و دیده .. عبدالله کمر خمیدۀ عمو رو دیده .. عبدالله دیده عمو بچه رو زیر عبا گذاشته .. بی جهت نبود این بچه دستشُ کند از عمه و رفت تو میدان .. دیگه طاقت نداشت .. الله اکبر این همه داغُ ببینی داداشت بره، پسر عمو هات برن ، عمو عباست بره، علی اصغر بره .. الله اکبر ..*
دستش به دستِ عمه و چشمش پی عمو
در جستجویِ یافتنِ راهِ چاره بود
چون دید شاهِ کشور جانها شده غریب
در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود
خود را به آستانۀ جسم عمو رساند
*یه صحنه ای دید از تو گرد و غبار عمه کنارِ خیمه ایستاده میدانُ داره میبینه .. عبدالله هی رو پنجۀ پا بلند میشه یه دستش تو دست عمه ست اما چشمش دنبالِ عمو میگرده داره اسبِ عمو رو میبینه خیالش راحت بود عمو رو اسب هست .. میدونی کی دستشُ کند، وقتی دید عموش از بالای ذوالجناح با صورت رو زمین افتاد ..*
خود را به آستانۀ جسم عمو رساند
جسمی که زخم هاش فزون از ستاره بود
نشون داد مردی به سن و سال نیست .. بی مقدمه رفت وسطِ میدان .. نه زره داشت نه شمشیر .. هر کسی میرفت میدان رجز میخواند این بچه رجزش با همه رجزها فرق داره .. داد میزد «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي» ..
رسید تو گرد و خاک بالاسرِ عمو .. دید ابن کعب موهای عمو رو گرفته .. شمشیرشُ بالا برده .. الانه که سرِ عمو رو جدا کنه .. تا شمشیر پایین اومد بازوش رو سپر کرد .. بازو قطع شد .. تو بغل عمو افتاد .. یه ناله زد وا اُماه .. (روضه م تمام از همه التماس دعا ..) من سه تا سوال دارم سوال اولم اینه یه بچۀ ده یازده ساله یه بچه ای که تشنه ست، گرسنه ست، زخمیه، یه بچه ای که دستش قطع شده، یه بچه ای که نفس های آخرشِ .. میدونی باهاش چه کردن؟! آیا این بچه با این توصیفات آیا سه شعبه میخواد ؟!! چرا میگم سه شعبه! تا دیدن افتاده تو بغل عمو حرمله نشست .. سه شعبه رو تو کمان گذاشت .. حسین ..
سوال دومم رو با شعر میپرسم:
نوشته اند که بر سینهی عمو جان داد
چگونه بر بدنِ قطعه قطعه جا شده بود؟!
سوال سومم یا صاحب الزمان .. گفتم آخرین شهید گودال عبدالله بوده ، افتاد تو بغلِ ابی عبدالله و جون داد.. دیگه ابی عبدالله نتونست بدنُ برگردنه عقب .. دیگه جونی نداشت حسین .. دیگه نتونست جنازهی ابی عبدالله رو به خیمه دارالحرب ببره .. (خب یعنی چی؟!) یعنی عمو و برادر زاده با هم تو گودال افتادن .. سوالم اینه وقتی اسب ها اومدن رو بدن حسین این بدن کجا بود ؟!.. با بدنِ این بچه چه کردن .. ای حسین ..
#عبد_الله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم_الحرام
ملاکِ داغ حسین و عیارِ غم حسن است
حسن شبیه حسین و حسین هم حسن است
حسین گفت "اَخی خُیرًُ مِنی " و دیدند
تمام عمر جلوتر به یک قدم حسن است
همیشه او به گدا کمتر از حسن میداد
که خلق ثبت کند صاحب کَرم حسن است
کریمی حسن است اینکه مرثیه گفتند
در اصل بانیِ اشعارِ محتشم حسن است
هرآنکه شد حسنی میشود حسینی پس
ببین که ریشهی هفتاد دو عَلَم حسن است
«حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور»
چه خوب گفت که سلطان محترم حسن است
تمام آرزوی نقره کارها این است
زمان آن برسد نقش هر قلم حسن است
نوادگانِ حسن صاحبِ ضریح شدند
فقط به خاطرِ زهراست بی حرم حسن است
شهیدِ آب حسین شهید آب حسن
قتیل تیغ حسین و قتیل سَم حسن است
#حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
نوحه حضرت عبدالله
لحظه ی آخره، عمو داره میره
عمه یه کاری کن، عمو منو نمی بره
کجا می خوای بری، چرا منو نمی بری عمو
این دم آخری، منو به عمه می سپاری
نفس میره پایین، با گریه هام میاد
از توی قتلگاه، عمه، صدا بابام میاد
عمه بذار برم، داره می لرزه پیکرم، عمو
تنها تو میدونه، برم، بیارمش حرم
زندگی بی حسین، نمیشه باورم
بدون که می میرم، عمه تو غارت حرم
زنده بمونم و یکی بگه گلِ سرم یکی
میون قافله بگه، کو علی اصغرم؟
عمه بذار برم، نزدیکه دیر بشه
من می میرم اگه یه روز عمه اسیر بشه
ای وای اگه شما برید، همراه نیزه ها، باشه
رو نیزه ها سرا، بشه غارت معجرها
عمو من اومدم که یاورت بشم
بی شمشیر اومدم عمو تا سپرت بشم
خاکی شده موهات چرا خونی شده لبات عمو
الهی کور بشن، کی زد نیزه به پهلوهات
سبک: #نمیشه_باورم
#زمزمه 😭😭😭
#عبدالله_بن_الحسن ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
#عبد_الله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم_الحرام
می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش
ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش
گیسوان مادر ما را پریشان می کنی
بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش
تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او
پای خود بردار از روی لبان اطهرش
دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند
با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش
دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو
تا سپر باشد برای ناله های آخرش
نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن
طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش
از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا
پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش
دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی
عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش
#قاسم_نعمتی
🍇
#عبد_الله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم_الحرام
می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش
ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش
گیسوان مادر ما را پریشان می کنی
بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش
تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او
پای خود بردار از روی لبان اطهرش
دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند
با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش
دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو
تا سپر باشد برای ناله های آخرش
نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن
طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش
از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا
پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش
دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی
عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش
#قاسم_نعمتی
سبک:زمینه زیبای آقا قاسم بن الحسن(علیه سلام)
متن:ماه خیمهٔ نجمه...
مداح:کربلایی #سید_رضا_نریمانی
#شب_ششم_محرم
ماه خیمهٔ نجمه، قربون قَد و بالات
سیزده سالته اما، میجنگی مثه بابات
شبیه بابات، شمشیر میزنی
شبیه بابات، تکبیر میکِشی
شبیه بابات، حمله میکنی
قیامت و به تصویر میکِشی
رجز که میخوندی میگفتم ای جانم
یادِ یَل جَمَل میافتم ای جانم
میوهٔ دل من، یادگار حسن
از بس تشنته نورِ، چشمات داره کم میشه
میگیره دلم تا که، ابروی تو خم میشه
دیدن حریفِ، تو نیستن ولی
تا روتو سمت، من کردی زدن
تو رو شبیه، جَدت فاطمه
دیدم چقدر با، نامردی زدن
نیزه به نیزه شد جراحتت، بیشتر
سنگ به تو خورده به صورتت، بیشتر
میوهٔ دل من، یادگار حسن
زیر بارون شدی قاسم، بازم اومده یادم
بازم یاد تابوتِ، بابای تو افتادم
شبیه زهرا، پهلوت زخمیه
بسه تَقَلا، زانوت زخمیه
تنت شده مثل موم عسل
به زیر نعلا، بازوت زخمیه
شکسته بازوت ولی گردنت، بیشتر
سرِ تو زخمیه ولی تنت، بیشتر
میوهٔ دل من، یادگار حسن
#شب_ششم_محرم
#کربلای_سید_رضا_نریمانی
#حضرت_قاسم_سلام_الله_علیه
#
🌾🍃روضه جانسوز ویژه☘🌾
شب هفتم
محرم
🔴حضرت علی اصغر علیه السلام
استاد حجت الاسلام میرزامحمدی⏺↘️
┏━━━⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️️━━┓
@majmaozakerine
کاری کردید که زبان حال بابام اینه:
کاش چشمم مثل دستم بسته بود
*یا زهرا...*
شماکه تلافیش رو سر بابام علی درآوردین ،با او کاری کردید که وقتی از دنیارفت یه دونه موی سیاه تو محاسنش نبود؛بیست و پنج سال بعد از مادرم تو جمل ابن عباس به علی عطر تعارف کرد؛حضرت فرمود:ما استعمال نمیکنیم،من هنوز داغدارم "نحن قوم فی المصیبه" بریم کربلا،از امروز که آب رو به روی ابی عبدالله و بچه ها بستند،دیگه باید آب جیره بندی بشه،مثل امشبی شب هشتم بریر میگه من مامور شدم با بیست نفر برم شریعه،بیست تا مشک رو پر از آب کنم؛اونم نه برا اصحاب،برا هشتادو چهار زن و بچه.مشکارو پر از آب کردم جنگیدیم،هر طوری بود آب آوردیم،آوردم تو خیمه ها؛یه دونه مشکا که مخصوص خیمه ی بچه ها بود،آوردم آویزون کردم،هنوز مشک رو به ستون خیمه آویزون نکرده بودم،بچه ها اونقدر تشنه بودند،از مشک آب آویزون شدند،آب رو زمین ریخت،زمین خیمه نمناک شد،بچه ها این لباس هاشون رو بالازدند،این گرمی و حرارت بدن رو با نمناکی خاک خیمه جبران کنند،روز باب الحوائجه! حسین جان خیلیا یک سال منتظر روز هفتم بودند،گفتند این آقازاده کارساز عالمه،بزرگان ما خیلی ارادت داشتندبه روضه ی ایشون"
مرحوم میرزای قمی ده روز خونشون روضه میگرفت هر روز به روضه خون میگفت روضه ی علی اصغر بخون،آقا روضه های دیگه هم بلدم بخونم؛چرا فقط میگید این روضه رو بخون؟فرمود:هر شهیدی که آمد میدون،زبون داشت،رجز خوند،خودشو معرفی کرد،از خودشم دفاع کرد،اما شیرخواره زبون نداشت،تا تیر سه شعبه آمد آنقده سریع این تیر از کمان حرمله خارج شد که حتی ابی عبدالله هم یه لحظه جا خورد،هموز حرفاش تموم نشده بود دید علی داره لبخند میزنه..." یه تیر آمد اما دو تا نشون رو زد...با نشون اول گوش تا گوش علی رو پاره کرد،همونجا سر رو شونه ی بابا افتاد؛با نشون دوم خود حسین رو زد دیگه دیدند ابی عبدالله نمیدونه چکار کنه! یه قدم به سمت خیمه ها میره؛یه قدم به سمت میدان میاد...
حسین...
کجایی عباس بچمو دریاب
سوخته صورتش زیر آفِتاب
مادر بیتاب،بچه ی بیخواب
کاشکی بیارن،یه جرعه ای آب
آی حسین...
🌾🍃روضه جانسوز ویژه☘🌾
شب هفتم
محرم
🔴حضرت علی اصغر علیه السلام 🔴
@majmaozakerine
متن روضه کوتاه شب پنجم
عبدالله بن حسن
بسم الله الرحمن الرحیم...
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم...امشب شب پنجم محرمه....بریم در خو مننه کریم اهل بیت....امشب صاحب عزا خود امام حسن مجتبی...
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او....
گرچه ابنُالحسنم پُر شدم از ثارالله
بنویسید مرا یابنَاباعبدالله...
روایت میگه خودشو انداخت رو بدن ابی عبدالله....همون لحظه...اون ملعون شمشیر رو بالابرد به آقای منو شما بزنه....
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
روایت میگه عبدالله دستش رو آورد جلو...همچین که دستشو دراز کرد شمشیر به دست مبارکش خورد....
لب تشنه کشته طفل یتیم بریده دست
بر سینه بریده سری جا گرفته بود...آی آقا جانم....
الله اکبر جلوی چشم حسین دست عبدالله از بدن قطع شد...صدای ناله شون بلند شد...وا اماه.....توی کوچه ها هم تا خانم فاطمه اومد از امیر المومنین دفاع کنه....با غلاف شمشیر به دستش زدن....
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
روایت میگه دومین شهیدی که رو سینه ابی عبدالله جون داده...یکی علی اصغر بود....یکی هم عبدالله....صدات به کربلا برسه بگو حسین.....💔
#شب_پنجم_محرم
#شب_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام💔
AUD-20220802-WA0013.mp3
3.86M
لطمیه طوفانی و سوزناک برا روز عاشورا 😭👇🏻
سهساعته شلوغه تُو گودال،
زبونم لال(۳)
چقدر .طول کشیده این جنجال
، زبونم لال(۳)
وای😭 نکنه تنش شده پامال،
زبونم لال(۳)
داره میاد اسب پریشونیال
، زبونم لال(۳)
یکی بگه،
چهخبره؟
غروب عاشورا یا صبح محشره.
یکی بگه،
چهخبره؟
ریختن سرِ برادرم چندنفره😭
یکی بگه،
چهخبره؟
دعوای صد نفر برای یه سره.
یکی بگه،
چهخبره؟
یکی میخواد انگشترش رو ببره😭
واییییی.ای وای(۸)
گرسنه تشنه. زخمی و بیجون،
زبونم لال(۳)
شده تن حسین تیربارون،😭 زبونم لال(۳)
اومد با خنده خولیِ ملعون،
زبونم لال(۳)
به شمر گفت تنش رو برگردون،😭😭
زبونم لال(۳)
زینب میگه،
از روی تل.
یه ذره آب بهش بدید حداقل🙏🏻
امون بدید،
به مادرم.
سرِ حسینشو بگیره تُو بغل😭
حسینو با
، کینه زدید.
کینهی نهروان و صفین و جمل.
چرا برا،
بردنِ سر.
داد میزنید حیّ علی خیرالعمل😭
واییییی
ای وای(۸)
چه روضهایه میخونم امشب،
زبونم لال(۳)
یه مردِ بیغیرت و بیادب،
زبونم لال(۳)
سَرو برید نشست روی مرکب، 😭
زبونم لال(۳)
سرو گرفت جلو چشِ زینب،😭
زبونم لال(و)
سَرو نبَر،
سرو نبَر
قطعه.قطعههای پیکرو نبَر🙏🏻
چیکار داری،
با پیرهنش
تنها یادگارِ مادرو نبَر🙏🏻
بسه دیگه
بسه دیگه
پیرهنو بردی. انگشترو نبر🙏🏻
کشتی دیگه
برادرو.
حداقل معجر خواهرو نبر🙏🏻😭
امان از دل زینب😭😭😭😭
التماس دعا🙏🏻🙏🏻
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5814707169785809492.mp3
1.35M
⚫️ متن مقتل حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام
اِنَّ شمْراً أَقْبَلَ فی خَمْسینَ مِنَ الرَّجالَهِ نَحْوَ الْحُسَینِ(ع) وَ جَعَلَ شِمْرٌ یُحَرِّضُهُمْ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ هُوَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ فَضارَبَهُمْ بِالسَّیْفِ حَتّی اِذا أَحاطُوا بِهِ اِحاطَهً أَقْبَلَ اِلَی الْحُسَیْنِ(ع) عَبْدُاللّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلامٌ لَمْ یُراهِقْ مِنْ عـِنْـدِ النّـِساءِ یَشْتَدُّ فَأَخَذَتْهُ عَمَّتُهُ زَیْنَبُ(ع) لِتَحْبِسَهُ وَ قالَ لَها الْحُسَینُ / شمر با پنجاه سرباز پیاده به سوی امام حسین علیه السلام آمد و مدام لشکر را به حمله بر امام تشویق تحریض میکرد، امام حسین علیه السلام نیز بر آنان حمله می برد و آنان را با شمشیر می زد و از مقابل خود دور می کرد؛ تا این که دور امام حسین علیه السلام را گرفتند ناگاه عبدالله بن حسن -که کودک نابالغ بود- از سمت بانوان حرم به سوی میدان دوید، او را گرفت تا نگذارد به میدان رود امام حسین علیه السلام صدا زد:
اِحْبِسِیهِ یا أُخْتی / خواهرم او را نگهدار
فَأبی عَبْدُاللهِ وَ اِمْتَنَعَ اِمْتِناعاً شَدیداً وَ قالَ / عبدالله روی تافت و از بازگشتن به شدت خودداری کرد و گفت:
لا وَاللهِ لا أُفَارِقُ عَمّی / قسم به خدا از عمویم جدا نخواهم شد.
وَ جاءَ اِلی الْحُسَینِ / و به سوی امام حسین علیه السلام دوید
#شب_پنجم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
لطمه_زنی_علی_جان_نظر_کن_به_حالم_.mp3
2.4M
سبک:لطمهزنی سوزناک...
متن:علیجان، نظر کن...
مداح:کربلایی #نریمان_پناهی
#شب_هشتم_محرم
علیجان
نظر کن به حالم که محزونم و دل پریشون
شده پیکرت ارباً اربا جوونم تو میدون
واویلا
علیجان
تموم تنت روی خاکا شده نیزه بارون
غریبونه و تشنه لب دادی تو قتلگاه جون
واویلا
شده پشت و رو پیکر تو، واویلا
شده غرق خون حنجر تو، واویلا
مگه چند دقیقهست که رفتی، از پیشم
چی آوردن آخه سر تو، واویلا
وا عطشا، وا عطشا
علیجان
زیر سم مرکب شکسته شده استخونات
مثه گل شدی پرپر و توی دشت ریخته اعضات
واویلا
علیجان
زیر دشنه و نیزهها پیکرت وا شد ازهم
با شمشیر تورو مثله کردن چه درهم
واویلا
وای حسین...
#شب_هشتم_محرم
#کربلای_نریمان_پناهی
#شور
#
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین