سنگین(ویژه فاطمیه 75 روز)
سنگین1
حاج محمد رضا بذری
#چهار_تن_دارند_تابوتی_به_دوش
چهار تن دارند تابوتی به دوش
سینه سوزان دیده گریان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و تاب و توان حیدر است
او پی تابوت زهرا می دوید
نه بگو تابوت او را می کشید
کم کم از دستش زمام صبررفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت
خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست
آسمان اشک علی را پاک کن
جای زهرایم مرا در خاک کن
مرهمی زخم دل چاکم کنید
در کنار فاطمه خاکم کنید
ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دستهای باغبان
کی شکسته بال و پر بلبل بیا
هی به دست خود گرفته گل بیا
باغبانم هست و بودم را بده
یا علی یاس کبودم را بده
ای بیابان گل زاشک جاریت
آفرین بر این امانت داریت
باغبان تا یاس پرپر را گرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت
ای پیمبر از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام
شاخه ی یاس ات اگر شکسته بود
دست های حیدر تو بسته بود
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_شور
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
من از همه خسته ام به غیر از تو
بس که تو هر شرایطی خوبی
خوبی ندیدی ازم اما باز
سنگ من و به سینه می کوبی
تو اوج بی کسی، دیدم کنارمی
من بی قرارتم، تو بی قرارمی
تبعید نکن منو، از زیر چادرت
وقتی فقط خودت، دار و ندارمی
دست خودم نیست، بهت اسیرم
تو هم بگو برو من از، پیشت نمیرم
وقتی شنیدم چه حالی داری
منم دلم می خواد مریض بشم بمیرم
مادر! مادر!
مادر! مادر! مادر! مادر!
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•اي نورِ قلبِ عاشقم...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
*اميرالمؤمنين نشسته بود كنار بستر زهرا، عينِ يه بچه زانوي غم بغل گرفته...*
اي نورِ قلبِ عاشقم، شمعِ اين خانه تويي
زهرا زهرا مرو مرو، لطفِ كاشانه تويي
*بعد از تو من اين خونه رو نميخوام....*
اي مرغِ پر شكسته ي افتاده كنج قفس
از فرط غصه فاطمه، درسينه مانده نفس
ممنونم اگر نروي
مي ميرم اگر بروي
زهرا مرو مرو
ای جانِ بر لب آمده، جانی برای من
پا رو به قبله، تاب و توانی برای من
خیلی توقعِ علی از تو زیاد نیست
تنها همین که زنده بمانی برای من
یک ذره هم به فکر خودت باش فاطمه
بس نیست این همه نگرانی برای من
*بچه ها مي نشستن، ميديدن مادر آروم خوابيد، اما تا فاطمه مي ديد بچه ها از كنارش رفتن، ناله و آهش از درد شروع ميشد...*
من بی قرارِ لحظه ای آرامشِ توأم
اما تو فکر پختن نانی برای من
در پاسخ سلامم فقط سعی می کنی
تا پلک ها به هم برسانی برای من
از سرفه های خونی تو دستم آمده
تا رفتنت نمانده زمانی برای من
من که گِله ندارم از این وضع
بگذر از تغییر شکلِ قد کمانی برای من
* تا من ميام ميخواي بلند بشي، اما نميتوني پاشي؛ يه جوري ميخواي بايستي كه من نفهمم قدت خميده شده..*
در بينِ شهرِ تنگ نظرها نگفتمت
تنها تو خواستگاهِ اَماني براي من
پس این وداع چیست خداحافظی چرا
من التماس می کنم که بمانی برای من
*اين روزا كسي دَرِ خونه ي اميرالمؤمنين رو هم نمي زد، اما اومدن گفتن: خانوم! بلال برگشته... بي بي فرمود: بلال يادگارِ بابامه، دلم برا اذونش تنگ شده... بلال رو تبعيد كرده بودن به شام آخه بيعت نكرد با اون نانجيبا...
يه شب پيغمبر رو بلال در عالم رؤيا ديد با سر و وضع خاكي، پريشان، پيغمبر به بلال عرضه داشت: بلال! تو نبايد يه سر به فاطمه ي من بزني؟
از خواب بلند شد هر جوري بود خودش رو رسوند به مدينه، خبر رسيد به خانوم كه بلال اومد، گفت: به بلال بگيد، دلم برا صداي اذانت تنگ شده...
مدينه فهميدن بلال اومده، امام حسن و امام حسين اومدن خوش آمدگويي گفتن به بلال، بلال! نمي دوني اين چند وقت چي سَرِ ما اومده، اين مدينه ديگه اون مدينه نيست، يادش بخير حُرمتي داشتيم توي اين شهر، بلال! مادرمون سلام رسونده گفته براش اذان بگی...
موقع اذان شد رفت بالاي مأذنه، مدينه غوغا شد، بلال اومده، صداش رو به اذان بلند كرد:" الله اكبر و الله اكبر" صداي ناله توي مدينه بلند شد" الله اكبر و الله اكبر" همه يادِ زمان پيغمبر افتادن" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه" صداي گريه داره بلند تر ميشه، صداي ناله ی بي بي از همه بلند تر، گفت: زيرِ بغل هام رو بگيريد...
تا بلال گفت:" أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰه" بي بيِ با صورت به زمین افتاد، تا اسم باباش رو شنید، همه ی خاطرات جلو چشمش رد شد، اون دری که هر روز پیغمبر می اومد احترام میکرد هر روز سلام میداد" السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة"... اون در رو سوزوندن، تا نام باباش رو توی اذان شنید، فاطمه روی زمین افتاد، حسنین دویدن، بلال! بسه، مادرمون جون داد...
آی گریه دارا! یعنی اگه یه دختر که بابا نداره اسم باباش رو هم جلوش بیارین دق میکنه...
اما برا هیچ دختر یتیمی والله سر باباش رو نمی برن... بخدا هیچ کجای عالم رسم نیست...
تا تشت رو گذاشتن جلوش، هی میگفت: عمه! من بابام رو میخوام، من غذا نمیخوام، تا رو پوش رو کنار زد، گفت: بابا! تا حالا کجا بودی، بابا! من عادت دارم رو پاهات بخوابم، بابا! تو همیشه من رو بغل می کردی، الان کار برعکس شده من باید سرت رو بغل کنم...*
دلم آغوش گرمِ تو رو میخواد
خرابه سرد و دارم میلرزم
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکی ها خیلی میترسم
*دست کشید رو لب و دهانِ بابا، دید لب و دهان بابا خونی و زخمی شده، اینقدر با دستای کوچیکش تو دهان خودش زد...*
از اونی که سرِ تو رو، رو نیزه بست بدم میآد
از اونی که دندونه تو رو با سنگ شیکست بدم میآد
بابا بابا بابا حسین...
* بابا! "مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!" کی منو تو این سن کودکی یتیم کرده؟ "مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ" بابا! به من بگو کی رگای حنجرت رو بریده؟...*
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#زمزمه_نوحه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من....
به سمت زهــرا تا به ســــر دویدم من
آتیــــش جلــوتر بود دیر رسیـــدم من
بیـــن در و دیــوار فاطمـــه پـرپـر شــد
دیــدم که قـــرآنــم بـدون کــوثــر شــد
زهــرای مظلــــــومه(۴)
میــونِ اون آتیش محشـــر کبـــریٰ بود
نــوای "یا مهــــدی" رو لب زهــــرا بود
امان از اون وقتی که در به روش افتاد
نالهٔ زهــــرا داشت عرشو تکون می داد
زهــرای مظلــــــومه(۴)
می دید منـــو بردن با دستـــای بسته
دنبـال من بود با پهلـــــوی بشکســـته
چشمـــامو بستـــم تا روی زمین افتاد
غــلاف شمشیــــر و نمــی برم از یــاد
زهـــرای مظلـــــومه(۴)
کاش بجای دستام چشامو می بسـتن
نمی دیدم وقتی بازوشو میشکـســتن
این همه بی رحمی جون به لبـــم آورد
وقتی به جای من زهرا کتک می خورد
زهــرای مظلــــومه(۴)
جـــوون بیمـــارم قصـــد سفـــر داره
نشــونیـــاش امـــا رو در و دیـــواره
میـــره ولــی از این دشمنــــا بیــزاره
سینـــهٔ مجروحش زخمـــــیِ مسماره
زهــرای مظلــــومه(۴)
میگه خـــداحافــظ علــی حـــلالم کن
نبینـم اشکـــاتو رحمــی به حـــالم کن
نــذار دل زینــب بگیـــــــره از غصـــه
یا حسنــم بی من بمیــــــره از غصـــه
مـــراقب اشـک نور دو عیــــنـــم باش
شبــا به فکــــر آب برا حــسینـــم باش
حسیــن مظلـــــومم(۴)
رقیه سعیدی(ڪیمیا)
۱۴۰۱/۹/۱۳
1. به سمت زهرا س.mp3
2.72M
#نوحه #حضرت_زهرا
#زمینه
#حاج_نریمان_پناهی
به سمت زهرا از
حجره دویدم من
#عدو جلوتر بود
دیر رسیدم من
فاطمه افتاد و
ناله کشیدم من
لگد به پهلوش خورد
دیر رسیدم من
صدایی از بینِ
شعله شنیدم من
سینه ی زهرا سوخت
دیر رسیدم من
دود فراگیر بود
خوب ندیدم من
محسنِ من سقط شد
دیر رسیدم من
رو بدنِ زهرا
عبا کشیدم من
فاطمه از حال رفت
دیر رسیدم من
صدای سیلی از
کوچه شنیدم من
چشم ، پر از خون شد
دیر رسیدم من ...
#شعر_دوم
به سمت گودال از
خیمه دویدم من ؛
شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من
سرِ تو دعوا بود
نعره کشیدم من
سرِ تورو بردند
دیر رسیدم من
#شعر_سوم
خستگی از بدنت می ریزه
داره نیزه به تنت می ریزه
مگه چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت می ریزه
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
#فاطمیه #حضرت_زهرا
هدایت شده از 🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
دنبال یک کانال میگردی پر از مولودی♪𝄞 های ناب؟ 😃
به همراه متن شون✑ 😳؟؟؟؟
تازه با کلی استوری های خفن♡😍؟؟؟
💛️⃟🔗¦↫#سیب_سورخی
💚⃟🔗¦↫#کریمی
❤️⃟🔗¦↫#مطیعی
💙⃟🔗¦↫#رسولی
💜⃟🔗¦↫#نریمانی
🧡⃟🔗¦↫#و....
فقط کافیه توی کانال اسم مداح مورد علاقه ات را جست و جو کنی
دیگه منتظر چی هستی😮
بیا دیگه 😁👇👇👇
(\ (\
(„• ֊ •„)
━O━O━━━━━━━━━
・:。
@Heyda122「 ❤️ 」・:三
━━━━━━━━━━━━━
💚
🕊﷽🕊
🌹#روضه_پنج_تن_آل_عبا
❤️#دفتری_پنج_تن
❇️بر احمد و محمود و محمد صلوات
❇️بر شافع رهروان عبد مؤید صلوات
❇️بر احمد و زهرا و علی و حسین
❇️بر پنج تن آل محمد صلوات
🥀السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله ص
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین ع
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا ابامحمدیا حسن بن علی ع
🥀السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله (یا حسین)3
⏪نبی در بسترو زهرا کنارش
⏪عزیز قلب او شد بی قرارش
⏪بگوید دخترم کمتر نوا کُن
⏪ برای رفتن بابا دعا کن
✅نمیدونم مدینه رفتی یانه
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه،
دل بده با هم بریم مدینه،
بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود،
الهی هیچ دختری لحظه جان دادن بابا کنار بستر بابا نباشه،
آخ بمیرم تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد،..ناله میکرد...
🔆بابای خوب و مهربون
🔆 حرفامو از نگام بخون
🔆من التماست می کنم
🔆یه شب دیگه پیشم بمون
کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد،
ناله میزد،
بابا بابا میگفت،
امیرالمومنینم ایستاده،
یه مرتبه پیغمبر صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا،
صدای ناله فاطمه بلند شد،
فاطمه جان بابا دارید به فراق من مبتلا می شید دو مرتبه صدا زد فاطمه جان بیا جلو بابا،
وقتی بیبی جلو آومد،
صدازد فاطمه جان اولین کسی که به من پیغمبر ملحق می شه تو یی بابا،
💠آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود،
اومدن دستههای هیزم آوردند،
در خانه زهرا شو آتش زدن،
فاطمه شو بین در و دیوار گذاشتن،
بین در و دیوار ناله زد،
یا ابتا یا رسول الله
بابا بابا پاشو بیا غریبیّ علی رو ببین بابا
پاشو بیا مظلومیّ علی رو ببین بابا
همون سینه ای که تو می بوسیدی،
اون سینه رو بین در و دیوار قرار دادن،
میخ در سینه زهراتو مجروح کرده بابا،
💠 چه کردند با دختر پیغمبر،
صدا زد زد علی جان شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن،
امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده
✳️ اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
ولی آهسته آهسته
✳️ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
✳️بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
⬅️بدن زهرا رو غسل داد،
بدن زهرا رو کفن کرد،
یه مرتبه نگاه کرد بچههای فاطمه دارن پر و بال میزنند،
مادر داری یا نه،
اگه مادر نداری امروز ناله بزن،
انیس یه دختر مادره،
مونس یه دختر مادره،
میگه تا گفتم بچهها بیایید،
یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد،
دستای زهرا از کفن بیرون اومد،
گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ،
گاهی حسینو بغل میگیره،
گاهی زینبین رو بغل میگیره،
یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان،
بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن،
دیگه ملائکه طاقت نمیارن این صحنه رو تماشا کنند،
حق بچه یتیمه،
⬅️اینجا علی دست سر یتیمان زهرا کشید
🔺 اما می خوام بگم آی ناله دارا....
آی جوون دارا....
آی مریض دارا ....
آی حسینیا....
میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا...
☑️میخوام بگم این رسم تو کربلا نبود،
کنار کشته بابا دختر یتیمو تازیانه زدن،
🔺 ای غریب حسین مظلوم حسین ع
🔸بی سرو سامان توأم یا حسین
🔹دست به دامان توأم یا حسین
🔸برسر نی زلف رها کرده ای
🔹با جگر شیعه چها کرده ای
🔸زهرهٔ منظومهٔ زهرا حسین
🔹کُشتهٔ افتاده به صحرا حسین
.... #وسَیعلَمُالّذینَظَلَمواأَیمَنقَلَبٍینقَلِبونَ.....
(⭐️شعرا 227⭐️)
⬅️
🍁
#روضه_دفتری
روضه_پنج تن
#گریز_حدیث_کسا
یه روز آقا رسول الله ... وارد منزل فاطمه زهرا شدن ... امام حسن و امام حسین علیهما السلام ... دویدن جلوی جدّشون ... خودشون رو به بغل رسول الله انداختن ... جدشون محبت شون کرد ...
گفتن: پدر جان ... اجازه بدین زورآزمایی کنیم ... ببینیم کی برنده میشه ... حضرت به خاطر اینکه نکنه آسیب ببینن ... اجازه ی روز آزمایی به اون دو عزیز رو ندادن ...
فرمود برین ... خط بنویسین ... ببینم خط کی زیباتره ...
رفتنن ... خط نوشتن ... آوردن ... آقا رسول الله ... نگاه کرد به خط ها ... امّا هر چه کرد نتونست دل یکی از این دو تا رو بشکنه ...
فرمود: برین پیش باباتون علی ... اومدن
پیش باباشون علی ...
امیر المومنین ... هر چی نگاه به این خط ها کرد ... دلش راضی نشد از این دو تا یکی رو انتخاب کنه ... لذا فرمود: این کار من نیست ... برین ازمادرتون سوال کنین ...
اومدن پیش مادر ...
مادر نگاهی به این نوشته ها کرد ... یه نگاه به چشمان مظلوم و صورت معصوم حسن کرد ...
یه نگاهی هم به چشمان حسین مظلوم کرد ... یه نگاه به آسمون کرد ...
فرمود: خدا ... خیلی سخته ... این دو خط خیلی زیبا هستن ... کمکم کن خدا ... یه چیزی به ذهنش رسید ...
فرمود: عزیزایِ دلم ... این گردنبند یاقوت من هفت تا دونه داره ... اون رو به سر شما میریزم ...
هر کدوم تعداد بیشتری یا
قوت دستش
بود ... اون برنده است ...
تا یاقوت ها رو به سر این دو عزیز ریخت ... نگاه کرد ... دید سه تا حسن برداشته ... سه تا حسین ...
یکی از یاقوت ها مونده وسط ...
قربون ناله تون برم ...
آی جانم ... میدونی میخوام چی بگم ها ...
آه خدا ...
دل زهرا به شور افتاد ...
خدا کدوم یکی از اینها این رو بر میداره ... هر دو به طرف یاقوت دست بردن ...
پروردگار فرمود: جبرئیل عجله کن ...
زود یاقوت رو به دو نیمه کن .ها ... فهمیدی ها ... خود خدا هم نخواست بین این دو عزیز یکی بر گزیده بشه ...
مجلسی که به نام پنج تن مزیّن بشه ...
محل ّ نزول رحمت ِ پروردگاره ...
یاعلی
|⇦•شنیدم در خونه ها رفتی...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شنیدم در خونه ها رفتی، غریبونه، شبا رفتی
نبود کسی واسه یاری، سه شب اما، شما رفتی
بمیرم که تو غربتِ اون روزا
نبودیم که باشیم کنارِ شما
می مونیم تا آخر پایِ این عَلَم
یه روزی میشیم تویِ این راه فدا
ایشاالله با، دعای تو، میشیم مادر، فدای تو
میایم هر شب، برا بیعت، شبِ قدر شبای تو
امیدِ علی، ای شهیدِ علی...
شنیدم تو مسجد غریب موندی، ولی باز از، علی خوندی
دل اهل عالم رو با اشکات ،برا مولا، می سوزوندی
فدای تو و خطبه و آهِ تو
فدای تو و عُمرِ کوتاهِ تو
امیدِ علی، ای شهیدِ علی
الهی شهید شیم تویِ راه تو
ایشالله با، دعای تو، شهید میشیم، برای تو
هنوزم از توی مسجد، میاد مادر، صدای تو
امیدِ علی، ای شهیدِ علی...
شنیدم دلت شور میزد مادر، شبِ آخر، شبِ آخر
برای غریبی که لب تشنه، شهید می شه، می شه بی سر
نبودیم تویِ کربلایِ حسین
که ما هم بمیریم به پایِ حسین
می میریم هزار بار ولی از غمش
می شیم زنده با روضه های حسین
ایشالله با، دعای تو، می شیم غرقِ، عطای تو
حسینیه است، چشای ما، برا نورِ، چشای تو
می شیم زنده با روضه های حسین...
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
motiee-zamine2.mp3
1.7M
|⇦•شنیدم در خونه ها رفتی...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━──────
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعارفاطمیه
واحد-سبک..عجب رسمیه..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توشب آخر، دستای دختر
کفن رو میده ، بدست مادر
داره می خونه ذکر مصیبت
برای حسین غریب وبی سر
-وای مادرم وای-2
-------------
ای تشنه قاری، به نی سواری
بگومگه تو ،مادر نداری
راس تو می رفت ، بالای نیزه
میناله زینب، در پای نیزه
-وای مادرم وای-2
-------------
آه ای ستاره ، دنباله دار ی
مکن به پیشم، نیزه سوار ی
تنها حسینم، درشوروشینم
تنها ضیایی، برهر دو عینم
غریب مادر-2
-شعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ