46.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند نار و انار قسمت دوم
مبارزه آزادی..
مبارزه حجاب...
نارداران نام قصبه ای در نزدیکی باکو است که به دلیل قرار گرفتن حرم مطهر بی بی رحیمه (سلام الله علیها) خواهر گرامی امام رضا (علیه السلام) از مرکزیت مذهبی و موقعیت رهبری شیعیان آذربایجان برخوردار است.
حزب اسلام آذربایجان برای اولین بار در این قصبه تشکیل شد و با خط مشی مذهبی در صحنه سیاسی جمهوری آذربایجان ظاهر شد ولی حاکمیت فاسد و لائیک این جمهوری همواره سعی در حذف حرکت های مذهبی این کشور را داشته است و در راه نیل به این هدف از تخریب مساجد و تصویب قوانین ضد اسلامی تا حمله به نارداران و به شهادت رساندن دینداران دریغ نداشته است
نارداران نام قصبه ای در نزدیکی باکو است که به دلیل قرار گرفتن حرم مطهر بی بی رحیمه (سلام الله علیها) خواهر گرامی امام رضا (علیه السلام) از مرکزیت مذهبی و موقعیت رهبری شیعیان آذربایجان برخوردار است.
حزب اسلام آذربایجان برای اولین بار در این قصبه تشکیل شد و با خط مشی مذهبی در صحنه سیاسی جمهوری آذربایجان ظاهر شد ولی حاکمیت فاسد و لائیک این جمهوری همواره سعی در حذف حرکت های مذهبی این کشور را داشته است و در راه نیل به این هدف از تخریب مساجد و تصویب قوانین ضد اسلامی تا حمله به نارداران و به شهادت رساندن دینداران دریغ نداشته است.
📝#حکایت
✍روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا
مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده
پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن میخورد
🔹پادشاه به او خندید و گفت
ای مردک مگر میشود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد
پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت.
وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد
پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد او را در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند
🔸روز بعد پادشاه سوار بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظرت تو چیست.
مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یه ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی
فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه میپرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت
که اسب سریع خودش را درون آب انداخت
🔹پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بیاورند .
وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت :
میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود.
🔸پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم
مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بی بهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد
🔹پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقیر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی؟
مرد فقیر گفت دُر را، از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم
🔸و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیش ها یک جا چرا میکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش
می آید
🔹سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی؟
مرد فقیر گفت
موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی....!!
✍آری اکثر خصایص ذاتی است یعنی در خون طرف باید باشد
اصالت به ریشه است...
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت زهرا(س)
چنین گفته به زینب(س)
جانم از
غمهای تو رسیده بر لب
#ملاباسم_کربلایی🎙
#روز_چهارم #محرم💔
#کلیپ📲
♨️🌸کانال نوحه ناب👇
🆔eitaa.com/nohe_naab
🆔eitaa.com/nohe_naab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 نوحه سرایی پیرغلامان
🔻 تجلیل و بزرگداشت پیرغلامان سیدالشهدا در حسینیه معلی
حسینیه معلی
@ به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
مردی یک جواهر زیبا و باارزش پیدا کرد. میخواست آن را به حاکم شهر خود هدیه کند چون فکر میکرد عنایت و توجه حاکم به او برایش سود بیشتری نسبت به ارزش خود جواهر به همراه خواهد داشت. نزد حاکم رفت اما حاکم از پذیرفتن او خودداری کرد. خیلی تعجب کرد.
چند وقت بعد دوباره اجازه خواست نزد حاکم برود. حاکم او را به حضور پذیرفت. جواهر را تقدیم حاکم کرد و با هیجان زیاد گفت: «یک جواهرفروش ارزش این جواهر را تخمین زد و به من اطمینان داد که جواهری بسیار گرانبهاست.»
حاکم گفت: «ای مرد، من ارزش جواهر را تکذیب نمیکنم، اما غلبه بر حرص و طمع، برای من ارزشمندتر است. به عقیده تو این جواهر پرارزش است. اگر آن را به من هدیه کنی، پس هر دوی ما آن چیزی را از دست خواهیم داد که برایمان ارزش دارد. بنابراین نمیتوانم این جواهر را از شما بپذیرم.»
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکایت
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی
بود ، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش
فرو رفت .
از شدت درد فریادی زد !!
و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد.!!
مردی حکیم که از آن مسیر عبور میکرد
ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش
تحویل داد و شعری را زمزمه کرد:
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری
حکیم به کفاش گفت :
این سوزن منبع درآمد توست.
این همه از آن فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور میاندازی!
نتیجه اینکه اگر از کسی رنجیدیم
خوبی هایی که از جانب آن شخص
به ما رسیده را به یاد آوریم،
آن وقت ضمن اینکه نمک نشناس نبوده ایم تحمل آن رنج نیز آسان تر میشود
«شبـــــــــــتون بهشتی»
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَج
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از آشپزی و سفره آرایی
* توجه: این اپلیکیشن، اپلیکیشن تخصصی حفظ قرآن کریم می باشد و توصیه می شود حتما قبل از شروع کار با اپلیکیشن، راهنمای هر بخش را با زدن دکمه ؟ (علامت سوال) مطالعه نمایید.
اپلیکیشن تخصصی حفظ کل قرآن کریم (سه زبانه : فارسی - عربی - انگلیسی)
این نرم افزار شامل امکانات زیر می باشد:
ارئه شیوه حفظ از طریق کلیپ های آموزشی
ارائه آزمون های گوناگون در راستای تقویت حافظه بصری و تثبیت محفوظات
ارائه برنامه حفظ روزانه
حفظ سریع شامل امکان انتخاب سوره یا صفحه
امکان انتخاب طرح حفظ قرآن بر اساس طرح جهار صفحه، دو صفحه، یک صفحه، نصف صفحه، ثلث صفحه و طرح آزاد
مرور محفوظات با امکاناتی همچون: مشق نور، سرآیه، ابتدا وانتها، مرور چشمی
آزمون شامل: آیه قبل و بعد، مفهوم آیه، قسمتی از صفحه و جورچین
قابلیت پیوند قطعات و آیات برای اولین مرتبه
قابلیت استماع و تکرار و ضبط صدا
قرائت استاد پرهیزکار و استاد منشاوی و چند قاری دیگر
تفسیر برگزیده نمونه،نور و ذکر مبارک و دیگر تفاسیر و ...
برای نصب اپلیکیشن حفظ آسان از طریق لینک زیر وارد کافه بازار شوید و اقدام کنید👇👇
cafebazaar.ir/app/miad.hefzasan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چقدر شهید مطهری زیبا اشاره میکند!
⭕️ دوستان جبهه انقلاب دقت کنید
به انتخاب مردم احترام بگذاریم
به توصیه رهبری مبنی بر امیدآفرینی عمل کنیم. همدیگر را شماتت نکنید
نزدیک قله هستیم ان شاءالله!
👈🔴 به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 حضور حسین طاهری در حسینیه معلی
🔻 آرزوی آقا ابوالفضل روشندل برای دیدن حسین طاهری خیلی زود برآورده شد ...
حسینیه معلی
@
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه حضرت ابوالفضل سلام الله علیه
به نفس:
کربلایی #سید_امیرحسینی
(با حال مناسب ببینید و ما رو از دعای خیرتون فراموش نفرمایید)
✅کانال نوحه ناب👇
🆔eitaa.com/nohe_naab
🆔eitaa.com/nohe_naab
🔸تقلا در دریای عمیق
📍روزی یک نفر پای شتر خود را باز می کند و حیوان را از گزند تلف و سرقت دزد ها به خداوند سبحان می سپارد و توکل بر خدا می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله که این صحنه را می بیند می فرماید: «إعقل و توکل» اول پای شتر را ببند و بعد توکل کن.
"عقال" وسیله ای است که پای شتر با آن بسته می شود که در حالت دستوری بصورت "إعقل" در می آید؛ یعنی لازمه ی توکل، پیمودن مسیر و کوشش در آن جهت است.
📍نقش انسان در "إعقل" است و إعقل به معنای تقلا کردن(تلاش کردن و دست و پا زدن) در دریای خروشان است. و نقش خداوند در "اعانت" است که به تقلا کننده کمک می رساند. و لذا یکی از اسماء زیبای خداوند "معین" است و معین به معنای اعانت کننده است و تنها شرط اعانت خداوند سبحان، تقلای آدمی است، از این رو خداوند به ایمان و کفر افراد در کمک رساندن نگاه نمی کند و آن را اولویت قرار نمی دهد.
📍با این حال اگر کسی بخواهد در مسیر ایمان قدم گذارد و از خداوند سبحان از شر نفس خویش کمک گیرد، ابتدا باید محل فرود کمک الهی را مهیا سازد و مهیا سازی آن به "عبد بودن" است.
"عبد" یعنی کوبیده شده و عرب به راهی که کوبیده و صاف شده باشد «طریق المعبد» می گوید؛ یعنی راه کوبیده شده، صاف شده، هموار شده و به ماشین هایی که زمین ها را صاف می کند "عابد" یعنی کوبنده می گوید. از این رو "عابد" به کسی گفته می شود که نفس خودش را سرکوب کرده و به این وسیله تبدیل به جاده ی هموار کرده باشد؛ زیرا اگر جاده صاف و هموار نباشد، نمی تواند خود را پذیرای اعانت و لطف خداوند کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ» اى بندگان خدا، محبوب ترين بندگان خدا در نزد او بنده اى است، كه خدايش در مبارزه با نفس يارى دهد.
📍وسیله ی عابد برای خراش و هموار کردن زمین وجودی اش" تقوا" است؛ امام کاظم علیه السلام می فرماید: «يا بُنَيَّ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ، قَد غَرِقَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ ، فَلتَكُن سَفينَتُكَ فيها تَقوَى اللّه» لقمان به پسرش گفت: دنیا، دریای عمیق است که بسیاری در آن غرق شده اند و سفینه ی نجات تو از این دریا، تقوای الهی است.
"سفینه" به آن چیزی می گویند که دریای خروشان را می خراشد و راه خود را هموار کند، به همین علت به کشتی "سفینه" گفته می شود.
📍این وضعیت در عصر غیبت سخت تر است چون در عصر غیبت "عَلَم" و کسی که بعنوان نشانه راه را نشان می دهد غایب است تا اینکه مسلمان به مرحله "غریق" یعنی غرق شدن می رسد: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا اِمَامٍ هُدًى وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا اِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ» و در اینجا است که مسلمان بیشتر از قبل به امداد و اعانت الهی نیاز پیدا می کند؛ منتهی قبل از آن باید تقلا کند(دست و پا بزند) و تقوای الهی پیشه گیرد تا به عهد خود در این مسیر عمل کرده باشد: «أوفوا بعهدي أوفي بعهدكم».
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅حکایت شنیدنی پاداش عظیم خداوند به تقوای یک دزد
🔰#استاد_انصاریان
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 نوایی که همه باهاش خاطره داریم
🔻 یاد و خاطره نوحه دلنشین و خاطرهانگیز «ممد نبودی ببینی» زنده شد !
حسینیه معلی
#داستان
روزی مرد دانایی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه مرد با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرتزده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. مرد خندید و در جواب گفت: بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا میتواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید.
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
کشاورز فقیری برغالهای را از شهر خرید. همانطور که با بزغاله به سمت روستای خود باز میگشت،
تعدادی از اوباش شهر فکر کردند
که اگر بتوانند بزغاله آن فرد از بگیرند میتوانند برای خود جشن بگیرند و از خوردن گوشت تازه آن بزغاله لذت ببرند. اما چگونه میتوانند این کار را عملی کنند؟ مرد روستایی قوی و درشت هیکل بود و این اوباش ضعیف نمیتوانستند و نمیخواستند که به صورت فیزیکی درگیر شوند. برای همین فکر کردند و تصمیم گرفتند که از یک حقه استفاده کنند.
وقتی مرد روستایی داشت شهر را ترک میکرد یکی از آن اوباش جلوی او آمد و گفت: «سلام، صبح بخیر» و مرد روستایی هم در پاسخ به وی سلام کرد. بعد آن ولگرد به بالا نگاه کرد و گفت: «چرا این سگ را بر روی شانههایت حمل میکنی؟»
مرد روستایی خندید و گفت: «دیوانه شدهای؟ این سگ نیست! این یک بز است.»
ولگرد گفت: «نه اشتباه میکنی، این یک سگ است و اگر با این حیوان بر روی دوش وارد روستا شوی مردم فکر میکنند که دیوانه شدهای.»
مرد روستایی به حرفهای آن ولگرد خندید و به راه خود ادامه داد. در راه برای اطمینان خود، پاهای بز را لمس کرد و خیالش راحت شد که حیوان روی دوشش بزغاله است. در پیچ بعدی اوباش دوم وارد عمل شد و دوباره سخنان دوست اوباش خود را تکرار کرد. مرد روستایی خندید و گفت: «آقا این بزغاله است و نه یک سگ.»
ولگرد گفت: «چه کسی به تو گفته است که این بزغاله است؟ به نظر میرسد کسی سر تو کلاه گذاشته باشد. این یک بز است؟» و به راهش ادامه داد.
روستایی بز را از دوشش پایین آورد تا ببیند موضوع چیست؟ اما آن قطعاً یک بزد بود. فهمید هر دو نفر اشتباه میکردند اما ترسی در وجودش افتاد که شاید دچار توهم شده است. آن مرد همانطور که داشت به سمت روستای خود برمیگشت نفر سوم را دید که گفت: «سلام، این سگ را از کجا خریدهای؟»
مرد روستایی دیگر شهامت نداشت تا بگوید که این یک بز است. برای همین گفت: «آن را از شهر خریدهام.»
مرد روستایی پس از جدا شدن از نفر سوم، ترسی وجودش را گرفته بود. با خود فکر کرد که شاید بهتر باشد این حیوان را با خود به روستا نبرد چرا که شاید مورد سرزنش قرار بگیرد. اما از طرفی برای خرید آن حیوان پول داده بود. در همین زمان که دودل بود، اوباش چهارم از راه رسید و به مرد روستایی گفت: «عجیب است! من تا به حال کسی را ندیدهام که سگ را بر روی دوش خود حمل کند. نکند فکر میکنی که این یک بز است؟»
مرد روستایی دیگر واقعاً نمیدانست که این حیوان بز است و یا یک سگ. برای همین ترجیح داد خود را از شر آن حیوان خلاص کند. اطراف را نگاه کرد و دید کسی نیست. بز را که فکر میکرد دیگر سگ است آنجا رها کرد و به روستا برگشت. ترجیح داد از پول خود بگذرد تا اینکه اهالی روستا او را دیوانه خطاب کنند. با این حقه اوباشها توانستند بز را به راحتی و بدون هیچ گونه درگیری تصاحب کنند.
شما روی شانههای خود چه چیزهایی حمل میکنید؟ آیا به آنها باور دارید؟
چگونه به آن باور رسیدهاید؟
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
روزی یکی از پادشاهان به سیر و سیاحت رفت ،تا این که به روستایی رسید ،کمی در آنجا توقف کرد،تا قدری استراحت کند.
پادشاه به همراهان خود گفت :بساط طعام را آماده کنید کمی توقف می کنیم و سپس به راه خود ادامه می دهیم.
پادشاه گفت:آن پیرمرد هم که در حال کار کردن هست را بگویید تا بیاید(و با تعجب با خود زیر لب می گفت:چگونه این شخص با این کهولت سن هنوز سر پاست)
پیر مرد جلو امد و گفت :بله ،با من کاری بود!پادشاه گفت:ببینم تو چند سال از عمرت سپری شده؟
پیر مرد گفت:یکصد و بیست سال ،
پادشاه :و هنوزسر پا هستی و کار می کنی.
پیر مرد:بله.
پادشاه:ما با داشتن وسایل عیش و نوش و استراحت،نصف عمر شما را هم نداریم !!شما دهاتی ها که وسایل عیش و نوش به قدر ما ندارید ،چطور این همه عمر می کنید؟
پیرمرد در جواب پادشاه گفت:هر یک از انسانها سهم مشخصی از اطعام را دارند . هیچکس در این دنیا بیشتر از اندازه خود نمی تواند مصرف کند .شما در عرض چند سال با پر خوری و زیاده روی ،سهم خود را مصرف می کنید .
بنا بر این و قتی که تمام شد ۀدیگر سهمی ندارید و می میرید،ولی ما چون سهم خود را کم کم مصرف می کنیم .بیشتر از شما عمر می کنیم ،قربان!!!
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سینه زنی هماهنگ و بیمانند یزدیها
🔻 سبک سینه زنی خاص و بیبدیل مردم حسینی یزد
حسینیه معلی
@ به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سینه زنی مردم مشهد اردهال
🔻 سینه زنی و نوحهخوانی اهالی مشهد اردهال در شب هشتم محرم
حسینیه معلی
@ به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
54.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 نوحهخوانی پدر و پسر
🔻 سینه زنی عزاداران حسینیه معلی با مداحی محمدرضا طاهری و حسین طاهری
حسینیه معلی
@به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
تاسوعای حسینی رابه محضر امام زمان عج وشما عزاداران تسلیت میگوییم
واز خداوند متعال، سلامتی و آرامش بر قلب داغدار مولایمان مسئلت می نمائیم.
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ
لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْحَسَنِ
وَالْحُسَيْنِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَسَلَّمَ،
السَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ
#السلامعلیڪیاقمربنےهاشم🖤
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
h
💢پادشاهی به شکار می رفت . در همین بین دیوانه ای را دید که کودکان اطرافش را گرفته اند و با او تفریح می کنند . آن دیوانه هم یکی را سنگ می زند ، دیگری را ناسزا می گوید . پادشاه فرستاد آن دیوانه را آوردند. او را با خود همراه نموده و مسافتی را طی نمود . در همان اثناء سوالاتی از او می نمود . دیوانه هم به تمام آن سوالات پاسخ های عاقلانه می داد. شاه که از این قضیه بسیار تعجب کرده بود از او پرسید :
" این چه جهت دارد که با من مثل سایر مردم رفتار نمی کنی ؟ "
دیوانه گفت :
" قربان ! جهتش این است که شما عقلت از من کمتر است و زورت از من زیادتر . می ترسم یک موقع غضبناک شوی و آنگاه فرمان کشتن من را بدهی . از این جهت ناچارم با تو مدارا کنم . " 🌺
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"درختی "می افتد همه
متوجه صدای افتادنش
می شوند، اما یک "جنگل"
رشد میکند کسی
"متوجه نمی شود"...
مردم اینگونه اند،
به رشدت توجه نکرده
بلکه به "افتادنت" توجه میکنند..!
پس"مواظب جای پایت باش"...
خداوند به حضرت موسی گفت:
با زبانی که گناه نکرده ای مرا بخوان تا اجابتت کنم"
حضرت موسی گفت:
کدام زبان است که گناه نکرده!؟
فرمود: تو با زبان دیگران گناه نکرده ای،
بگو آنها برایت دعا کنند.
برای دوستانتون آرزوهای خوب داشته باشید.شاید به خاطر شما براورده شه
یه داستان قشنگ...
〽️ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …
ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …
❗️ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ …
✿ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
◇ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
◇ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ .
◇ ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…
ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ #ﻧﺎ_ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ .😊
❗️ دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
❗️ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ🍀
امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند:
ناامیدی، صاحب خود را می کشد.
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•