#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_مسلم_ع
#شب_اول
#محرم
🏴بند اول:
هم خونهی اشکم، همسایهی دردم
توو کوچه های بی کسی تنها و شبگردم
توو شهر اشباح الرجال دنبال یک مَردَم
یادشون رفت اون همه نامه، نیا حسین
نامه هاشون نامه نیست دامه، نیا حسین
التماس اشک چشمامه، نیا حسین
دارم از این غصه میمیرم
زانوی غم بغل میگیرم
تو چنگ تنهایی اسیرم
🏴بند دوم:
دلواپسی تا صبح منو هزار بار کشت
رسمه آخه تو این دیار خنجر زدن از پشت
فرقی نداره واسشون انگشتر و انگشت
شمشیرا به خون تو تشنه است، نیا حسین
هنوز فرصت برگشتن هست، نیا حسین
هستی زینب میره از دست، نیا حسین
نیا حسین با خونوادت
به کوفهٔ پر از حسادت
بی حرمتیه اینجا عادت
🏴بند سوم:
منو رها از این فکرو خیالم کن
آشفته حالم با دعات آسوده حالم کن
به زینب از جانب من بگو حلالم کن
واسه اینکه تنها میمونه، حلال کنه
دشمن خیمَش رو میسوزونه، حلال کنه
میبرنش کنج ویرونه، حلال کنه
خواهشمو کاش بپذیری
برام حلالیت بگیری
اگه میره زینب اسیری
#شعر: رضا باقریان و احسان نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_ورودیه_کاروان
#شب_دوم
#محرم
🏴بند اول:
حالم پریشونه اینجا کجاس داداش
توی جواب من نگی کرب و بلا ای کاش
دلشوره هام شروع شده به فکر زینب باش
اینجا خاکش بوی غم داره بیا بریم
قبل از اینکه بشیم آواره بیا بریم
تا هنوز داریم راه چاره بیا بریم
بیا بریم از این بیابون
حرمت نداره اینجا مهمون
از عهدشون شدن پشیمون
🏴بند دوم:
رو گونه هات اشک غریبی میریزه
قلب منو چشمای تو از غصه لبریزه
بی تابی و لحن صدات خیلی غم انگیزه
از چی داری روضه میخونی بگو به من
واسه ی چی اینقدر دلخونی بگو به من
از زمزمه های پنهونی بگو به من
بگو به من درد دلاتو
دلیل این سوز صداتو
تا که بشم هم ناله با تو
🏴بند سوم:
فکرش برام سخته جدا بشیم از هم
خودت بگو کی بعدِ تو واسم میشه همدم
حتی خیال رفتنت میزنه آتیشم
اگه بری من با این ماتم چیکار کنم
دورم بشه پر از نامحرم چیکار کنم
همسفرشیم منو شمر باهم چیکار کنم
چیکار کنم با این عبارت
شام و کنیزی و اسارت
امون از این همه جسارت
#شعر: طاها تحقیقی(یاحسین)
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_رقیه_س
#شب_سوم
#محرم_
🏴بند اول:
حالم پرشونه خیلی دلم خونه
هر شب سرم رو میذارم رو خاک ویرونه
جز خواهرت درد منو هیچ کی نمیدونه
تا اشکم میریزه میسوزه، چشای من
تا میگم بابایی میگیره، صدای من
راحت بگم زخمیه از سر، تا پای من
بابا ببین پرم شکسته
شبیه تو سرم شکسته
حرمت معجرم شکسته
🏴بند دوم:
کجا بودی بابا دلم هزار راه رفت
تنهای تنها دخترت صحرا به صحرا رفت
تو کوچه ها با قد خم شبیه زهرا رفت
به اشک من خندیدن، اما نیومدی
مردم دورم رقصیدن، اما نیومدی
گوشواره مو دزدیدن، اما نیومدی
نگفتی دخترت اسیره
نگفتی بی بابا میمیره
اومدی اما خیلی دیره
🏴بند سوم:
بی حال و پژمردم از بس کتک خوردم
نامحرما ریختن سرم تا اسمتو بردم
عمه اگه پیشم نبود همونجا میمردم
کار اهل شامه این قدّه، کمون من
یادگار زجر این لکنت، زبون من
با تازیونه بس که افتاد، به جون من
تنم شده پر از کبودی
عمو نبود تو هم نبودی
میون اون همه یهودی
#شعر: محمدرضا محمدی
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_طفلان_حضرت_زینب_س
#شب_چهارم
#محرم
🏴بند اول:
تاوان عشقت رو با جون و دل میدم
تو زندگیم پای تو از چیزی نترسیدم
قربونیامو رد نکن ای نور امیدم
آماده میشن واسه میدون به عشق تو
شونه میزنم به موهاشون به عشق تو
حتی میرن تو دریای خون به عشق تو
نمیتونن طاقت بیارن
ببین چقدر چشم انتظارن
مگه میشه تنهات بذارن
🏴بند دوم:
شکر خدا امروز حاجت روا میشن
شکر خدا تو راه تو دارن فدا میشن
شکر خدا قربونی خون خدا میشن
مثل اکبر ارباً اربا شن فدا سرت
زخمی سر نیزه ها باشن فداسرت
سهم گرگای این صحرا شن فدا سرت
میگم با اشک بی امونم
فداسرت دوتا جوونم
درد و بلای تو به جونم
🏴بند سوم:
شاگردای درس غیرت عباسن
بیغیرتیِ مردای شامی رو میشناسن
رو حرمت اهل حرم مثل تو حساسن
تا نبینن تو بازار میرم بذار برن
تو کوچه با حال زار میرم بذار برن
بین اون همه آزار میرم بذار برن
بذار برن شامو نبینن
طناب دستامو نبینن
تلخی دشنامو نبینن
#شعر: محمدحسین مکارم
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_عبدالله_ع
#شب_پنجم
#محرم
🏴بند اول:
موندن برام سخته میخوام برم عمه
میخوام برم حتی اگه بره سرم عمه
میخوام منم بشم مدافع حرم عمه
می بینی عمو جونم تنهاس باید برم
می بینی توی گودال غوغاس باید برم
انگار سر کشتنش دعواس باید برم
دستت رو از دستم جدا کن
از این قفس منو رها کن
عمه برام خیلی دعا کن
🏴بند دوم:
از بس که زخم خورده داره میره از حال
پا می کشه روی زمین تشنه تهِ گودال
مثل تن قاسم تنش داره میشه پامال
داره تیر و نیزه می باره از آسمون
انگاری پهلوشو می گیرن همه نشون
عمه دیگه ندارم طاقت نگو بمون
بمونم و عمو نباشه
جلو چشام سرش جدا شه
تنش روی زمین رها شه
🏴بند سوم:
عمو به زحمت تا این جا دویدم من
مردم هزار بار توی راه تا که رسیدم من
یک لحظه بین ازدحام بابامو دیدم من
داد میزنم حرمله هم با خبر بشه
نمیذارم که عمو جون بی سپر بشه
عبدالله اومده تا واسش پسر بشه
زخمی تر از زخمی عمو جون
تنها تر از تنها تو میدون
خیلی پریشونی پریشون
#شعر: میلاد صلاحی
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم
#محرم
🏴بند اول:
زود اومدم اما از مرکبا دیر تر
قاسم تو اکبرتر شدی من هم شدم پیرتر
اونجا زمین گیر بودم و اینجا زمین گیر تر
خون دلهاتو ریختی توی خودت عمو
داغ باباتو ریختی توی خودت عمو
اربا ارباتو ریختی توی خودت عمو
شبیه قلب مجتبایی
اومد سرت عجب بلایی
از زیر پوست جدا جدایی
🏴بند دوم:
چی شد تنت قاسم کو استخونات کو
پهلو به مادر میزنی با زخمای پهلو
شکسته نه باید بگم که خورد شده بازو
حالا تو با مادر همدردی مثه بابات
توی نوجوونی هم مردی مثه بابات
سینه ات رو از روضه پر کردی مثه بابات
چقد شدی شبیه بابات
میریزه خون از کنج لبهات
عمو فدای قدو بالات
🏴بند سوم:
میگیرمت قاسم کم کم تو آغوشم
زخمات نمیذاره بیای محکم تو آغوشم
گرفتمت عمو مث جونم تو آغوشم
باید که تورو خیلی آروم بلند کنم
اهلی من عسل رو مثل موم بلند کنم
با اینکه نا نداره زانوم بلند کنم
ببخش که بوریا ندارم
حتی دیگه عبا ندارم
برای رفتن پا ندارم
#شعر: احسان نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین