پارت ۳۹۳ .......
از روی تخت به آهستگی بلند شدم و موهای بهم ریخته ام را جلوی آینه مرتب کردم ...... دستی به صورتم کشیدم ...... چقدر این چند وقتی لاغر و نحیف شده بودم .
داشتم به سمت تختم می رفتم که چند تقه کوتاه به درب اتاقم خورد و کتایون اومد داخل : حال خواهر عزیزم چه طوره ؟ چرا از روی تختت اومدی پایین کیانا ؟
همون طوری که داشتم روی تخت می نشستم رو بهش کردم : خسته شده بودم کتی جون .... پایین چه خبره ؟ کیا اومدن ؟
اومد سمتم : عزیزم مریم جون اومده باهات کار داره خواست ازت اجازه بگیرم که بیاد.
با عجله و ناراحتی جواب کتی رو دادم : مریم گلی کی از من برا اومدن به اتاقم اجازه می گرفت که این بار دومش باشه .
همون لحظه مریم درب اتاق رو باز کرد و اومد سمتم و کنارم نشست و گفت : پس من هنوزم همون مریم گلی هستم برات ؟
خنده ی ریزی از سر ناچاری تحویلش دادم : تو برام مثل کتایون عزیزی .
این حرفم رو که شنید کمی انگشتان دستش رو پیچ داد که فهمیدم از چیزی خیلی مضطرب هست .
داشت به کارش ادامه می داد که انگشتای دستش رو از هم جدا کردم : چیکار می کنی مریم ؟ شکوندی انگشت دستت رو ....... من خودم فهمیدم که میخوای یه چیزی بگی ولی از عکس العمل من می ترسی ....... من آروم آرومم بگو ...... درست و حسابی بگو کیایی برای چی اومده اینجا ؟
بازم انگشتای ظریفش رو کمی پیچ داد : ببین اگر بخوام بدون مقدمه و راستش رو بگم اینکه کیایی یه پیشنهاد کاری داده ؟
با تعجب رو بهش کردم : کیایی ؟ پیشنهاد کاری؟ اون وقت برای چه شخصی ؟
اینجای کار که رسید زبونش دوباره بند اومد : برای من و ...برای ........تو .
وقتی که گفت تو سریع برگشتم سمتش : من ...... من ....... داره مسخره ام میکنه ...... شوخی میکنی مریم ....... داری مسخره میکنی مریم ........ چیزی از من مونده که بخوای مسخره ام کنی ......... چرا دست از سرم بر نمی دارین ؟
شروع کردم به گریه ....... های های گریه ام به پذیرایی پایین رسید ....... کنترل اعصابم رو به کل از دست داده بودم ........ فقط دوس داشتم زار بزنم.
مریم که این حالت منو دید سکوت کرده بود و خودشم داشت اشک می ریخت .
کتایون بغلم کرده بود و اونم از گریه من گریه اش گرفته بود ...... منم همچنان سرم روی شونه کتایون بود و چشمام رو بسته بود ....... آروم داشتم اشک می ریختم و از حالت های های گذشته بودم و هر چند لحظه یه هق می زدم .
دستی مردونه روی دستم قرار گرفت و دستای سردم رو گرم کرد ........ من دستای آقاجونم رو خوب می شناختم دستای زحمت کشی که خیلی زحمت منو کشیده و من بهش خیلی مدیونم .
به آرومی سرم رو از شونه کتایون بلند کردم و چشمام که خیس اشک بود رو باز کردم ........ تار می دیدم اما آقاجون کنار پام نشسته بود ........ مامان ملیحه به دیوار تکیه داده بود و کیایی در چهار چوب درب ایستاده بود.
اروم نالیدم : آقاجون من خیلی مسخره شدم ؟ اینقدر اوضاعم خرابه ؟ ....... اینقدر داغون شدم که اینا منو مسخره کنند؟
رو از آقاجون گرفتم و مستقیم به کیایی که حالا سرش پایین بود نگاه کردم : اقای کیایی ....... در من چی دید که اینطور با حرفتون اذیتم می کنید ...... اصلا چیزی از من باقی مونده که بخواید اذیت کنید ..... ولم کنید به حال خودم بمیرم .
آقاجون آروم به حرف اومد : عزیز دل بابا ........ کسی جرات نداره دختر منو به بازی بگیره .....بخواد اذیتش کنه ....... اول صحبت های جناب کیایی رو بشنو بعد هر چی دلت خواست برای من گریه کن ....... قهر کن ...... هر چی دلت خواست به من بگو بابا جان ..... من پدر کسی که دختر منو مسخره کنه در میارم .
بعد تک تک اتاق رو به ارومی ترک کردن ..... فقط کیایی توی چهارچوب در ایستاده بود .
وقتی که همه رفتن کیایی اومد تو اول درب اتاق رو بست ..... کمی خودم رو جمع و جور کردم .
کیایی صندلی میز کارم رو برداشت و اومد مستقیم رو به روم با مقداری فاصله نشست .
بازم خودم رو جمع و جور تر کردم ......... از اینکه اومده بود رو به روم نشسته بود خیلی خجالت کشیدم ....... قشنگ میشد عطر تلخی رو که زده رو حس کرد ..... ارین عزیزم هم همیشه جوری عطر میزد که از دو متری میشد احساسش کرد .
خدا رو شکر شالم سرم بود ...... هیچ تار مویی بیرون نبود و لباس مناسب و با حجابی تنم بود .
نگاهی بهش انداختم که دیدم دست هاش رو طبق عادتی که از قبل دیده و میشناختم ضرب دری در هم قلاب کرده بود و به من نگاه می کرد .از امروز فصل اول فقط ۱۰ هزار تومن😍
عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
🌿 ادامه دارد...
دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#سیاست_خانومی
👈🏻 گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمی با شوهر در ميان بگذاريد:
❌ در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و
_ اينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان
_ اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد
❌ اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعايكراست برويد سر اصل مطلب .و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد.مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها .
➖ اينكه عاقل و متين و منطقی باشيد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
✨🌹✨
#عشـــــق_پـــــاڪ
🍰جعبہ شیرینے رو جلوش گرفتم ، یڪے برداشت و گفت: میتونم یڪے دیگہ بردارم؟
گفتم : البته ، این چہ حرفیہ؟
✋🏼برداشت ولی هیچڪدوم رو نخورد!!
🤗ڪار همیشگیش بود ، هر جا ڪہ غذاے خوشمزه یا شیرینے یا شڪلات تعارفش میڪردند برمیداشت اما نمےخورد...
⭐️مےگفت: برم با خانومو بچہ ها میخورم...
😊مےگفت: شما هم این ڪارو انجام بدین.
😍اینڪہ آدم شیرینےهاے زندگیشو با زن و بچہ ش تقسیم ڪنہ خیلے توے زندگی خانوادگے تاثیر میذاره.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
هدایت شده از تبلیغات آشپزی گلبانوها
سطح چیستان: سخت🧠
آن چیست که سوزن دارد نخ ندارد،
صابون دارد کف ندارد؟😈
مشاهده پاسخ
💞 #همسرانه
🍃دفتر دلم را که ورق می زنم،پر است از #خاطرات سبز #باتوبودن ،
👌🏼وگاهی به #لبخند عاشقانه ای می رسم که برگی از دفتردلم را معطر نموده،
♥️وچه جان می دهد به دلم مرور
لحظه های خوب
باتو بودن....
😌 بفرست واس #عشق_حلالت
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
وقتی خانومت
از درد پایش صحبت کرد
لیست دکترهای خوب شهر
را نشان نده
او را کنار پنجره ببر
برایش شعر بخوان
داروی همیشگی یک زن،
دیده شدن است...
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی یعنی
داشتن کسی که در تمام دنیایش
جا داشته باشی
از تمام ثروت ومال دنیا جز به داشتن تو
از خدا هیچ نخواهد
وتو تمام دنیایش باشی...
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
شریک زندگیتو سه جا میتونی بشناسی:
۱. ﺗﻮی ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎلفش ﺑﺎﺷﻪ
۲. ﺗﻮی ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ خونواده اش جمعن
۳. توی جمعی که بهترین دوستاش هستن
ﺍﮔﻪ ﺗﻮی ﺍﯾﻦ سه ﺟﺎ تنھا نموندی بهترین رفیقته!
یه حالت چهارم ھم تبصره میزنیم: توی شادی هاش یه قدم برو عقب و چیزی نگو! اگه خودش جاتو خالی دید و صدات کرد، بدون بهترین رفیق زندگیته❤️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🔺 زنان از این مردان نفرت دارند
🔹 مردهایی که هیچ وقت از ته دل نمیخندند:
🔹 مردهایی که اصلا نمیخندند یا به ندرت میخندند، مثل یک عطسهی کوچولو که ناگهان از دهانشان در برود! این احساس را به شما میدهند که از شما نفرت دارند یا اصلا اهل تفریح و شوخی نیستند، که در هر دو صورت غیر قابل تحملاند!
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#همسرداری
⭕️با همسر بدبین چه باید کرد؟
🔹همیشه سعی کنید در هر موضوعی با همسر خود صادق باشید. ریشه بسیاری از بدبینیها عدم صداقت در ابتدای زندگی است. زن یا مرد رازی را در زندگی دارد که میکوشد آن را از همسرش پنهان کند که البته در بیشتر مواقع موفق نمیشود و خود این پنهانکاری نقطه شروع بدبینیها میشود.
🔹نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خیلی حساس باشید این موضوع برای مردها باید بیشتر رعایت شود، چرا که خانمها هر نوع تأخیر را در رسیدن به قرار مثبت نگاه نمیکنند و طبیعتاً افکار منفی در آنها شکل میگیرد.
🔹در مراودات اجتماعی خود خیلی مراقب باشید بهویژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد. هر نوع صحبت غیرکاری، تماسهای بیمورد و روابط آزاد در محیطهای کاری نتیجهای شوم در بردارد که اگر شما هم فکری در سر نداشته باشید، همسرتان جور دیگری برداشت میکند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🌼🌼🌼
🌻🌻
🌷
#هردو_بخوانیم
👈 عامل ویرانکننده #روابط_همسران:
یکی از مهمترین منابع #استرسزا در روابط بیشتر زوجها، روابطی است که #خارج از آن دو نفر است.
والدینتان، خواهر و برادرهایتان و دوستانتان را دستکم نگیرید؛ اما باید بدانید که وقتی به #همسرتان "بله" گفتهاید، یعنی او را به همه آدمهای دیگر #ترجیح دادهاید.
خیلی از #ازدواجها فقط به خاطر همین ضعف در #اولویتدهی دچار مشکل میشوند. هر کس آنها را به سمتی میکشد، بدون اینکه این دو به سمت همدیگر کشیده شوند.
✅ در ازدواجهای سالم، زوجها یاد میگیرند که همدیگر را به هر کس و هر چیز دیگر #مقدم بدانند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
💚🦋💚
💞 آقای عزیز مراقب چشمات باش.....
تا همسرت زیباترین زن دنیا بشه واست 😊
❣جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که باهم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها ازهمسرم بهتراند!!
👈 حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری
حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین میگویی؟
حکیم گفت: زیرا مشکل در همسر تو نیست.
❣مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi