شاگردام باهام راحت کنار نمیان😔
.
مخاطبی عزیز از مشهد:
سلام خسته نباشید
من یک مجموعه از بچه ها ی سنین 13 تا 16 دارم
چی کار کنم بامن راحت تر کنار بیان؟
.
✅پاسخ بنده:
از این سن نکنه توقع زیادی داشته باشین
در این سن نوجوانی ویژگی های عجیبی عارض میشه
یکیش همین استقلال طلبی و حواس پرتیه که شما باید به اونها توجه کنید و مدیریتشون کنید
اگر میتونستید و دوره نوجوان شناسی رو میگذروندید خیلی کمکتون میکرد و کلا نگاه و روشتون ارتقاء پیدا میکرد
.
#پاسخیدرحدبضاعت
.
درمسیرحق توقف ممنوعه🚫
دست مولا بر سرتون✋🤲
.
به ما بپیوندید و برای مربیان و مسئولین ارسال کنید👇
@Honarmjd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرهنگ استفاده از موبایل رو اینجوری به نوجوانانشون یاد میدن که الان وضعشون (حداقل در تکنولوژی دنیایی و علوم جدید) اینه ...
#گاهپست
بعدا براتون واسه استفاده از گوشی مفصل صحبت دارم
.
البته اگر در این رابطه سوال ضروری دارید از پشتیبان بپرسید تا پاسخگو باشم👇
@Admin_honarmjd
.
درمسیرحق توقف ممنوعه🚫
دست مولا بر سرتون✋🤲
.
#مهارتورم_رشدتولید
#رشدتولید
.
به ما بپیوندید و برای مربیان و مسئولین ارسال کنید👇
@Honarmjd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اساساً ۵ ساله ما اینیم🙌😌
.
بعدا نظرات مسئولین و مربیانی که در طی این ۵ سال با ما همراه بودن رو ارسال خواهیم کرد تا بدونید ما فقط دغدغه مجموعه شمارو داریم تا جریان تربیتی برای امتثال فرمان آقا شکل بگیره
.
درمسیرحق توقف ممنوعه🚫
دست مولا بر سرتون✋🤲
.
#گاهپست
#امام_زمان
.
به ما بپیوندید و برای مربیان و مسئولین ارسال کنید👇
@Honarmjd
.۱
ته کلاس خیلی شیطونی میکردن🤦🏻♂
.
#خاطراتیکمربی
#خاطراتیکمسئول
.
حدود ۴ سال پیش به درخواست یکی از مسئولین در قرارگاه #توقفممنوع پذیرفتم که مدتی طرح #نوجوانپویا رو خودم براشون به عنوان مربی برم...
.
.۲
آقا چشمتون روز بد نبینه
اون منطقه یکمی بچههای خفنی داشت
به قول خودمون همه جاعل بودن😂
بچههای ناف پایین شهر(به قول معروف)
.
.۳
رفتم سر کارگاه #نوجوانپویا
.
کارگاه رفتارها بود
.
شروع کردم به مشارکت گرفتن از بچهها ...
.
سه نفر تهِ کلاس خیلی شیطونی میکردن
اعصاب همه بچههارو بهم ریخته بودن
ولی خدا لطف کرد و خودمو کلا کنترل کردم و اصلا چیزی نگفتمتا بزنگاهش برسه...
.
.۴
یکیشون که قد بلندی داشت و بلوغ زودرس هم گرفته بود و صدای خشنی هم داشت، مدام وسط جمع بندی من به لهجه مشهدی میگفت:
دُرُغ مِگه ... دُرُغ مِگه ...🤨
.
.۵
تمرکز رو ازمگرفته بود
شرایط طوری شد که دیگه داشتم جانِ مطلب رو منتقل میکردم
یک جمله طلایی برای والدین گفتم
.
اینجا همگفت : دُرُغ مِگه😒🤦🏻♂
.
.۶
دقیقا همینجا بود که عکس العمل نشون دادم و روم به تخته بود
.
بلند گفتم : نه آقاجان ، اگه از اول کلاس همه حرفام دروغ باشه ، به قسمحضرت عباس این یکی راسته ...💪😌
.