هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️💢 ناباروری درمان شد💢⭕️
▣⃢ اختراع دانشمندان انقلابی که جایگزین IVF ، IUI قرص و آمپول هورمونی شد
▣⃢ دنبال درمان ۱۰۰٪ ناباروری هستی کادر درمانی ما در خدمتگزاری حاضر است❤️
▣⃢ جدید ترین و آخرین راه درمان ناباروری = طب نوین را انتخاب کن به جای راه های غلط 💪🏻🌿
▣⃢ (مرکزباروری درخشان) بسیج برای باروری
تردید نکن برو رضایت درمان های داخل کانال رو ببین👇🏻👇🏻👇🏻
⬇️🌐لینک کانالمون 🌐⬇️
╭─┅═ঊঈ 🍂 ঊঈ═┅─╮
https://eitaa.com/joinchat/2729837176Ca18878c8cb
╰─┅═ঊঈ 🍁 ঊঈ═┅─╯
در دوران_نامزدی کادو دادن خیلی خوبه اما حد و اندازه داره...
به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و پیراهن مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!!
❌ یادتان نرود اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و سومی رو که خرید شما هم دست به جیب بشید.. یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل..
اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید.
❌روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید!
یک تبریک سادہ با یک کادوی کوچیک کافیه..
بعضیا مرد رو با زیادهروی هاشون خفه میکنن. مواظب باشید
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#خانم عزیز #آقای محترم
💮بخاطر دفاع از خانوادت، به #همسرت حمله ور نشو یا اون رو بخاطر رابطه بهتر با #خانوادت تحت فشار قرار نده، که دو نتیجه داره...
1⃣ خراب شدن #رابطه شما و همسرت و عذاب ...
2⃣ #کراهت بیشتر همسرت از خانواده تو
🔺راه حل پایدار و درستش اینه که👇
💢رابطه رو به صورت #پایدار با همسرت و خانواده همسرت بهبود ببخشی، رابطه همسرت با خانوادت در طی زمان، بدون هیچ کار اضافه و اصراری حل خواهد شد
💢اگر هم به احتمال زیاد در طول زمان حل نشد، تو به این روش و کارت #ادامه بده؛ که به نفع راحتی و سلامت جسمی و روانی و #کانون_خانواده توست
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
21.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕🌹روز مادر پیشاپیش مبارک 💕🌹
این کلیپ زیبا تقدیم به همه مادارن بانوان و همه خانوم های عزیز کانال و همه اون مادرانی که پدرن روزتون مبارک 😊❤️
شمام ارسال کنید ...
شبتون بخیر🌸❤️
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
خشکم زد تا شوهرم گفت باید برگردی خونه بابات 😳🥺
قیافه ی ترسیده منو که دید پِقی زد زیر خنده گفت بابا خسته شدم از بس هر جا میریم فکر میکنن باباتم و تو رو از من خواستگاری میکنن😒😂دوست داشتم بزنم لهش کنم ولی خب چیکار کنم ک نفسمه🙈😁
با خواهر شوهرم خیلی جوریم تا شنید گفت راست میگه داداشم تو چرا پوستت آخ نمیگه و پیر نمیشی بلا گرفته ؟؟ 🤨 میدونم یکم رُکه اما جیگرمه 😌😂 گفتم بیا بابا تا نمردی از حسادت 🤦🏻♀ اینجا عضوم 😝👇
https://eitaa.com/joinchat/3015835776C88e92ae78e
بهت قول میدم فکر کنن دختر شوهرتی 😜☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
🌼 چشم انتظار
💫روز ظهورت، دو عالم است
🌼ای آرزوی قلبی زهرا بیا...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌼
#صبحتون_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و چهار سال از شهادتت گذشت...
صداتو بلند کن...
بفهمن که هستی ....
#حاج_قاسم
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میلاد مادر خوبیها
❤️بـانوی دو عالم
🌹حضرت زهرای مرضیه (س)
❤️و روز بزرگداشت مقام مادر
🌹و زن را به همه مادران
❤️و زنان و دختران سرزمینم
🌹تبریک عرض میکنم
❤️روز مادر مبارک❤️
پارت ۳۷۸ .........
بعد از چند ساعتی سرم ها تموم شد ..... می خواستم از جام بلند شم راهی اتاقم بشم و اونجا استراحت کنم .... که مامان ملیحه مانعم شد ... مجبورا همون جا روی مبل دوباره دراز کشیدم .... خوابم می اومد .... انگاری اثرات اون سرم های ارام بخش بود .... چشمم رو بستم و خودم رو سپردم دست خواب .... خوابی که ازش جانی دوباره گرفتم :
یه جای سبز بود .... تا چشم کار می کرد درخت صنوبر و بید روی زمین بود و خیلی زیبا بود .... من توی خواب گریان بودم .... انگاری اثرات مرگ ارین در خواب هم ولم نمی کرد .... قدم زنان اشک می ریختم و منظره رو تماشا میکردم ..... دستی از پشت دورم حلقه زد .... توی حلقه دستاش به ارومی برگشتم سمتش .... باورم نمیشد .... ارین بود ... ارین عزیز من ..... همسر مهربون من .
با همون بغض در خواب لب زدم : چرا منو تنها گذاشتی ؟ ..... نگفتی من بدون تو دق می کنم ؟
اروم بوسه ای نرم روی گونه ام کاشت : نبینم حال عشقم اینطور مغموم و گرفته باشه ..... من ترکت نکردم کیانا .... من همیشه کنارتم عزیزم ..... همین نزدیکی ها ..... تا هر وقتی که تو بخوای ..... هر وقت بگی دیگه نیا به خوابم ...... میرم و می سپارمت دست خدا که خودش نگهدارت باشه .
وای .... حرفاش چقدر برام ارام بخش بود .... چقدر دلم اروم گرفت که دوباره به حرف اومد : کیانا جونم ..... نبینم دیگه بی تابی کنی .... قسمت این بود که برم .... خیلی نگرانتم عزیزم .
ارین تو با رفتنت منو داغون کردی .... همه وجودم رو با خودت بردی ؟ .... چرا با من اینکارو کردی ؟
خنده ای بلند سر داد : من نرفتم کیانا .... من همیشه کنارتم عزیزدلم .... اینقدر بی تاب نباش .... همه باید یه روزی برن ..... میدونم در حقت خیلی بد قولی کردم .... ببخش تا خیالم از بابتت راحت باشه .
با گریه و بغض لب زدم : ارین اگر برنگردی نمی بخشمت ..... چرا منو اذیت میکنی ..... برگرد بیا ..... دستم رو بگیر بریم خونه خودمون .... دلم برای خونه خودمون تنگ شده .
به ارومی و با ارامش جواب داد : هیس عزیزم .... اروم .... اینجا خونه جدیده منه .... دلم میخواد توام شاد باشی ..... میام ..... زود به زود بهت سر میزنم تا هر وقت خودت بخوای عزیزم ..... تا یه وقتی ازم سیر بشی بگی ارین دیگه نمیخوام تو خوابام ببینمت .
ازم جدا شد و برام تو هوا یه بوس فرستاد ..... هیچ چیز دست خودم نبودم .... ارین رفت و من موندم اون جای سر سبز .
با تکون های دست یه نفر که بازوم رو فشار می آورد از خواب پریدم .... مامان ملیحه بود : عزیزم داشتی خواب می دیدی عزیز دل مادر .... گفتم بیدارت کنم یه خبری بهت بدم ..... اقای کیایی داره میاد اینجا ..... میخواد باهامون صحبت کنه .... اقاجونت میگه فکر کنم قبول کرده پرونده رو پیگیری کنه .
به سختی و با کمک مامان روی مبل نشستم ..... نشستن زیاد با وجود زخم های تنم که کشیده میشد برام ازار دهنده بود ..... بی توجه به حرفایی که مامانم زد .... خودمو توی بغلش انداختم و های های گریه کردم ..... همه از اینکه تا الان اروم بودم و یکدفعه گریه و زاری رو شروع کرده بودم دورم جمع شدند .
مامان ملیحه سرم رو نوازش کرد : جونم مادر ..... گریه کن ..... گریه کن عزیزم .... خودتو سبک کن .... گریه بهتر از جیغ کشیدنه ..... فدات بشم گریه کن و خودتو سبک کن .
های های گریه می کردم ..... انقدر صدای گریه ام بلند بود که حد نداشت ..... امشب اولین شبی بود که به جای سکوت و جیغ های ناگهانی گریه می کردم .
صدای ایفون خونه هم از سیل اشکام کم نکرد .... اقاجونم درب رو باز کرد و رفت بیرون تا به استقبال مهمانش بره .... من همچنان در اغوش مامان ملیحه گریه می کردم و با گلویی که از جیغ و گریه ی زیاد صدای کمی ازش خارج میشد باهاش درد و دل می کردم .
مامان ملیحه اشک هایم رو خریدار بود و نازم رو می کشید .... انگار خودش فهمیده بود خواب ارین عزیزم رو دیدم .
مهمان پدرم استاد کیایی بود .... بیچاره اونم با بقیه گوشه ای ایستاده بود و گریه و زاری من رو شاهد بود .... بالاخره بعد از گذشت مدتی اروم شدم .... مریم برام اب قندی اورد که حتی بیشتر از یه قلپ بهش لب نزدم .
کیایی روی مبل رو به روی ما کنار اقاجونم نشست و مشغول صحبت با کامران و اقاجونم بود ..... اشک هام رو با دستمال به ارومی پاک کردم تا بهتر همه چیز رو ببینم .... استادکیایی هم کت و شلوار مشکی به تنش بود و یه پیراهن مردانه سورمه ای ..... سرش به زیر بود و به ارومی در حال صحبت با اقاجونم .
بالاخره سکوت جمع شکسته شد و کیایی با اجازه از اقاجونم شروع به صحبت کرد : میدونم بد موقع مزاحمتون شدم ..... ولی چون تازه از تهران رسیدم گفتم خدمت برسم و زودتر موافقتم رو اعلام کنم ...... خانوم فرهمند تسلیت بنده رو به خاطر از مرگ همسرتون پذیرا باشین .از امروز فصل اول فقط ۱۰ هزار تومن😍
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/1472435/35030
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
⁉️فصل دوم
https://eitaa.com/joinchat/4206690776C521e60d745
عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
🌿 ادامه دارد...
دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
↴
#بفرست_براش
هر روز با فکر داشتن همسر زیبا و خانواده دوست داشتنیم از خواب بیدار میشم.
از خدا ممنونم که بیشتر از آنچه که خواستم را به من داده،
همسرم، داشتنت را تو دنیا با هیچی عوض نمیکنم.
صبح بخیر عشقم❤️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi