eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
957 ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله بهاءالدینی فرمودند: اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند, دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید. و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود: ☀️ در درون قبر ☀️ در برزخ ☀️ در قیامت 🔥و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🖊 ره: لقمه نان شما در فرزندتان اثر می گذارد. نان را اگر از دست یک نانوای متدین بیدارِ هشیار بگیری اثر دیگر داره. لقمه حلال، پاک، با بسم الله به دهان بگذاری یه طور اثر داره. با غفلت طور دیگر. شیر سینه را، مادر سینه به دهان کودک بگذارد با بسم الله اثری دارد بی بسم الله آن اثر را ندارد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍️ آزادها را بندهٔ خدا کن 🔹عارفی روزی دید ثروتمندی آمد و هزار بَرده خرید و در راه خدا آزاد کرد. 🔸به حال او غبطه خورد. نشست و گریست و از خدا خواست ثروتی به او دهد تا بَردگان زیادی آزاد کند. 🔹چون پیر شد روزی دید به این آرزوی خود نرسیده است. ناراحت شد. به میدان بَرده‌فروشان رفت تا بَرده‌ای بخرد و آزاد کند. با هزار مصیبت یک بَرده خرید و آزاد کرد. 🔸در مسیر که به خانه بازمی‌گشت، گریه کرد و گفت: خدایا! کاش ثروتی می‌دادی تا به آرزوی خود می‌رسیدم و بندگانی آزاد می‌کردم. 🔹ندا رسید: ای عارف! غم مخور، تو را توفیقی بیشتر از این‌ها دادیم. آنان بندگان آزاد کردند و تو آزاد‌ها (کسانی‌ که خدا را بندگی نمی‌کردند) را بندۀ ما کردی. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔸 گرگی با مادر خود از راهی می‌گذشتند، بزی در بالای صخرۂ تیزی ایستاده بود و بر سر گرگ آب دهان می‌انداخت. گرگ مادر اهمیتی نداد و ردّ شد. 🔸 فرزند گرگ ناراحت شد و گفت: مادر! برای من سنگین است که بزی برای ما آب دهان بیندازد و تو سکوت کنی. 🔸 گرگ مادر گفت: فرزندم، نیک نگاه کن ببین کجا ایستاده و آب دهان می‌اندازد، اگر او نمی‌ترسید این کار را از روی صخرۂ تیزی نمی‌کرد، چون مطمئن است من نمی‌توانم آنجا بایستم و او را بگیرم. پس به دل نگیر، که بز نیست بر ما آب دهان می‌اندازد، جایی که ایستاده است را ببین که بر ما تف می‌کند. گاهی ما را احترام می‌کنند گمان نکنیم که محترم هستیم و این احترام قلبی و بخاطر شایستگی ماست، چه بسا این احترام یا بخاطر نیازی است که بر ما دارند یا بخاطر ترسی است که از شرّ ما بر خود می‌بینند. مانند: سکوت و احترام عروسی در برابر بدخلقی‌های مادرشوهری بداخلاق، و یا سکوت و احترام کارگری در برابر کارفرمایی ظالم!!! 🌹 حضرت محمد (ص) فرمودند: مبغوض‌ترین بنده نزد خداوند کسی است که برای درامان ماندن از شرّ او، تکریم و احترامش کنند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فرزند آیت الله علامه امینی(ره) صاحب کتاب “الغدیر” می گوید: پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، شب جمعه ای او را در خواب شاد و خوشحال دیدم. پس از سلام و دست بوسی گفتم: در آنجا چه عملی باعث نجات و سعادت شما شده است؟ کتاب الغدیر یا سایر کتاب ها یا تاسیس و بنیاد و کتابخانه امیر المومنین(ع)؟ مرحوم علامه تاملی کردند و فرمودند: فقط زیارت عاشورا! گفتم: اکنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه کربلا بسته است. چه کنم؟ فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین(ع) را به تو می دهند. سپس فرمود: پسر جان! در گذشته بارها گفته ام و اکنون توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت ترک و فراموش مکن. مرتب زیارت عاشورا را بخوان و برخودت وظیفه بدان. 📚 طرحی نو از زیارت عاشورا، ص۲۱۰ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💠 واگر وسوسه ای از سوی شیطان تورا تحریک کند، به خدا پناه ببر. 💠 بی تردید او شنوا و دانا است. فصلت آیه ۳۶ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✅آیا حضرت امام زمان علیه السلام صدای منو می‌شنوند؟ 🔸آیت ﺍﻟﻠﻪ بهجت (ره) : بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است، قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت علیه السلام رسيده است. او نزديک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی(علیه السلام ) شخصی نامه‌ای نوشت از يکی از شهرهای دور. نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت علیه السلام در جواب ايشان نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نيستيم. 📚بحارالانوار ج۵۳ ص۳۰۶ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🌷امام على عليه السلام: رسيدن به فرياد ستمديده، و زدودن غم اندوهناک از كفّاره هاى گناهان بزرگ است. 📗 نهج البلاغه، حکمت ۲۴ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
سه پند مهم روزی به پسرش گفت امروز به تو 3 می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ جواب داد: اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهنرین خوابگاه جهان است و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴حکایت عاقبت دغل ✍️مرد ثروتمندی گله ای گوسفند داشت. شبها شیر گوسفندان را می دوشید و در آن آب می ریخت و می فروخت. روزی چوپان گله به او گفت: ای مرد، در کارت خیانت نکن که آخر و عاقبت خوشی ندارد. اما آن مرد به حرف چوپان توجه نکرد. یک روز که گوسفندانش در کنار رودخانه مشغول چرا بودند، ناگهان باران تندی درگرفت و سیلی بزرگ روان شد و همه گوسفندان را باخود برد. مرد ثروتمند گریه و زاری کرد و بر سر و روی خود زد که خدایا، من چه گناهی کرده ام که این بلا بر سرم آمد؟ چوپان گفت: ای مرد، آن آبها که در شیر می ریختی اندک اندک جمع شد و گوسفندانت را برد. آری دوستان سزای کسی که کم فروش و گران فروشی می کند، همین است... «...وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُون؛ وای بر کم‌فروشان! آنها که به هنگام خرید، حق خود را به‌طور کامل می‌گیرند، و به هنگام فروش از کیل و وزن کم می‌گذارند! 📖سوره مطففین •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍️مراسم تشییع جنازه یکی از آشنایان در یک روز سرد زمستانی در گورستان بودم. نوۀ متوفی اصلا گریه نمی‌کرد و محزون هم نبود. مدتی این موضوع برای من جای سؤال بود با این‌که او سنگ‌دل هم نبود. 🌍بعدها از او علت را جویا شدم، گفت: پدربزرگ من هر چند انسان بدی نبود ولی روزی یاد دارم، عید نوروز بود و به نوه‌های خود عیدی می‌داد و ما کودک بودیم، ما نوۀ دختری او بودیم و او به نوه‌های پسری‌اش هزار تومنی عیدی داد ولی به ما دویست تومنی داد و در پیش آن‌ها گفت: پدربزرگ اصلی شما فلانی است و بروید و از او هزار تومنی عیدی بگیرید. این حرکت او برای همیشه در یاد من ماند و من تا زنده‌ام او را پدربزرگ و خودم را نوۀ او هرگز نمی‌دانم. ✳️برای نفوذ در دل‌ها شاید صد کار نیک کم باشد، ولی برای ایجاد نفرت ابدی، یک حرکت احمقانه کافی است و بدانیم کودکان هر چند در مقابل محبت ما توان تشکر ندارند و خجالت می‌کشند و در برابر تندی و بی‌احترامی ما، از ترس ما توان عکس‌العمل ندارند و سکوت می‌کنند، ولی آن‌ها تمام رفتار ما را می‌فهمند و محبت‌ها و بدی‌های ما را می‌بینند و می‌دانند و برای همیشه در ذهن خود حفظ می‌کنند و زمانی که بزرگ شدند، تلافی می‌کنند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💠 حدیث روز 💠 💎 ای مردم، نهراسید 🔻امام علی علیه‌السلام: أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَی مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ ❇️ ای مردم؛ از راه حق براى كمى اهلش هراس نكنيد، زيرا مردم گِرد سفره دنيا فراهم شدند كه دوران سيرى آن اندك و گرسنگى آن دراز است. 📚 نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکمت کردگار 🔸در بیست سالگی برای خواسته‌ای که از خداوند داری، وضو می‌گیری و دعا می‌کنی. آنقدر مصمم هستی که به سجده می‌روی و در سجده دعا می‌کنی. اما، نمی‌شود! دلگیر می‌شوی از خداوند. در سی سالگی هم به سجده می‌روی، البته این بار سجده شکر، برای آنکه دعای بیست سالگی‌ات پذیرفته نشد! این یک تفاوت ده ساله بود که باعث شد به گوشه‌ای از حکمت پروردگارت پی ببری. فکرش را بکن در آینده چقدر از پذیرفته نشدن برخی از خواسته‌هایمان خوشحال خواهیم شد. به انتخاب خداوند اعتماد کن. همانطور که خداوند در قرآن کریم سوره بقره آیه 216 می‌فرماید: چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🌼 دستت را سر هر سفره ای دراز نکن! ✍️در حلال و حرام وسواس بشوید ، نه در نجاست و طهارت . زیاد دست آب نکشید ، مواظب حلال و حرام باشید. آیه ی قرآن است که (فلینظر الانسان الی طعامه ) یعنی انسان به طعامش نگاه کند . وقتی غذایی جلوی انسان می گذارند ،باید ببیند که این غذا از کجا آمده ؟حلال است یا حرام؟مال صغیر است؟ از چه درست شده؟ مال موقوفه است؟ مال خمس نداده است؟ ربا است؟ رشوه است؟ وسواس بشوید ،تا حلال نخوردی حال عبادت نداری. تا حلال نخوری تاریک هستی. اگر می خواهید نورانی شوید حلال بخورید. اولیا ی خدا اگر حرامی جلویشان باشد می فهمند ماها نمی فهمیم . باید احتیاط کنیم. اگر به منزل انسان متدین و با تقوا و نماز شب خوان رفتی شام آوردند ، بخور. ولی افراد لا ابالی غذایشان را نخور. حدیث دارد که مردم چهار دسته اند یک دسته: مالشان را از راه حلال به دست می اورند و در راه حلال هم خرج می کنند او به بهشت می رود. اما سه دسته دیگر به جهنم می روند. دسته دوم مالشان از راه حلال است اما در راه حرام خرج می کنند . دسته سوم بر عکس هستند ، مالشان از راه حرام است رشوه می گیرند ، ربا می دهند، اما روضه خوانی هم می کنند ، این هم به جهنم می رود. قسم چهارم آن کسی است که مالش از حرام است و در راه حرام هم خرج می کند . رشوه و ربا می خورد و بعد هم مشروب و قمار و نا اهلی و... . همیشه این دعا را بخوانید : اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَيِّباً؛ خدایا روزی حلال نصیب من کن. اگر انسان یک لقمه حرام بخورد تا چهل روز اثر می گذارد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
امام صادق عليه السلام: خداوند عزّوجلّ هيچ درى از روزى را بر مؤمن نمى بندد، جز اين كه بهتر از آن را براى او مى گشايد ما سَدَّ اللّهُ عزّوجلّ عَلى مُؤمِنٍ بابَ رِزقٍ، إلّا فَتَحَ اللّهُ لَهُ ما هُوَ خَيرٌ مِنهُ بحارالأنوار جلد72 صفحه52 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍️ طمع، عزت را از انسان می‌گیرد 🔹عارف معروفی به مسجدی رفت كه دو ركعت نماز بخواند. 🔸کودکان در آن مسجد درس می‌خواندند و وقت نان‌خوردن كودكان بود. 🔹دو كودک نزدیک عارف نشسته بودند. یكی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. 🔸در زنبیل پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا خواست. 🔹آن كودک گفت: اگر خواهی كه پاره‌ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ كن. 🔸آن بیچاره بانگ سگ كرد و پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بدو داد. 🔹بار دیگر بانگ می‌كرد و پاره‌ای دیگر می‌گرفت. همچنین بانگ می‌كرد و حلوا می‌گرفت. 🔸عارف در آنان می‌نگریست و می‌گریست. 🔹كسی از او پرسید: ای شیخ! تو را چه رسیده كه گریان شده‌ای؟ 🔸عارف گفت: نگاه كنید كه طمع‌كاری به مردم چه رسانَد. اگر آن كودک بدان نان تهی قناعت می‌كرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگ همچون خویشتنی نمی‌شد •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴 کشّاف معادن شگفت‌انگیز قرآن ✍️امیرمومنان (علیه‌السلام) سرچشمه عجایب علوم و فنون است. او اما این همه را وامدار قرآن است و بس. سند این ادعا را علامه طباطبایی به دست داده است در المیزان. علامه فرزانه، در جلد سوم المیزان با نقل یک روایت نشان می‌دهد که هر آنچه از امیر اهل ایمان، در مقام علم، صادر شده، همه مأخوذ از قرآن کریم است. روایت مورد استناد علامه این است: «و از على (علیه‌السلام ) سؤال کردند: آیا از وحى چیزى نزد شما هست ؟ فرمود: «نه، به آن خدا که دانه را مى‌شکافد و خلایق مى‌آفریند سوگند، بعد از وحى موهبتى که هست این است که خداى تعالى به هرکس از بندگانش که بخواهد فهم در قرآنش را مى‌دهد». و نتیجه‌گیری مهم علامه بعد از نقل این روایت: «این حدیث از احادیث برجسته است، و کمترین چیزى را که مى‌رساند این است که معارف صادره از مقام علمى آنجناب که عقول را مدهوش و متحیر کرده همه‌اش از قرآن گرفته شده است.» 📚 بنگرید به: ترجمه المیزان، ج3، ص110 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✅سنگ حسرت ✍️گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم. وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی و الماس. آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم. ⇦•کسی که در دنیا صلوات زیاد بفرستد در قیامت جزو کسانی است که حسرت کمتر می خورد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍️ بزرگ باش و بزرگی کن 🔹پسربچه فقیری وارد کافی‌شاپ شد و پشت میز نشست. خدمتکار برای سفارش‌گرفتن به سراغش رفت. 🔸پسر پرسید: بستنی شکلاتی چند است؟ 🔹خدمتکار گفت: ۵٠ سنت. 🔸پسرک پول خردهایش را شمرد. بعد پرسید: بستنی معمولی چند است؟ 🔹خدمتکار با توجه به اینکه تمام میزها پر شده بود و عده‌ای نیز بیرون کافی‌شاپ منتظر بودند با بی‌حوصلگی گفت: ۳۵ سنت. 🔸پسر گفت: برای من بستنی معمولی بیاورید. 🔹خدمتکار بی‌حوصله یک بستنی از ته‌مانده‌های بستنی‌های دیگران آورد و صورت‌حساب را به پسرک داد و رفت. 🔸پسر بستنی را تمام کرد. صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت. 🔹هنگامی که خدمتکار برای تمیزکردن میز رفت، گریه‌اش گرفت. پسربچه روی میز کنار بشقاب خالی ۱۵ سنت انعام گذاشته بود. در صورتی که می‌توانست بستنی شکلاتی بخرد. 🔸بعضی بزرگ زاده می‌شوند، برخی بزرگی را به‌دست می‌آورند، و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🏴حُرِّ بن یزید ریاحی (رحمة الله) و شاه سلطان اسماعیل : ✍نزد شاه اسماعیل آمدند و گفتند میخواهیم قبر حر بن یزید ریاحی را تعمیر کنیم ، شاه گفت : من یقین ندارم که توبه ی حُر مورد قبول واقع شده باشد ، بروید بدنش را ببینید. اگر بدنش تَر و تازه است معلوم میشود توبه ی او مورد قبول واقع شده است و اقدام کنید و الّا نه وقتی، که رفتند مشاهده کردند بدن کاملاً سالم و تازه است و گویا الآن به شهادت رسیده است ، و دیدند همان پارچه ای را که امام حسین ( علیه السلام ) به سر حُر بسته است ، همچنان باقی است لذا خواستند پارچه را به عنوان تَبَرُّک و تَیمّن باز کنند ، وقتی که باز کردند خون از آن بیرون می آمد و هر کاری کردند خون قطع نمی شد . لذا مجبور شدند دوباره ببندند و وقتی که پارچه را به جای خود گذاشتند خون قطع شد 📚منبع: آداب الطلاب •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🏴 ثمره گریه بر مصیبت‌های امام حسین (ع) 🔻پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله: يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَينِ ◼️ اى فاطمه! همه چشم‌ها در روز قيامت گريان است؛ جز چشمى كه بر مصيبت‌هاى حسين بگريد. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۹۳ ‌ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔆 ✍ گرمای مهربانی از طوفان خشم راه‌گشاتر است 🔹روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی‌ترم. 🔸آفتاب گفت: چگونه؟ 🔹باد گفت: آن پیرمرد را می‌بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می‌بندم من زودتر از تو کتش را از تنش درمی‌آورم. 🔸آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به‌صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن گرفت. هرچه باد شدیدتر می‌شد پیرمرد کت را محکم‌تر به خود می‌پیچید. سرانجام باد تسلیم شد. 🔹آفتاب از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد. طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی‌اش را پاک کرد و کت را از تنش درآورد. 🔸در آن هنگام آفتاب به باد گفت: دوستی و محبت قوی‌تر از خشم و اجبار است. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔸روزی شاه عباس از مدرسه‌ دینی ملا عبدالله در اصفهان بازدید کرد و دید کسی در آن ثبت نام نکرده است. ناراحت شد و گفت: چرا چنین است؟! ملا عبدالله گفت: خواهشی از تو دارم؛ یک روز هر کاری من می‌گویم انجام بده و هیچ سوالی نپرس. شاه پذیرفت. روزی ملا سوار اسب شد و شاه جلوی او پیاده رفت. مدتی در اماکن شلوغ شهر گشتند. دو روز بعد مدرسه شلوغ شد، ملا به شاه گفت: روزی که محبت کردی و پیاده رفتی و من سواره، ارزش علم را بر مردم شهر مشخص کردی و این مردم بر علم عاشق شده و ثبت‌نام کردند. بدان که ابزار تبلیغ هر چیزی در دست حکمرانان است. پادشاهان به هر چیزی بها دهند و به هر طرف میل کنند، مردم هم به همان طرف متمایل می‌شوند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🖤 علیه‌السلام فرمودند: 🍃 چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزشِ شما بکاهد .. 📖 جلاءالعیون، ج۲، ص۲۰۵. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍🏼 گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت! در راه با پروردگار سخن می‌گفت: ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای. در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز که این گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتــاح راه💚 《 مولانـــــا 》 ‌ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•