eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
365 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیروزی غرور آفرین تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران و راه یابی به مرحله ی نیمه نهایی جام ملت های آسیا صمیمانه تبریک عرض می نماییم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دستی رسید بال و پرم را كشید و رفت از بال من شكسته ترین آفرید و رفت خون گلوی زیر فشارم كه تازه بود با یك اشاره روی لباسم چكید و رفت قربون غریبیت برم آقاجان می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،وقتی مثل فردا شبی، امام رضا یه لحظه از مدینه رفت،از نظرها غایب شد، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،مدتی زیادی انتظاره برادر رو كشید، بعد از دقایقی برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت، دید سر رو آشفته است،موها پریشونه،لباس ها همه غرق خاكه،كجا بودی داداش،چرا منو تنها گذاشتی رفتی، امام رضا(ع) یه نگاه به خواهرش كرد،گفت خواهر فقط یه جمله بگم ، دیگه منتظر نباش ، دیگه انتظار بابامونو نكش، خودم رفتم بدن غرق به خونش رو داخل خاك گذاشتم، می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده ، دختری كه چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه ، قبول نمی كنم بابام زندانه ، باید بابام آزاد بشه، اینقدر صبر كرد ، آخرش خبر باباشو براش آوردند ، می خوام یه جمله بگم، كاشكی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند ، كجای دنیا دیدید ، برای دختر منتظر ، سر بریده باباشو ببرند،حسین.......... یا موسی ابن جعفر .... کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود خواهرت ثانیه ای در ملا عام نبود ... حسین ..... حسین ..... کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود دخترت ثانیه ای در ملا عام نبود ... به سر دختر تو هیچ کسی سنگ نزد ... به روی معجر معصومه کسی چنگ نزد ... *این بدنو آوردن ، رو جثر بغداد گذاشتن ... یه بلندی بود ؛ اگر چه زندان موسی ابن جعفر مثل گودال بود ، "وظلم المتامیر" متموره ، یعنی یه جایی که هم مدوره هم تنگه و تاریکه ، اما من میخوام بگم آقا بعد شهادت شما بدنتون رو بالای بلندی گذاشتن ... همه دیدن ، دور و نزدیک زیارت کردن ... اما این بدن جدّ شما حسین (ع) موند تو گودال ... هرچی دخترش سکینه آمد بلکه بدن بابا رو ببینه دیگه ندید ... بابا بدنی که زیر سم اسب بره ... بدنی که زیر تیر و تیغ و نیزه و سنگ بره ...*آی حسین .... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
امروز دل ها رو ببریم کاظمین، حرم موسی بن جعفر(ع) ببرم. « السلام علی المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ. » سلام ما برآقایی که در آن تاریکیهای زندان، درآن سیاه چالها جایش دادند. « السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم الوطامیر ذی الساق المرضوض بحلق القیود و الجنازة المنادی علیها بذل الأستخفاف.» بی تو گلزار جنان ای دوست زندان من است چون تو باشی در برم زندان گلستان من است مونسم در کنج زندان چون کسی جز دوست نیست محبس تاریک هارون باغ رضوان من است چهار ده سال، از این زندان به آن زندان می بردن. مسّیب می گوید: یک وقت دیدم آقا دارد ناله می کند. آقا دارد ضجه می زند. خیلی حالش منقلب است. گفتم: آقا جان! چه شده امشب خیلی ناراحتی؟ صدا زد: مسیب! به خدا دلم برای رضایم تنگ شده است. می خواهم بروم مدینه پسرم را ببینم. می خواهم بروم مدینه رضایم را ببینم. پاهایش را میان کُند کردند،زنجیر به گردنش انداختند. امام هفتم(ع) را با چند دانه رطب زهر آلود مسمومش کردند. یک خانه نو و تمیزی نزدیک زندان بود. آقا را از میان زندان بیرون آوردند. کُند از پاهایش باز کردند، زنجیر از گردنش برداشتند. یک بستر تمیز در اتاق پهن کردند و آقا را در بستر خواباندند. بعد فرستادند سراغ یک عده رجال برجسته شیعه بغداد، آنها را اوردند. زندان بان سندی بن شاهک یهودی است. سندی بن شاهک گفت: آقایان! شما رجال برجسته شیعه هستید. ما برای حفظ بعضی از مصالح مملکتی مجبور شدیم چند روزی از آقایتان در اینجا نگه داری کنیم. پشت سر ما می گویند: کند به پایش کردند، زنجیر به گردنش انداخته اند، در زندان مرطوب جایش داده اند. ببینید آیا کند به پایش است؟ ببینید آیا زنجیر به گردنش است؟ ببینید آیا این اتاق، اتاق مرطوبی است؟ آقای شما مریض شده است، می ترسیم فردا بمیرد باز به ما بگویید: آقایمان را کشتید. ببینید آقا حالش خوب نیست. گفتم، شماها بیایید اینجا، زنده ببینیدش بعد هم یک نامه ای بنویسید. همه شهادت بدهید که ما رفتیم آقا را دیدیم، جایش خوب بود، ولی مریض بود. اگر مرد خودش مرده است. شیعه ها کاغذ را گرفتند که امضاء کنند. همین که کاغذ را گرفتند یک وقت آقا سرش را از بستر بلند کرد. صدا زد:آی شیعه ها! ننویسید. آی شیعه ها! امضاء نکنید. به خدا به من زهر داده اند. به خدا جگرم را پاره پاره کردند. آی شیعه ها! تازه کند از پایم برداشته اند. آی شیعه ها! تازه زنجیر از گردنم برداشته اند. آی شیعه ها! امضاء نکنید. صدای ناله و گریه شیعه ها بلند شد. سندی بن شاهک لامذهب با دست خودش ، خودش و هارون را رسوا کرد. شیعه ها بلند شدند قهر کردند و گریه کنان بیرون رفتند. سندی بن شاهک از پشت سر شیعه ها بیرون آمد. بگویم یا نه؟ نمی توانم با صراحت بگویم اما با اشاره می گویم:همین قدر به تو می توانم بگویم. گوش کن! سندی بن شاهک پشت سر شیعه ها آمد، شیعه ها رفتند این یهودی در خانه را محکم بست. آی بمیرم همین قدر بگویم وقتی برگشت در دستش یک تازیانه بود. دیگر با این تازیانه با بدن موسی بن جعفر(ع) چه کرده ؟ نمی دانم. یابن الحسن! یابن الحسن! عجّل علی ظهورک!... موضوعات مرتبط: گریزهای مداحی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روضه های امام کاظم (ع) ) بسم الله الرحمن الرحیم يا اَبَا الْحَسَنِ يا مُوسَي بْنَ جَعْفَر، اَيهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِاِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ عاقبت دست اجل مشکلم وا می کند هر که بیند روی من یاد زهرا می کند کی نداند ای خدا از چه در تاب و تبم یاد زندان رفتن عمّه خود زینبم امروز دسته جمعی برویم گوشه زندان تاریک بغداد زمزمه آقا موسی بن جعفر را بشنویم مدام ذکر مناجات امام این بود خدا ممنونم یک جای خلوتی هستم با تو مناجات می کنم ، اما مردم روزهای آخر ٬ مناجات مولا عوض شد ( آماده اید بگویم ) صدا می زد : یا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِن بَینِ رَملٍ وَ ماءٍ وَ طینٍ ، یا مُخَلِّصَ النّارِ مِن بَینِ الحَدیدِ وَ الحَجَرِ ، یا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَینِ فُرِثٍ وَ دَمٍ ، مُخَلِّصَ الوَلَدِ مِن بَینِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ ، یا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنَ الاَحشاءِ وَ الاَمعاءِ، خَلِّصنی مِن یَدِ هارونِ الَّرشیدِ . ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات می دهی ، ای خدایی که آتش را از بین آهن و سنگ رهائی می بخشی ، ای خدایی که شیر را از بین فضولات و خون خلاص می کنی ، ای خدایی که بچه ها را از میان رحم نجات می بخشی ، ای خدایی که روح را ا زمیان حجابها خلاص می کنی ، مرا از دست هارون خلاص کن قربان مناجاتش بروم . آی دلهای کربلایی ، انشاءالله کاظمین ، کربلا هم جد غریبش حسین ، میان گودی قتلگاه با لب عطشان چنین مناجات می کرد : الهی صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ لااِلهَ سِواکَ یا غیاثَالمُستَغیثین ... منبع ؛ محمدی اشتهاری ، سوگنامه آل محمد ، ص106- 107 ، بنقل از عیون اخبار الرضا ج 1ص94 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود * یا الله ، یا موسی ابن جعفر * کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود خواهرت ثانیه ای در ملا عام نبود ... حسین ..... حسین ..... کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود دخترت ثانیه ای در ملا عام نبود ... به سر دختر تو هیچ کسی سنگ نزد ... به روی معجر معصومه کسی چنگ نزد ... *این بدنو آوردن ، رو جثر بغداد گذاشتن ... یه بلندی بود ؛ اگر چه زندان موسی ابن جعفر مثل گودال بود ، "وظلم المتامیر" متموره ، یعنی یه جایی که هم مدوره هم تنگه و تاریکه ، اما من میخوام بگم آقا بعد شهادت بدنتو رو بلندی گذاشتن ... همه دیدن ، دور و نزدیک زیارت کردن ... اما این بدن موند تو گودال ... هرچی سکینه آمد بلکه بدن بابا رو ببینه دیگه ندید ... بابا بدنی که زیر سم اسب بره ... بدنی که زیر تیر و تیغ و نیزه و سنگ بره ...*آی حسین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
« آئینه ے حیدر نما » اے هفتــمین بـرج ولا ، موسے ابن جـعفر وے نور چشم مصطفی، موسے ابن جعفر در حلم و علم و زهد و تقوا و دیانت آئینه ے حیدر نما ، موسے ابن جعفر اے آن که در مظلومے و ایثار و صبری چون مادرت خیرالنسا،  موسے ابن جعفر چون مجتبے هستے کریم و بحر احسان اے وارث خون خدا ، موسے ابن جعفر بهر عزایت دیده ها دریاست ، دریا اے آیت لطف و صفا،  موسے ابن جعفر در محبس هارون ستم ها بر شما شد موساے طور هل اَ تے ، موسے ابن جعفر بر گردنت زنجیر و بر پا کُند باشد در کنج زندان بلا  ، موسے ابن جعفر زد شعله بر جانت شرار زهر دشمن مسموم گشتے از جفا ، موسے ابن جعفر خصلنے یارب گفتے و تا شد اجابت عالم شده ماتم سرا ، موسے ابن جعفر سوزد ز داغت جان ما اے ماه زهرا ماتم گرفته ماسوا  ، موسے ابن جعفر وقتے که مرغ روحت آهنگ سفر کرد بودت به لب نام رضا ، موسے ابن جعفر بهر تسلاے رضایت گشته بر پا هنگامه در بزم عزا ، موسے ابن جعفر امشب نگاهے کن به دل هاے شکسته بر درد ما هستے دوا ، موسے ابن جعفر باب الحوائج هستے و مشکل گشائے حاجات ما را کن روا ، موسے ابن جعفر اے آن که خود سرچشمه ے امن یجیبے ما ز احسان کن دعا ، موسے ابن جعفر ما را به دل باشد هواے کاظمینت هم آرزوے کربلا ، موسے ابن جعفر نجوا دلش پر مے زند سوے حریمت لطفے بفرما بر گدا ، موسے ابن جعفر 📝اثراز:استادغلامرضاابوالقاسمے(نجوا)