هیچ‌جا نخواندید با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 ~° 📡 °~ @Heiyat_Majazi
°| (267) 😊✋ |° 🌺آخر هفته ها رو با خانواده می گذرونیم 🍃دیروز رفته بودم به اقوام دورتر سری بزنم .☺️ 🍃جدیداَ دیدین اونجا هم خونه ها چند طبقه شدن 😳 ✨ راستش گمون نکنم لازم باشه خونه آخرت اینقدر نما کاری داشته باشه✨ 🍃🌸🍃 ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi