مرا روے قلبت بنویس
بنویس تا هرڪس از ڪنارت رد شد
با هر تپشش بفهمد
ڪه دوستت.دارم
ڪه دوستم.دارے
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#خانمها_بدانند
"دلایـل بیوفایـی مـردان بـه همسـرانشان"
1⃣ رفتار تحکمآمیز زن با شوهر
2⃣ سرزنش کردن مرد توسط زن
3⃣ بیتوجهی زن به رابطهی زناشویی
4⃣ توجه بیشتر زن به خانوادهی پدری خود
5⃣ تمرکز بیش از حد زن بر روی فرزندان و یا دوستان
6⃣ وقتی زن مانند یک مادر با همسرش رفتار میکند
7⃣ وقتی زن بذر شک و تردید را در ابتدای رابطه میکارد
8⃣ زنانی که به کار و مادیات بیشتر اهمیت میدهند
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#چند_مورد_از_دلایل_دروغگویی_در_همسران
#روانشناسی_همسران
1️⃣ترس بیش از اندازه نسبت به انتقاد و سرزنش
2️⃣پنهان کردن عیب و ایرادهای خود
3️⃣وابستگی بیش از حد به همسر که به هر نحوی حتی با رفتارهای نامناسب از جمله دروغگویی علاقمند به گرفتن تاییدیه از همسرش است.
4️⃣ترس از عدم حمایت اجتماعی لازم
5️⃣اعتماد به نفس پایین
6️⃣علل محیطی مانند مسائل
اقتصادی ،مسائل اجتماعی، دخالت نفر دیگری در زندگی زناشویی
7️⃣باز بودن حد و مرز ارتباطی برای توجیه هر مسئله ای
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم .... پارت ۹۶ ...... بعد در حالی که سرم رو اروم بلند کرد : الانم پاشو برو یه دوش اب گرم بگی
فصل دوم .....
پارت ۹۷ ......
با فرهاد اومدیم تو که به حرف اومدم : چرا این همه خرید کردی فرهاد ؟ ..... من واقعا اشتهایی به خوردن جیگر ندارم .
فرهاد که سریع دست به کار شده بود داشت جیگر ها رو می شست تا خوردشون کنه : بیجا می کنی اشتها نداری ... به جای اون قرص مسکنی که هزار تا عوارض داره اینو بخور که بتونی درد رو تحمل کنی .
بعد در حالی جیگر رو میذاشت روی تخته تا خوردش کنه : الان که بهتری نسبت به ظهر ؟
لم دادم روی مبل کنار شومینه : اره خدا رو شکر کلا نسبت به روز اول دردام اروم گرفته .... فقط قفسه سینه ام بدجوری گرفته .
برات به یه جیگر خوب درست کنم .... کباب بزنم بخورر ..... حالت میزون میشه ..... این سوپم کنارش بخور .... از عطرش معلومه مقویه .
به اتیش کم شومینه زل زده بودم : فرهاد .... خدا رو شکر هستی .... اونشب تو بیمارستان احساس می کردم خیلی تنهام ..... حتی نمی تونستم یه لیوان اب بخورم از درد زیاد .
فرهاد لبخندی زد : من همیشه پشتت بودم .... از همون بچگی ..... من همش دعوا می گرفتم و با قلدری کارم رو پیش می بردم تو در ارامش می رفتی معذرت می خواستی ... باورت نمیشه این چند شب چقدرر حالم گرفته بود که ازت خبری نیست .
فرهاد دفتر رو چه جوری مرتبش کنیم ؟ ..... این بی پدر ها همه چیزو بهم ریختن .... رفتم سمت یکیشون که نذارم این کارو کنه که با چاقو دستم رو زد .... اصلا فکر هزینه اش نیستم .... فکر وقتیم که کارهام همه داره رو هم تلنبار میشه ... حداقل دو سه روز طول می کشه اونجا رو مرتب کنیم .
دیدم فرهاد داره می خنده به حرف اومدم : کجای حرفم خنده دار بود که داری میخندی ؟
خنده اش شدت گرفت : فکر کردی چرا تا الان دیر کردم .... چندتا کارگر گرفتم وایستادم بالاسرشون اونجا رو میزون کردن .... بعدش کلید ساز بردم و کلید درب اصلی و دزد گیر رو عوض کردم .... یکی دوستای خودمم بردم که دوتا دوربین بزنه توی دفتر ... همه چیز زیر نظرت باشه .... تو فقط استراحت کن زودتر خوب شی .... حوصله مریضی مثل تو رو ندارم .... بد مریض میشی .
از حرفایی که زد نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت ..... از جام کمی نیم خیز شدم : راست میگی فرهاد ..... واقعا درست شد ؟ .... پرونده ها رو چه جوری جا زدی ؟
دستاش رو بعد از سیخ زدن شست و اومد سمتم : همین وقتم رو یکم گرفت و باعث شد دیر کنم .... خوبیه کارت اینه که همیشه کارات دقیقه .... از روی شماره کارتابل ها و شماره پرونده ها که با هم یکی بود درستشون کردم .... ولی برگه های پرونده ها رو دیگه میزون نکردم .... دیگه اون دست خودتو می بوسه .
اروم بلند شدم رفتم سمتش که به حرف اومد : خودتو لوس نکن الکی .... هنوزم از دستت دلخورم .... جای من اونجا خالی بود می گرفتمشون زیر باد کتک .... نفری یه مشت مهمونشون می کردم ... ولی تو در حقم بی معرفتی کردی .
فرهاد جان چه اونا رو می زدی یا نمیزدی .... اونا هدفشون من بودم .... که به هدفشون رسیدن .... فقط خدا کنه پلیس زودتر پیداشون کنه .🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ..... پارت ۹۷ ...... با فرهاد اومدیم تو که به حرف اومدم : چرا این همه خرید کردی فرهاد ؟ ...
فصل دوم ......
پارت ۹۸ .......
خیله خب حالا تو نمیخواد الان جوش کار پلیس رو بزنی .... بشین من برم حیاط خلوت اینا رو کباب کنم بیارم بخوری ... قیافه ات شبیه این ماهی مریضایی هست که حال ندارن تکون بخورن توی تنگ اب .
با رفتن فرهاد دوباره روی مبل وا رفتم .... معلومه خیلی از دستم دلخوره که این طور تیکه کنایه بارم میکنه .... ولی اگر بهش زنگ هم میزدم کاری از دستش برنمی اومد .... یکم زمان که بگذره از دلش در میارم .
چند لحظه بعد با سیخ جیگر های اماده شده اومد داخل و با به سینی گذاشت جلوم .... نای خوردن نداشتم ولی ناچارا کمی صاف نشستم تا فرهاد بهم خورده نگیره .
نشسته بودم همین جوری زل زده بودم که فرهاد به حرف اومد : بخور دیگه ... سرد میشه .... ببین امیرعلی برای اینکه زود رو پا بشی باید خوب بخوری .... خوب استراحت کنی ... وگرنه درد اون لگد هایی که خوردی حالا حالا خوب شدنی نیست ..... پس بخور ... تا نخوردی هم قرص مسکنت رو نمیدم بهت .
مجبورا لقمه هایی که خودش برام لای نون سنگک گرفته بود رو خوردم .... دیگه واقعا اشتهایی نداشتم ... به جای تموم روز هایی که از سر شلوغی کارم یا نبودن وقت کافی بدون غذا سر می کردم .... غذا به خوردم داد .
بعد از شام هم یه مسکن بهم داد که با اب قورت دادم .... فکرشم نمی کردم این بلا سرم بیاد .... سرم رو به بالشی مبل تکیه دادم و چشمم گرم خواب شد .... حال رفتن توی رختخواب رو نداشتم .... صدای غر غر فرهاد که می گفت اینجا جای خواب نیست .... پاشو برو تورختخواب به گوشم می رسید ولی نایی برای جواب دادن نداشتم .
صبح با صدای الارام گوشیم که اذان می زد از جام به ارومی بلند شدم .... پتویی که دیشب فرهاد روم کشیده بود رو کنار زدم ..... وضو گرفتم .... با اینکه درد قفسه سینه ام اجازه نمی داد خم و راست بشم ولی نمازم رو قامت بستم .
سجده اخر رو که به سختی بلند شدم از جام دیدم فرهاد داره نگام میکنه : قبول باشه .... چرا بیدارم نکردی ؟ بازم درد داری ؟
جا نمازم رو سپردم دستش : نه درد خاصی نیست ... فقط بدنم خشک شده ... همین باعث میشه درد بگیره .... خدا رو شکر نسبت به دیشب خیلی بهترم .
خب پس بیا رو تخت دراز بکش استراحت کن ..... نمازم رو خوندم صبحانه اماده میکنم .
خواستم برم پشت میز کارم که جوابش رو دادم : فرهاد جان هزار و یک جور برنامه دارم امروز .... دادگاه ندارم ولی باید برم دانشگاه .... کلی عقب افتادم .
قبل از اینکه بشینم روی صندلی فرهاد اومد سمتم و منو برگردوند کنار تخت : فکر کار نباش برای دو سه روز .... خواهشا .... درس دانشجو هات رو هوا نیست که نگرانی .... بعدشم امروز بخوای پاتو از خونه بذاری بیرون .... دیگه فکر کن کسی به اسم فرهاد رو نمیشناسی .... خودمم اینجا می مونم امروز و ازت مراقبت می کنم .
کلافه روی تخت نشستم : منو که از کار و زندگی انداختی فرهاد .... حداقل خودت به فکر کارت باش .... یه وقت اول کاری بهت گیر ندن .🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
🟣 هرگز با همسرتان شوخی هایی که یک خانم روی آنها حساسیت دارد را انجام ندهید.
🔸مثلا "واقعا دماغت به عمل نیاز داره" یا "لهجهات خیلی خندهداره".
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
از بوسیدن همسرتان
قبل و بعد از خواب غافل نشوید
با بوسیدنش، به او آرامش هدیه میکنید
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین اشتباه مردها...
.
.
🎙#فرهنگ_هلاکویی
.
.
@ZendegieMan
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من هم روزگاری فکر میکردم
عشق همه چیز را حل میکند.
بعدها فهمیدم؛
عشق به احترام بند است !
احترام به شعور،
به شخصیت،
به محبت،
به زمان
و به علاقهمندیهای کسی که
دوستش داری؛
عشق بدون احترام شاید ایجاد شود،
اما دوام نمیآورد ...👌
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
چکار کنم تا شوهرم عاشقم شود ؟
➖برایشان محدودیت ایجاد نکنید:
مردها از محدود شدن متنفرند. بنابراین، برایشان محدودیت ایجاد نکنید. با این کار او احساس بهتری نسبت به شما دارد.
➖مردها را در احساساتتان شریک کنید:
اگر عصبانی بودید اجازه دهید او هم احساس شما را بفهمد. او در این مواقع به شما قوت قلب می دهد.
برای خلوت و تنهایی او احترام قائل شوید: فاصله فیزیکی از همسرتان نماد استقلال برای یک مرد است. با این کار به او نشان می دهید که برای او ارزش و احترام قائلید...
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹حس خوب این کلیپ ...🩷🌿
🌹تقدیم شماهمراهان عزیز💜
عصر بخیر
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
#سیاست_های_خانومی
ما معمولا چیزهایی که همسرمون ازمون دریغ میکنه را هیچوقت فراموش نمیکنیم و به خوبی یادمون میاد، ولی شده تا حالا از چیزی که بهتون داده و شما ازش قدردانی نکردید، یادتون بیاد؟!!!
▪️ با خودتون میگید:
زنمه، وظیفشه خونه را تمیز کنه!
▪️ با خودتون میگید:
شوهرمه، وظیفشه که خرجی خونه رو بده!
▪️ با خودتون میگید:
تولدم بوده، شقالقمر نکرده که کادو خریده!
👈 حتی اگر همه چیزهایی که شما میگید درست باشه که نیست، باز هم قدردانی رابطه شما را با همسرتون بهتر میکنه، سلامت روان خودتون را بالا نگه میداره و اصلا حال و هوای زندگیتون رنگ و بوی دیگهای به خودش میگیره و از همه مهمتر این روابط و به فرزندانتون یاد میدهید...
#همسرداری
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi