eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
ذهن ابزاری است که در این دنیا به شما داده شده تا امور خود را با آن انجام دهید اما ذهن توانسته شما را اسیر خود کرده و کنترل شما را به دست گیرد. ذهن و منِ ذهنی خود را بشناسید. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
در جزیره ای، آهوهای زیادی زندگی می کردند. خوراک فراوان و نبودِ هیچ خطری، باعث شد که تحرک آهوها کم و بتدریج تنبل و بیمار شده و نسل آنها رو به نابودی گذارد. برای حل این مساله تعدادی گرگ در جزیره رها شد. وجود گرگها باعث تحرک دوباره آهوان گردید و سلامتی به آنها باز گشت. ناملایمات، مشکلات و سختی ها هم گرگهای زندگی ما هستند که ما را قوی تر می کنند و باعث می شوند پخته تر شویم. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِما یُحیِیکُم... ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ [ ﺣﻴﺎﺕ ﻣﻌﻨﻮﻱ ﻭ ] ﺯﻧﺪﮔﻲ [ ﻭﺍﻗﻌﻲ ] ﻣﻰ ﺑﺨﺸﺪ ، ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻴﺪ... (انفال/٢٤) 🔹🔸🔹 🔻اسلام می‌خواهد انسان‌ها را آن‌چنان بالا ببرد، دل‌ها را آن‌چنان نورانی کند، و بدی‌ها را آن‌چنان از سینه‌ی من و شما بیرون بکَنَد و دور بیندازد که ما آن حالت لذت معنوی را در همه‌ی آنات زندگی‌مان، نه فقط در محراب عبادت، بلکه حتی در محیط کار، در حال درس، در ، در هنگام تعلیم و تعلم و در زمان سازندگی احساس کنیم. 🔸 «خوشا آنان که دائم در نمازند» یعنی این. در حال کسب‌وکار هم با خدا، در حال خوردن و آشامیدن هم باز به یاد خدا. این‌گونه انسانی است که در محیط زندگی و در محیط عالم از او نور پراکنده می‌شود. و اگر دنیا بتواند این‌طور انسان‌هایی را تربیت کند، ریشه‌ی این جنگ‌ها و ظلم‌ها و نابرابری‌ها و پلیدی‌ها و رجس‌ها کنده خواهد شد. این، است. 👤 رهبر معظم انقلاب 📚 ولایت و انسان‌سازی، ص۲۰ و ۲۱ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✅اهمیت تربیت کودکان ✍قالَ رَسول الله صَلَ الله علیه و آله: منْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَمَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّه ُ يَوْمَ الْقيامَةِ، وَمَنْ عَلَّمُهُ الْقُرآنَ دُعىَ بِالاَْبوَيْنِ فَيُكْسَيانِ حُلَّتَيْنِ يُضى ءُ مِنْ نورِهِما وُجوهُ اَهْلِ الْجَنَّةِ پيامبر صلي الله عليه و آله :هر كس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ براى او ثواب مى‌نويسد و هر كسى كه او را شاد كند، خداوند روز قيامت او را شاد خواهد كرد و هر كس قرآن به او بياموزد، پدر و مادرش دعوت مى‌شوند و دو لباس بر آنان پوشيده مى‌شود كه از نور آنها ، چهره‌هاى بهشتيان نورانى مى‌گردد. 📚 كافى ، ج ۶، ص ۴۹ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فقر چیست ؟ 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : دوتا ﺍﻟﻨﮕﻮ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ دوتا ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﻨﺖ. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ: استفاده لوازم آرایشی برای یک دختر از نخ دندانش زودتر تمام بشه 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﻓﺨﺮﯼ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻭ ﺯﻥ ﺻﯿﻐﻪ ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻄﯿﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻣﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﻧﺪﻭﻧﯽ. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺮﯾﺰﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻤﯿﺰﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﻬﺎﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯽ. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺸﯽ ﻭ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﻨﯽ. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺑﺰﻧﯽ ﻭﻟﯽ ، ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺟﺮأﺕ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ”ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﺷﮑﺴﺘﻪ”.. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﻭﺭﺯﺵ ﻧﮑﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮﯼ. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﺩﺭ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺘﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﭼﺮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﯽ. 👈 ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ : ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﺨﭽﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﻪ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
روزى مالک اشتر از بازار كوفه می‌گذشت در حالی که عمامه و پيراهنى از كرباس بر تن داشت مردى بازارى بر در دكانش نشسته بود و عنوان اهانت زباله‌اى (كلوخ) به طرف او پرتاب كرد مالک اشتر بدون اينكه به كردار زشت بازارى توجهى بكند و از خود واكنش نشان دهد راه خود را پيش گرفت و رفت مالک مقدارى دور شده بود يكى از رفقاى مرد بازارى كه مالک را می‌شناخت به او گفت: آيا اين مرد را كه به او توهين كردى شناختى!؟ مرد بازارى گفت: نه نشناختم مگر اين شخص كه بود؟ دوست بازارى پاسخ داد: او مالک اشتر از صحابه معروف اميرالمؤمنين بود همين كه بازارى فهميد شخص اهانت شده فرمانده و وزير جنگ سپاه على علیه‌السلام است از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد با سرعت به دنبال مالک اشتر دويد تا از او عذرخواهى كند مالک را ديد كه وارد مسجد شد و به نماز ايستاد پس از آنكه نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را می‌بوسيد مالک اشتر گفت: چرا چنين می‌كنى!؟ بازارى گفت: از كار زشتى كه نسبت به تو انجام دادم معذرت می‌خواهم و پوزش می‌طلبم اميدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصيرم بگذرى مالک اشتر گفت: هرگز ترس و وحشت به خود راه مده به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر اينكه درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم كه تو را به راه راست هدايت نمايد ↲بحارالانوار، جلد ۲ ‌ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
آیت الله قاضی: در دنیا به صاحبان خانه دوهزار متری و ریاست و ماشین میگویند اشراف مملکت؛ اما در قیامت اشراف آن کسانی هستند که نماز شب خوان هستند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍ مکارم اخلاق، بهترین ارث است. 🔹پادشاه عرب، بدون مشورتِ پادشاه روم که از دوستان صمیمی‌اش بود، کاری انجام نمی‌داد. 🔸او پیکی را نزد دوست خود فرستاد‌ و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست. 🔹وی در نامه‌اش نوشت: من برای هر یک از دختران و پسران خویش، مالی زیاد و ثروتی فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست؟ 🔸پادشاه روم جواب فرستاد: ثروت، معشوق بی‌وفاست و دوام ندارد. 🔹بهترین خدمت به فرزندان این است که آنان را از مکارم اخلاق و خوی‌های پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکمت خدا را باور داشته باش ✍یک روز فقیری نالان و غمگین از خرابه‌ای رد می‌شد و کیسه‌ای را که کمی گندم در آن بود، بر دوش خود می‌کشید تا به کودکانش برساند و نانی از آن درست کنند و شب را سیر بخوابند. در راه با خود زمزمه‌کنان می‌گفت: خدایا این گره را از زندگی من باز کن. همچنان که این دعا را زیر لب می‌گذارند، ناگهان گرهٔ کیسه‌اش باز شد و تمام گندم‌هایش روی زمین و درون سنگ و سوراخ‌های خرابه ریخت. عصبانی شد و به خدا گفت: خدایا من گفتم گرهٔ زندگی‌ام را باز کن، نه گرهٔ کیسه‌ام را. با عصبانیت تمام مشغول جمع کردن گندم از لای سنگ‌ها شد که ناگهان چشمش به کیسه‌ای پر از طلا افتاد. همان‌جا بر زمین افتاد و به درگاه خدا سجده کرد و از خدا به‌خاطر قضاوت عجولانه‌اش معذرت خواست. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
تنهایی امیرالمومنین علیه علیه السلام روزی امیرالمؤمنین از مسجد خارج شد و از کنار محل نگهداری حیوانات که سی رأس گوسفند در آنجا نگه داری می شد، عبور کرد و فرمود: به خدا قسم اگر من به تعداد این گوسفندان، نیرو داشتم، حاکم را از حکومتش برکنار می کردم؛ وقتی عصر شد، تعداد 360 نفر با علی بیعت کردند که تا پای جان در کنار او بجنگند. حضرت به آنها فرمود: بروید و سرهای خود را بتراشید و در محله احجار الزیت حاضر شوید. حضرت سر خود را تراشید و در محل قرار حاضر شد ولی از بیعت کنندگان جز ابوذر، مقداد، حذیفه، عمار و سلمان که در آخر آمد، کسی دیگری حاضر نشد. حضرت در این هنگام دست به آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا این قوم مرا تنها گذاشته و ناتوان کردند، همانگونه که بنی اسرائیل هارون را ناتوان گذاشتند. 📕کافی، ج8، ص 33، ح5 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
روزي پادشاهي سنگ نسبتا" بزرگي را بر گذرگاهي باريك قرارداد، به گونه اي كه ارابه ها و گاري ها و حتي گاه پياده ها براي گذر از آن مشكل داشتند. خود نيز به كمين نشست تا واكنش مردم را ببيند. مدتها گذشت و همه با دردسر از كنار سنگ رد مي شدند و فقط به غر زدن اكتفا مي كردند. روزي پيرمردي روستايي از آنجا رد مي شد و سنگ را ديد. كوله بارش را زمين گذاشت و با زحمت بسيار آن سنگ را جابجا كرد و جاده را باز نمود ؛ ناگهان متوجه كيسه اي زير سنگ شد!! كيسه را باز كرد نامه اي بود و سنگهاي قيمتي بسيار ؛ در نامه نوشته شده بود "اين پاداش كسي است كه به جاي غر زدن و اعتراض كردن به روزگار ، زحمت عوض كردن اوضاع را به خود مي دهد " •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
جوانی با چاقو وارد مسجد شد! گفت : بین شما کسی هست، مسلمان باشد ؟! همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، پیرمردی ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا! پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت: به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟! افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیر ترین فرد مسجد دوختند! پیرمرد رو به جمعیت کرد وگفت : چرا نگاه میکنید! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود! پ.ن:ایمان بعضی ها به هیچ بند است •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
روزگاری در کنار «رود نیل» هنگام باستان شناسی صندوق بزرگی را پیدا کردند. وقتی در صندوق را باز کردند، جسد مومیایی شده ای را دیدند که در اطرافش چند خروار جواهر قرار داشت. وقتی تحقیق کردند، فهمیدند یکی از ملکه های مصر بوده که بعد از مرگش، جسدش را مومیایی کرده اند. در این صندوق همراه جواهرات، لوحی را نیز پیدا کردند که روی آن نوشته شده بود: «این وصیت نامه من است. پس از مرگم، هرکس جنازه ام را می بیند، بداند که در زمان سلطنت من، در مملکتم قحطی شد و کار به آنجا رسید که، من که ملکه مصر بودم، حاضر شدم تمام این جواهرات را بدهم و یک عدد نان در عوض آنها بگیرم، اما میسر نشد تا اینکه از گرسنگی به بستر مرگ افتادم.» «این را همه باید بخوانند تا عبرت بگیرند و بفهمند که تا وقتی خداوند نخواهد، هیچ چیز نمی تواند انسان را بی نیاز کند. اگر خداوند نخواهد، حتی اگر تمام وسایل و زمینه ها را فراهم کنی هیچ کاری نمی توانی از پیش ببری.» 📕نفس مطمئنه (شهید دستغیب رحمه الله ) صفحه 104 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم... دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم چون از مغز خالی بود !!! به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود... ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...! دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟ ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم !!! هیچ کس کامل نیست!👌 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
👌 درباره نماز 💭 شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح، بنده نماز نخوند موقع ظهر و عصر هم، نماز نخوند موقع مغرب و عشاء رسید، بازم بنده نماز بجای نیاورد 💭 موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمی خوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم 💭بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا ، چطور غضب بر من نازل بشه ؟ شیطان در جواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری ؟؟؟؟ 🔥«شیطان که رانده شد بجز یک خطا نکرد خود را به سجده ی آدم رضا نکرد شیطان هزار بار بهتر ز بی نماز او سجده بر آدم و او بر خدا نکرد»🔥 💠✨ از پاهايي که نمي توانند تو را به اداي نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند.. ❤️ رسول الله فرموده اند : 🌿 ترك نماز صبح: نور صورت 🌿 ترك نماز ظهر: بركت رزق 🌿 ترك نماز عصر: طاقت بدن 🌿ترك نماز مغرب: فايده فرزند 🌿ترك نماز عشاء: آرامش خواب را از بين میبرد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💕برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم بیرون بیمارستان غُلغله بود چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا لِه شود آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود 🔹ما بالاخره نفهمیدیم بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آن ور دیوار؟ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✨﷽✨ ✅سنگ حسرت ✍گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم. وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی و الماس. آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم. ⇦•کسی که در دنیا صلوات زیاد بفرستد در قیامت جزو کسانی است که حسرت کمتر می خورد. ✾🔸 @twonoor 🔸✾
🌸 حضرت آیت الله بروجردی می‌فرمودند: در بروجرد مبتلا به درد چشم سختی بودم هر چه معالجه کردم رفع نشد حتی اطباء از بهبودی چشم من مأیوس شدند تا آنکه روزی در ایام عاشورا که معمولاً دسته‌جات عزاداری به منزل ما می‌آمدند نشسته بودم اشک می‌ریختم درد چشم نیز مرا ناراحت کرده بود در همان حال گویا به من الهام شد از آن گِل‌هایی که به سر و صورت اهل عزا مالیده شده بود به چشم خود بکشم مقداری گِل از شانه و سر یک نفر از عزاداران به طوری که کسی متوجه نشود گرفتم و به چشم خود مالیدم فوراً در چشم خود احساس تخفیف درد کردم و به این نحو چشم من رو به بهبودی گذاشت تا آنکه به کلی کسالت آن رفع شد بعداً نیز در چشم خود نور و جلائی دیدم که محتاج به عینک نگشتم در چشم معظم له تا سن هشتاد سالگی ضعف دیده نمی‌شد و اطباء حاذق چشم اظهار تعجب نموده و می‌گفتند: به حساب عادی ممکن نیست شخصی که مادام العمر از چشم این همه استفاده خواندن و نوشتن برده باشد باز در سن هشتاد و نه سالگی محتاج به عینک نباشد ↲مردان علم در میدان عمل، جلد ۱ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
... ✍حاج آقا مجتبی تهرانی : وظیفه پدر و مادر است که از همان کودکی اصوات الهی را به گوش فرزندانشان برسانند. کودک باید از همان ابتدا با آهنگهای الهی خو بگیرد . وای به حال جامعه ای که اطفال آن به نواهای شیطانی معتاد شوند و تازه آن جامعه پسوند اسلامی هم یدک بکشد! •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
از بدرفتاری با جسم و ذهنتان دست بردارید. زندگی قرار است سفری از یک مکان منحصر به فرد به مکانی دیگر باشد. قرار نیست مثل یک چرخ و فلک باشد که شما را مدام به همان نقطه‌ی قبلی برگرداند. قرار نیست زندگی‌تان شبیه زندگی من باشد. اصلا زندگی شما نباید شبیه زندگی دیگران باشد. بلکه باید ساخته‌ی دست خودتان و حاصل تلاش خودتان باشد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
{💙📘} ده سال سنش بود که یک نهال، تو باغچه خونشون کاشت..... هر چه می گذشت نهال، بزرگ و بزرگتر می شد. بعد از دو سال، متوجه نکته ای شد. فروشنده ی نهال، بجای اینکه نهال درخت سیب بهش بده، یک نهال از درخت سرو به او داده بود متوجه این اشتباه شد اما پیش خود گفت هفته ی آینده آنرا قطع می کنم. هفته ها پشت سر هم می آمد و مدام قطع کردن درخت رو به تاخیر می انداخت. الان که چهل سال می گذرد، آن نهال، تبدیل به یک درخت تنومند شده است و آن جوان پر انرژی، تبدیل به یک پیرمرد فرتوت و ناتوان. پیرمرد پیش خودش فکر می کند که کندن یک نهال با نیروی جوانی مطمئنا کار ساده ای بود اما الان کندن یک درخت تنومند... حکایت باغبان و آن نهال، حکایت من و گناهانم است. گناهانی که بخاطرشون توبه نکردم، روز به روز تو وجودم ریشه دار تر می شن و من برای رهایی از آنها، ضعیفتر ✔باید قدر جوانی رو بدانم... حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: "اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ" توبه زیباست ولی توبه جوان زیباتر است. کنزالعمال ج15 ص896 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💡 امیرالمؤمنین(ع): 💯 هر که با یاد مردم سرگرم شود، خداوند سبحان او را از یاد خود جدا کند. 📚 غررالحکم، ح ۸۲۳۴ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•