روباهی از شتری پرسید:
«عمق این رودخانه چه اندازه است؟»
شتر جواب داد: « تا زانو »
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت:
«تو که گفتی تا زانو! »
شتر جواب داد: « بله، تا زانوی من، نه زانوی تو »
هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم . لزوما هر تجربهای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#امام_زمان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍🏼 گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و رفت!
در راه با پروردگار سخن میگفت: ای گشاینده گرههای ناگشوده! عنایتی فرما و گرهای از گرههای زندگی ما بگشای.
در همین حال ناگهان گرهای از گرههایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
که این گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانهها روی ظرفی از طلا ریختهاند!
ندا آمد که:
❤️تو مبین اندر درختی یا به چاه💛
💙تو مرا بین که منم مفتــاح راه💚
《 مولانـــــا 》
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#امام_زمان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب ...
💚 دلت را در غروب بقیع میهمان میکنم
هرچند امشب شادمانههای میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام است اما برات دلت زیارت غربت حرمش میشود از پشت پنجرههای بقیع دست به سمت حرم میبرم و ملتمسانه حاجت میخواهم ✋
تو هم همسفرم باش💫
وبا اذن دخول ملائک سر بر آستان مهرش بگذار.
حاجت روا مسافر مدینه 🤲
زیارت قبول ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دعای روز پانزدهم ماه رمضان
🔹أللَّهُمَّ ارْزُقْنی فيهِ طاعةَ الخاشعينَ وَاشْرَحْ فيهِ صَدری بِإنابَةِ المُخْبِتينَ، بِأمانِكَ يا أمانَ الخائفينَ
🔸خدایا! در این روز طاعت بندگان خاشع و خاضع را نصیب من گردان و شرح صدر مردان فروتن و خداترس را به من عطا فرما. به حق امانبخشی خودت، ای ایمنی دلهای ترسان.
🔰پیامهای دعا
1- عبادت خاشعانه
2- درخواست شرح صدر
3- در امان بودن دلهای خداترس
📿🌺🍃
🌺
❇️ نصیایح امام حسن مجتبی علیهالسلام
1⃣ بخشش آن است که: اما و اگری پیش از آن نباشد و منت گذاری درپی آن نیاید.
2⃣ بخشندگی پیش از درخواست، از بزرگترین بزرگواریهاست.
3⃣ گناه را با کیفر مداوا مکن و در میان آن دو، راهی برای عذرخواهی بگذار.
4⃣ شوخی، هیبت را میبلعد.
5⃣ انسان ساکت، بر هیبت و وقار خود میافزاید.
6⃣ آن کس که از او چیزی بخواهند، آزاد است تا آن زمان که وعده دهد. و برده است، تا آن زمان که به وعده عمل کند.
7⃣ فرصت زودگذر است. و به کندی و سختی دوباره به دست میآید.
8⃣ نعمتها تا زمانی که هستند، ناشناختهاند و هنگامی که رخت بربستند، شناخته میشوند.
📚 معانیالأخبار، ص۲۵۷، ح۲
47.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تند خوانی جزء پانزدهم قرآن کریم
🔹 با صدای استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کلیپ تصویری: غربت آفتاب
🔸معرفی امام حسن مجتبی (علیه السلام) از ولادت تا شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠امام حسن مجتبى عليه السلام در توصيف و شرح حال قرآن مجيد فرمود:
🔹إنَّ هَذَا اَلْقُرْآنَ فِيهِ مَصَابِيحُ اَلنُّورِ وَ شِفَاءُ اَلصُّدُورِ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُلْحِمِ اَلصِّفَةَ فِكْرَهُ فَإِنَّ اَلتَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ اَلْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي اَلْمُسْتَنِيرُ فِي اَلظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ
🔸 براستى كه در اين قرآن، چراغهاى روشنايى [بخش] و شفاى سينه ها [از بيماريهاى دلها] است. پس، جلا دهنده، بايد كه به نور آن [ديده دل خويش را] جلا دهد و اوصاف قرآن را [به دل خويش ]پيوند زند؛ زيرا كه انديشيدن [در قرآن] مايه حيات دل شخص با بصيرت است، همچنان كه آدمى در تاريكيها، با كمك نور راه خود را مى پيمايد.
📗بحارالأنوار ج89 ص32
💠شیر جمل
🔹به مناسبت ولادت امام حسن مجتبي (علیه السلام)
🔸محمدحسین پویانفر
✅روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسهی سکهی مردی غافل را می دزدد هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما
✍اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد. دزدکیسه در پاسخ گفت:
✨صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.ان گاه من دزد باورهای او هم بودم. واین دور از انصاف است...!
🔺و این روزها عده ای هم دزد خزانه مردمند
و هم دزد باورهای شان ... !!!
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📓 جوانیِ از دست رفته
بازرگانى در زمان انوشیروان مى زیست و مالى فراوان گرد آورد. پس از سال ها، او که در مملکت انوشیروان غریب بود، تصمیم به بازگشت به دیار خویش گرفت، ولى بدخواهان، نزد پادشاه بدگویى کردند که فلان بازرگان، از برکت تو و سرزمین تو، چنین مال و منال به هم رسانده است و اگر او برود، دیگر بازرگانان هم روش او را در پیش مى گیرند و اندک اندک رونق دیار تو، هیچ مى شود.
انوشیروان هم رأى آنها را پسندید و بازرگان را احضار کرد و گفت که اگر مى خواهى، برو؛ ولى بدون اموال.
بازرگان گفت: «آنچه پادشاه فرمود، به غایت صواب است و از مصلحت دور نیست. اما آنچه آورده بودم و در شهر تو به باد رفت، اگر پادشاه دو چندان باز تواند داد، ترک همه مال گرفتم.
انوشروان گفت: اى شیخ! در این شهر چه آورده اى که باز نتوانم داد؟
گفت: اى مَلِک! جوانى آورده بودم و این مال بدو کسب کرده. جوانى به من باز ده و تمامت مال من باز گیر.
انوشیروان از این جواب لطیف متحیّر شد و او را اجازت داد تا به سلامت برفت.
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت: استغفر الله!
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمداللهِ نابجاست!
روزی خبر آوردند؛بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم:حجره ی من چه؟
گفتند: حُجره ی شما نسوخته؛ گفتم: الحمدلله...
معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه خدا خواهی!!!
چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم که شاکر هستیم؟!
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
طرح ملی زندگی با آیه ها💫
https://www.skyroom.online/ch/rezazade1401/ayehayezendegi
📍لینک کلاس زندگی با آیه ها در اسکای روم👆🏻
📌کلاس حفظ رایگان ویژه ماه رمضان💐
علاقمندان به تکرار و تمرین وحفظ ۳۰ آیه
همراه با فهم ترجمه و تفسیر آیات مورد نظر
و پرسش و تحویل محفوظات به اساتید ، می توانند:
با کلیک کردن لینک بالا هر روز از ساعت ۱۱ صبح و همچنین هر روز از ساعت ۴ بعد از ظهر به مدت ۴۰ دقیقه در اسکای روم آنلاین شوند. منتظر شما هستیم.🌹
👈🏻برای دانلود :
📚فایل PDF کتاب مسطورا
🔰شامل:
خلاصهای از کتاب طرح کلی اندیشهاسلامی در قرآن(مقام معظم رهبری)
به سایت مراجعه کنید:
https://2noor.com/زندگی-با-آیه-ها/
✅موسسه قرآن و نهجالبلاغه _ قم
📣کانال تخصصی جامع دو نور
🆔https://eitaa.com/twonoor
📜 تدبیر مملکتداری
آوردهاند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود.
غلامی به روستا رفت تا نمک آرَد.
نوشیروان گفت نمک به قیمت بِستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد.
گفتند از این قدر چه خلل آید؟
گفت بنیادِ ظلم در جهان اوّل اندکی بودهاست هرکه آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.
🔹 اگر ز باغِ رعیّت مَلِک خورَد سیبی
🔹 بر آورند غلامان او درخت از بیخ
🔸 به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
🔸 زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
🔻 از باب اول گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📚 حکایت
آورده اند که روزی
هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت
خلیفه از بهلول پرسید :
اگر من غلام بودم چقدر ارزش داشتم؟
بهلول او را گفت : ۵۰ دینار
هارون برآشفت که ای دیوانه
فقط لُنگی که به خود بسته ام
۵۰ دینار قیمت آن است!
بهلول گفت :
من هم فقط لُنگ را قیمت کردم
وگرنه خلیفه که ارزشی ندارد!
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
.
👌داستان کوتاه پند آموز
#شایعه
✨زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.
✨حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.
✨فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی چهار تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.
مواظب باشیم آبی که ریختیم دیگر جمع نمی شود
🔸پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
✨در شب معراج، مردمى را دیدم که چهره هاى خود را با ناخنهایشان مى خراشند. پرسیدم: اى جبرئیل، اینها کیستند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند.
📚«تنبيه الخواطر: ۱ ، ۱۱۵»
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
.
#حکایت
✅از كجا دانستند؟
🔸 يكى از كوهنوردان مى گويد: در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپه اى كه در محيط زندگيم بود، راهپيمايى مى كردم. زمستان بسيار سردى بود، برف سنگينى زمين را پوشانده بود، از محلى كه رفته بودم بر مى گشتم، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچه اى پر آب بود. گنجشك هاى زيادى هر روز پس از خوردن دانه به كنار آن حوضچه براى آب خوردن مى آمدند؛ آن روز سطح حوضچه را يخ ضخيمى پوشانده بود، گنجشك ها به عادت هر روز كنار حوضچه آمدند نوك زدند، سطح محل را يخ زده يافتند، ايستادم تا ببينم كه اين حيوانات كوچك ولى با حوصله چه مى كنند.
ناگهان يكى از آن ها روى يخ آمد و به پشت بر سطح يخ خوابيد، پس از چند ثانيه به كنارى رفت، ديگرى به جاى او خوابيد و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همين طور مسئله تكرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب كردند؛ وقتى نازك شد با نوك خود شكستند آب بيرون زد، همه خود را سيراب كردند و رفتند؛
براستى اين عمل اعجاب انگيز چيست؟ از كجا فهميدند كه يخ با حرارت آب مى شود سپس از كجا فهميدند كه بدن خود آن ها حرارت مناسب را دارد و از كجا دانستند كه بايد اين حرارت با خوابيدن روى يخ به يخ برسد و از كجا فهميدند كه با خوابيدن يك نفر مشكل حل نمى شود، بلكه بايد به نوبت اين برنامه را دنبال كرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق اسم ديگرى بر اين داستان مى توان گذاشت؟!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
.
❇️ سفارش موکّد امام زمان ارواحنا فداه در مورد خواندن زیارت عاشورا
💠 در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان ارواحنا فداه داشتهاند؛ حضرت به سید رشتی میفرمایند:
✍ که چرا عاشورا نمیخوانید؟
👈 و بعد سه بار می فرمایند
« عاشورا، عاشورا، عاشورا »
📚مفاتیح الجنان داستان سید رشتی
#عاشورا
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴 پاداش عجیب خواندن سوره قدر در زمان افطار و خوردن سحری
🔵 امام صادق عليه السلام فرمودند:
🌕 مَا مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقِدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلَّا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.
🔺 هیچ مؤمن روزه داری نیست که در هنگام خوردن سحری و افطارش سوره قدر را بخواند مگرآنکه بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلتیده است.
📚 بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۳۴۴
🌸با ارسال این پست برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید.
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#رمضان
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
#داستان_آموزنده
🔆حاج شيخ در ماه رمضان
ماه رمضان در فصل زمستان بود و هواى مشهد آن زمان بسيار سرد بود بطورى كه حوض آب منزل با آنكه سطحش بوسيله قاب پوشيده بود، اغلب نصف شب مى تركيد. مرحوم حاج شيخ در ماه رمضان پنج شب در شهر منزل ما بودند.
شب اول پس از افطار و نماز مغرب و عشاء من و برادر بزرگتر و كوچكترم رفتيم مسجد گوهر شاد پاى منابر و چون شبها بلند بود حدود 5 ساعت در مسجد و حرم بوديم .
وقت مراجعت برادر بزرگترم درب حياط را باز كرد تا داخل حياط شديم . گفت : آى كى هستى ! بلافاصله مادرم دويد و گفت آهسته آقاى حاج شيخ هستند و معلوم شد اول شب حاج شيخ آمده اند وسط حياط زير آسمان مقدارى برف روى قاب حوض را كنار زده و يك تكه گونى پهن كرده و آنجا نشسته اند به دعا خواندن ؛ گويا شرط لازم آن دعا اين بوده كه حتماً زير آسمان ، بايد خوانده شود و حدود شش ساعت در هواى 20 درجه زير صفر در وسط حياط زير آسمان نشسته اند و اين برنامه همه شب عملى مى شد در صورتيكه كاسه آب در طاقچه اطاق يخ مى بست .
مرحوم حاج شيخ فرموده بودند كه در زمان كودكى من ، استادم در ((تخت فولاد اصفهان )) در شب بسيار سرد زمستان در فضاى تخت فولاد مشغول خواندن دعا بوده . يارانش كه من جمله پدر من از آنها بود در داخل اطاق كنار منقل آتش از سرما مى لرزيدند.
پدر حاج شيخ نزد استاد رفته و گفته بود اگر صلاح مى دانيد امشب چون خيلى هوا سرد است داخل اطاق مشغول ذكر باشيد.
استاد دست پدر حاج شيخ را گرفته و به داخل عبا كشيده و گفته بود آخر اسم خدا بقدر پنج سير زغال حرارت نداره ؟!
پدر حاج شيخ گفته بود خدا شاهد است كه وقتى دست مرا به داخل عبا كشيد خيال كردم دست من داخل تنور نانوائى شده است .
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📚 #داستان_کوتاه
👈 خوبی یا بدی
🌴چوپانی ماری را ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمد و گفت: به گردنت بزنم یابه لبت؟
🌴چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟ مار گفت: سزای خوبی بدی است...!!! و قرارشد تا از کسی سوال کنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند چاره ی کار را.
🌴روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم. برگشته ومار را درون بوته های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد. روباه گفت: بمان تارسم خوبی از جهان بر افکنده نشود....
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دستورالعمل ویژه شب قدر✅
🎙از زبان آیت الله فاطمی نیا
#شب_قدر
📡حداقل برای☝️🏻نفر ارسال کنید.
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
🌙 #شب_قدر
🌙 #ماه_رمضان
📡حداقل برای☝️🏻نفر ارسال کنید.
✅کانال تخصصی نوحه ناب👇🏻
🆔eitaa.com/nohe_naab
🆔eitaa.com/nohe_naab