Screen_Recordin-1697380432236.mp3
11.68M
.قرار_شبانه ☘
صوت دلنشین سوره واقعه ✨
💥امام باقر علیه السلام :
هر آنکس در هر شب پیش از خواب سوره واقعه را بخواند خدا را ملاقات می کند در حالی که چهره اش چون ماه شب چهارده تابان باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح بی شک شمه ای از طرح لبخند خداست...
امرزتون پـــــــرخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」
❤️حیفم آمدکه صبح رابانفس
خوب خدا"ها"نکنم
❤️حیفم آمدکه دراین روزدل انگیزخدا
به سرانگشت دعا،وانکنم
❤️ان شاءالله امروز یکی از بهترین روزای زندگیتون باشه
#صبحتونشاد🤍
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ....... پارت ۲۵۰ ........ اهسته اومد داخل و بعد از سلام روی صندلی نشست که اقای اعتمادی به
فصل دوم .....
پارت ۲۵۱ .......
داشتم از جلسه می اومدم بیرون که استاد محمدی جلوم رو گرفت : کیایی این خانوم دانشجوی منم بوده ..... منتها چند سال قبل ..... چطور تا الان تموم نکرده ..... نکنه مشکلی داره .... در هر صورت خوب کاری کردی ازش دفاع کردی .... اگر اعتمادی پشتت در نمی اومد خودم به حرف اومدم .
لبخندی زدم : متشکرم استاد ..... نمیدونم مشکلش چیه ..... فقط میدونم دانشجوی خوبیه .... مطمئنم نمرات خوبی هم کسب میکنه .
استاد محمدی هم لبخندی زد : خودت استادی پسر خوب ..... به بابای بی معرفتت هم سلام من برسون .... بهش بگو خوب خودتو باز نشسته کردی و رفتی کنار .
از محمدی خداحافظی کردم و از ساختمون زدم بیرون و رفتم سمت پارکینگ که صدای نیلوفر از پشت سرم نشست تو گوشم : استاد ..... استاد چند لحظه صبر کنید .
موندم تا بیاد بهم برسه ..... که وقتی رسید با توپ پر شروع کرد به حرف زد : چرا ازم دفاع کردین .... مگه خودم زبون نداشتم .... اگر فکر می کنید با این چیزا حالم خوب میشه نه .... نمیشه ..... شما هم باید بری سراغ زندگی خودت .
دیدم همون طوری با یه ذره صدایی که داره ..... داره برام خط و نشون می کشه اهسته به حرف اومد و پریدم وسط حرفش : میشه ساکت باشی .... بار اول و اخرت هم باشه تو حیاط دانشگاه سر استادت داد میزنی .... حالام بفرمایید .
سرش رو انداخت پایین ..... حتی نگاهم نکرد و داشت می رفت ..... از غیض سرش داد زدم : کجا ؟ .... گفتم برو داری میری ؟
ایستاد و اروم برگشت سمتم : خودتون گفتید بفرمایید .
نیم لبخندی از حاضر جوابیش روی لبم نشست : یعنی اگر بگم بمون می مونی ؟
کیفش رو روی دوشش فیکس کرد و قاطع جواب داد : نه ..... خواهش میکنم ازتون فکر منو از ذهنتون بندازید بیرون .... این چند روز به قدری از دست مامان و بابام حرص خوردم که حد نداره .... من اصلا قصد ازدواج ندارم ..... بابت امروزم ازتون خیلی ممنونم ..... همین که حذف نشدم جای شکر داره .
چند قدم فاصله بین خودمون رو طی کردم : خوبه بازم تشکر کردن بلدی ..... در ثانی مدیریت ذهنم دست خودمه ..... حالا حالا هم میل ندارم بندازمت بیرون .... ثالثا دیگه مثل چند دقیقه قبل با اعصابم بازی راه ننداز .... قول نمیدم دفعه بعد اروم برخورد کنم ..... حالا اگر دوست داری برسونمت ؟
کلافه یه پاش رو اروم کوبید رو زمین : مثل اینکه هر چی من میگم نه ..... شما مشتاق تر میشی ... چیکار کنم نظرتون برگرده ؟
تلاش نکن واسه نه گفتن .... واسه اینکه نظرم رو بر گردونی اینقدرم نجنگ .... در عوضش یکم فکر کن ..... نگفتی برسونمت یا نه ؟
سرش رو انداخت پایین : نه ..... ماشینم همراهم هست .
اروم خداحافظی گفت و رفت .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ..... پارت ۲۵۱ ....... داشتم از جلسه می اومدم بیرون که استاد محمدی جلوم رو گرفت : کیایی این
فصل دوم .....
پارت ۲۵۲ .......
چند ثانیه ای رفتنش رو نگاه کردم و سوار ماشینم شدم تا برگردم دفتر .... که گوشیم زنگ خورد .... مامان مهوش بود : جانم مامان ؟
جانت بی بلا امیر علی جانم .... خوبی مامان ؟
مرسی ..... شما خوبی ؟ ..... چیزی شده ؟
اره الحمدلله همه خوبیم ..... نه .... چیزی نشده ..... فقط زنگ زده بودم واسه مادر نیلوفر .
خب .... چی می گفت ؟
هیچی مادر ..... میگه دارم راضیش میکنم خودش باهات حرف بزنه ..... میگه یکسری مسایل تو چند سال گذشته واسشون اتفاق افتاده که نیلوفر از همه بیشتر اذیت شده تو این قضایا .... خود نیلوفر هم قسمشون داده که به ما چیزی نگن تا مثلا تو پشیمون بشی و بری سراغ زندگی خودت .... ولی مامانش خیلی نگرانشه .... باباش هم همین طور .... نمیدونم این چه قضیه ای هست که این دختر به این نازنینی رو داره اذیت میکنه .
نشستم تو ماشین : باباش هم دیشب خیلی نگرانش بود .... خودمم سر در نمیارم چی داره اینقدر اذیتش میکنه که حتی حاضر نیست در موردش حرف بزنه .
مامان مهوش جواب داد : چی بگم والله پسرم .... ولی مادرش قول داد راضیش کنه تا باهات حرف بزنه .... اینجوری توام راحتتر تصمیم میگیری .... گفته بهمون خبر میده .
باشه .... پس وقتی بهتون خبر دادن ..... منم در جریان بذارید لطفا .
راستی مادر ..... زهرا خانوم مادر فرهاد جان تماس گرفت و گفت اخر همین هفته یه مراسم عقد خصوصی می گیرن و چند ماه بعد مراسم عروسی .... خیلی واسه فرهاد جان خوشحالم .... انشاءالله قسمت خودت بشه پسرم .
مرسی مامان جان ..... مبارک اقا فرهاد باشه ..... شما برا عقد نمی رید شمال ؟
زهرا خانوم خیلی اصرار داشت که بریم ولی فکر نکنم بشه که بریم .... در عوضش وقتی اومدن تهران عروس و داماد رو دعوت می کنم منزلمون از خجالتشون در میایم .
خب مامان جان اگر کاری ندارین برم دفتر ..... امروز حسابی دست تنهام .
نه مامان جان .... برو به سلامت ..... مراقب خودت باش .
گوشی رو قطع کردم مستقیم رفتم دفتر ..... امروز تا اخر هفته کلا تنها بودم و یکم سرم شلوغ .... امیدوار بودم مادر و پدر نیلوفر بتونن راضیش کنند که باهام صحبت کنه ..... ته ته دلم یه جورایی نگرانش بودم ..... این نگرانی واسم شیرین بود .... از اخرین باری که دیده بودمش رنگ پریده تر بود ..... فقط خدا خدا می کردم جور بشه و بیاد حرفاش رو بزنه ..... مشتاق بودم بشنوم چی داره زندگیش رو تاریک میکنه .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
#همسرانه
نشانههای طلاق عاطفی که بسیار مخفیانه وارد زندگی شما میشود!!!
🔹 کاهش چشمگیر وقت گذاشتن برای همدیگر
🔸 افزایش سرگرمیهای برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون از خانواده
🔹 کاهش میزان نوازش کلامی، جسمی و روابط جنسی که منجر به از دست دادن روابط عاطفی و وفاداری و زمینه ساز روابط فرا زناشویی خواهد شد.
🔸 کاهش شور و هیجان در زندگی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر پیری
اگر معرکه ای هم باشد،
من تو را،
باز تو را،
باز تو را میخواهم...
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#خانواده
دستای همسرتونُ جلوی بچه هاتون بگیرین و ببوسیدشون
بذارید بچه ها عشق رو اول توی خونواده شون لمس کنن
بذارید بدونن عشق واقعیه نه فقط واسه فیلماست
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#سیاستهای_همسرداری
🔸همسرتان را مطمئن سازیدکه چیزی برای پنهان کردن ندارید👇👇
🔹مثلا گاهی تلفن همراه خود را عمدا در منزل رها کنید به گونه ای که همسرتان دسترسی لازم را به محتویات آن داشته باشد
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#هردو_بخوانیم
💓 هنگامي كه رابطه تبديل به زندگی مشترک مي شود، بعضي چیزها باید تغییر کند.
👈 باید یاد بگیریم که گاهی پای بگذاریم روی تمایلاتمان، آدم است دیگر ، یک روز حالش خوش نیست ، یک روز هورمونهایش تنظیم نیست ،
یاد بگیریم زندگی مشترک میدان جنگ نیست، ميدان همدلي و درك متقابل است،
💓 وقتي قدرت كنار آمدن با ناملايمات و تنش هاي ديگري را نداري، بهتر است زندگي تشكيل ندهي، اگر احساس مي كني به پختگي درك ديگري و گذشت نرسيده اي چه نیازي به درگیر شدن در مسولیتهای زندگی مشترک داري ؟!
زندگی مشترک يادگيري مي خواهد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
📢مهمترین عوامل بروز اختلافات را بشناسید!🤔
👈بر سر رفت و آمد با خانوادههای خود جنگ میکنند.
👈تمایل دارند یکدیگر را تغییر دهند.
👈انتظار دارند زندگی مانند داستانهای عاشقانه کتابها باشد.
👈زندگی خود را با دیگران مقایسه میکنند.
👈عجله دارند رابطهشان بسرعت بهبود یابد و شبیه هم رفتار کنند.
👈در مشاجرات، تحت تاثیر احساسات قرار میگیرند و هیجانی برخورد میکنند.
👈در مورد مسائل ساده و پیش پا افتاده بحث میکنند.
👈به رابطه همسر خود با خانواده شان حسادت میکنند.
👈دلتنگ زندگی در خانواده خود میشوند.
👈مانند دوران تجرد رفتار میکنند و هنوز زندگی مشترک را نپذیرفتهاند.
👈پس از مشاجره از عذرخواهی استفاده نمیکنند.
👈فرصت خطا برای یکدیگر قائل نمیشوند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#سیاست_های_همسرداری
⚜خوبه که گاهی همسرتون رو با ضمیر #شما خطاب کنید
⚜وقتی با همسرتون وارد جایی میشید حتما از کلمه #بفرمایید استفاده کنید
⚜موقع نشستن اگر مجبورید پشت به همسر بشینید حتما از کلمه #ببخشید استفاده کنید
⚜کوچکترین کاری که همسرتون انجام داد ازش #تشکر کنید
⚜هیچوقت #دستوری با همسرتون حرف نزنید!
👈🏻مثلا: به جای لامپو خاموش کن
👌🏻بگید: میشه لامپو خاموش کنی
یه عزیزم هم اولش بیارید که دیگه عالی میشه😉
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi