چرا قهر ؟
زنانی که زیاد قهر میکنند، عموما انتقادناپذیر و زودرنج هستند و اعتماد به نفس کمی دارند و از عزت نفس بالایی برخوردار نیستند.
️آنها هنگام رویارویی با مشکلات یا اختلاف عقیده با دیگران،احساس ترس و حقارت میکنند و به ناچار برای دفاع از خود و اجتناب از استرس و اضطراب، راهی جز قهر نمییابند
درحقیقت، زن با قهر و محل نگذاشتن به دیگری به نوعی از مساله فرار میکند که این خود نشانه ی ترس و ضعف شخصیتی اوست.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#مرد_باش
آقایون محترم
هر از گاهی حتما با یه هدیه و یه بوسه عاشقانه همسراتونو خوشحال کنید.باور کنید خانما عاشق این چیزا هستند مناسبتارو فراموش نکنید.درسته آقایون فکرشون درگیره کاره امامیتوتید مناسبتاروتوی موبایلتون ذخیره کنیدکه یادآوری بشه
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#نکته #مهم #متن
بهتر است بجای اینکه که بگید
✖کار دارم؛ دیر میام؛ انقد گیر نده...!
✔اوقات تلخی نکنید و در جواب همسرتون خلاقیت های عاشقانه داشته باشین
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🌸شب بخیر یعنی
⭐️سپردن خود به خــدا
🌸و آرامش در نگاه خدا
⭐️یعنی سیراب شدن در
🌸دستان و آغوش خدا
⭐️شب بخیر یعنی
🌸شکوفایی روزت سرشار
⭐️از عشـق به خــــ🌙ـــــدا
🌸شبتـــون نـورانـی و
⭐️به لطافت گــــــل
💫 #شــــبــــتــــؤنــــ_قــــشــــنـــگـــــ✨
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
⚠️ آقای محترم ‼️
ریشه 80% آمار طلاق و خیانت به دلیل عدم درمان اختلالات آقایان است‼️
✔️ برای درمان همین الان روی لینک زیر بزنید و خیلی سریع اقدام به حل مشکلتون کنید👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2496135478Ce6cad5c0f7
🔸برای نوبت دهی آنلاین فرم ویزیت زیر را تکمیل کنید 👇🏻👇🏻
https://formafzar.com/form/zfspq
🔺 نظرات درمان شده ها داخل کانال هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾سلام دوستان
🌸امروز تون گلباران
🌾امیدوارم
🌸نگاه پرمهرخدا
🌾همراه لحظه هاتون
🌸سلامتی ونیکبختی
🌾گوارای وجودتون
🌸بارش برکت ونعمت
🌾جاری در زندگیتون
🌸و نور و عشق الهی
🌾مهمون دلتون باشه
🌾روزتون زیبا و در پناه خـدا
1
پارت ۳۹۳ .......
از روی تخت به آهستگی بلند شدم و موهای بهم ریخته ام را جلوی آینه مرتب کردم ...... دستی به صورتم کشیدم ...... چقدر این چند وقتی لاغر و نحیف شده بودم .
داشتم به سمت تختم می رفتم که چند تقه کوتاه به درب اتاقم خورد و کتایون اومد داخل : حال خواهر عزیزم چه طوره ؟ چرا از روی تختت اومدی پایین کیانا ؟
همون طوری که داشتم روی تخت می نشستم رو بهش کردم : خسته شده بودم کتی جون .... پایین چه خبره ؟ کیا اومدن ؟
اومد سمتم : عزیزم مریم جون اومده باهات کار داره خواست ازت اجازه بگیرم که بیاد.
با عجله و ناراحتی جواب کتی رو دادم : مریم گلی کی از من برا اومدن به اتاقم اجازه می گرفت که این بار دومش باشه .
همون لحظه مریم درب اتاق رو باز کرد و اومد سمتم و کنارم نشست و گفت : پس من هنوزم همون مریم گلی هستم برات ؟
خنده ی ریزی از سر ناچاری تحویلش دادم : تو برام مثل کتایون عزیزی .
این حرفم رو که شنید کمی انگشتان دستش رو پیچ داد که فهمیدم از چیزی خیلی مضطرب هست .
داشت به کارش ادامه می داد که انگشتای دستش رو از هم جدا کردم : چیکار می کنی مریم ؟ شکوندی انگشت دستت رو ....... من خودم فهمیدم که میخوای یه چیزی بگی ولی از عکس العمل من می ترسی ....... من آروم آرومم بگو ...... درست و حسابی بگو کیایی برای چی اومده اینجا ؟
بازم انگشتای ظریفش رو کمی پیچ داد : ببین اگر بخوام بدون مقدمه و راستش رو بگم اینکه کیایی یه پیشنهاد کاری داده ؟
با تعجب رو بهش کردم : کیایی ؟ پیشنهاد کاری؟ اون وقت برای چه شخصی ؟
اینجای کار که رسید زبونش دوباره بند اومد : برای من و ...برای ........تو .
وقتی که گفت تو سریع برگشتم سمتش : من ...... من ....... داره مسخره ام میکنه ...... شوخی میکنی مریم ....... داری مسخره میکنی مریم ........ چیزی از من مونده که بخوای مسخره ام کنی ......... چرا دست از سرم بر نمی دارین ؟
شروع کردم به گریه ....... های های گریه ام به پذیرایی پایین رسید ....... کنترل اعصابم رو به کل از دست داده بودم ........ فقط دوس داشتم زار بزنم.
مریم که این حالت منو دید سکوت کرده بود و خودشم داشت اشک می ریخت .
کتایون بغلم کرده بود و اونم از گریه من گریه اش گرفته بود ...... منم همچنان سرم روی شونه کتایون بود و چشمام رو بسته بود ....... آروم داشتم اشک می ریختم و از حالت های های گذشته بودم و هر چند لحظه یه هق می زدم .
دستی مردونه روی دستم قرار گرفت و دستای سردم رو گرم کرد ........ من دستای آقاجونم رو خوب می شناختم دستای زحمت کشی که خیلی زحمت منو کشیده و من بهش خیلی مدیونم .
به آرومی سرم رو از شونه کتایون بلند کردم و چشمام که خیس اشک بود رو باز کردم ........ تار می دیدم اما آقاجون کنار پام نشسته بود ........ مامان ملیحه به دیوار تکیه داده بود و کیایی در چهار چوب درب ایستاده بود.
اروم نالیدم : آقاجون من خیلی مسخره شدم ؟ اینقدر اوضاعم خرابه ؟ ....... اینقدر داغون شدم که اینا منو مسخره کنند؟
رو از آقاجون گرفتم و مستقیم به کیایی که حالا سرش پایین بود نگاه کردم : اقای کیایی ....... در من چی دید که اینطور با حرفتون اذیتم می کنید ...... اصلا چیزی از من باقی مونده که بخواید اذیت کنید ..... ولم کنید به حال خودم بمیرم .
آقاجون آروم به حرف اومد : عزیز دل بابا ........ کسی جرات نداره دختر منو به بازی بگیره .....بخواد اذیتش کنه ....... اول صحبت های جناب کیایی رو بشنو بعد هر چی دلت خواست برای من گریه کن ....... قهر کن ...... هر چی دلت خواست به من بگو بابا جان ..... من پدر کسی که دختر منو مسخره کنه در میارم .
بعد تک تک اتاق رو به ارومی ترک کردن ..... فقط کیایی توی چهارچوب در ایستاده بود .
وقتی که همه رفتن کیایی اومد تو اول درب اتاق رو بست ..... کمی خودم رو جمع و جور کردم .
کیایی صندلی میز کارم رو برداشت و اومد مستقیم رو به روم با مقداری فاصله نشست .
بازم خودم رو جمع و جور تر کردم ......... از اینکه اومده بود رو به روم نشسته بود خیلی خجالت کشیدم ....... قشنگ میشد عطر تلخی رو که زده رو حس کرد ..... ارین عزیزم هم همیشه جوری عطر میزد که از دو متری میشد احساسش کرد .
خدا رو شکر شالم سرم بود ...... هیچ تار مویی بیرون نبود و لباس مناسب و با حجابی تنم بود .
نگاهی بهش انداختم که دیدم دست هاش رو طبق عادتی که از قبل دیده و میشناختم ضرب دری در هم قلاب کرده بود و به من نگاه می کرد .از امروز فصل اول فقط ۱۰ هزار تومن😍
عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
🌿 ادامه دارد...
دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#سیاست_خانومی
👈🏻 گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمی با شوهر در ميان بگذاريد:
❌ در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و
_ اينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان
_ اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد
❌ اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعايكراست برويد سر اصل مطلب .و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد.مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها .
➖ اينكه عاقل و متين و منطقی باشيد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
✨🌹✨
#عشـــــق_پـــــاڪ
🍰جعبہ شیرینے رو جلوش گرفتم ، یڪے برداشت و گفت: میتونم یڪے دیگہ بردارم؟
گفتم : البته ، این چہ حرفیہ؟
✋🏼برداشت ولی هیچڪدوم رو نخورد!!
🤗ڪار همیشگیش بود ، هر جا ڪہ غذاے خوشمزه یا شیرینے یا شڪلات تعارفش میڪردند برمیداشت اما نمےخورد...
⭐️مےگفت: برم با خانومو بچہ ها میخورم...
😊مےگفت: شما هم این ڪارو انجام بدین.
😍اینڪہ آدم شیرینےهاے زندگیشو با زن و بچہ ش تقسیم ڪنہ خیلے توے زندگی خانوادگے تاثیر میذاره.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
هدایت شده از تبلیغات آشپزی گلبانوها
سطح چیستان: سخت🧠
آن چیست که سوزن دارد نخ ندارد،
صابون دارد کف ندارد؟😈
مشاهده پاسخ