eitaa logo
ھَمْ نَفَسْ :)!
330 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
2 فایل
کانالمون داره نقل مکان میکنه تو اون کانال : @Harim_eshgh89 اندکے شروط: https://eitaa.com/joinchat/840893087C1f5f0a2d1e
مشاهده در ایتا
دانلود
<آیه زیبای قرآن>♥️
‌ ‌ ‌ ‌‌ اللهی هر دلتنگی و فراغی، به وصال برسد ؛💛✨️>> «مشهدالرضا | صحن آزادی»
مرد میدان !
بار الها ما را به توبه از گناه که محب توست رهسپار فرما و از اصرار بر گناه که ناپسند توست باز دار.. •صحیفه سجادیه
ما شهید می‌شویم ، اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد . [شهیدسیدنواب‌صفوی] صلواتی‌هدیه‌کنیم‌به‌شهدا(:
«💚🍃» حسن‌شدی‌ڪه‌میان‌مضیف‌چشمانت تمام‌شهر‌به‌عشق‌شما‌گدا‌باشند:)
حتي‌زمـٰاني‌کھ‌‌من‌از‌خودم‌نـٰا‌امید‌شدم ، خـدا از من نـٰا امید نـشد !'.
به وقت
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 پارت¹⁹ صدا زد: سپیده گلجانی. سپید رفت و خانم از اون چهار نفری که اونجا بودن پرسید، بعد شروع کرد درس دادن؛ چون باری که رو دوشم بود برداشته شد خیلی با دقت به درس گوش میدادم. زنگ خورد رفتیم بیرون، کل بچه های کلاس اودن دورم جمع شدن و یکی یکی میگفتن مبارکه... سپیده پرسید: خب بگو ببینم قشنگم این آقا داماد خوش شانس کیه؟ کجا آشنا شدین؟ چند سالشه؟ اسمش... که وسط حرفش نرجس گفت: بابا سپیده خب امون بده دیگه نمیزاری که حرف بزنه. بچها زدن زیر خنده به خصوص خود سپیده. بعد منم در جوابش گفتم: همکار بابام اون روز که کلاس تقویتی زبان داشتیم اومد دنبالم که با هم آشنا شدیم، اشاره کردم به سارا همونی که اونشب بردیمش خونشون و گفتم: سارا هم میدونس ولی بهش گفتم به هیچ کس هیچی نگه. سارا رفیق صمیمی سپیده بود سپیده به سارا گفت: باشه سارا یعنی به منم نگفتی؟! در ادامه گفت؛ خب ادامه بده من: بیست سالشه، اسمشم مهدی هست. سپیده: چه اسم قشنگی! مهدی و نفیسه. سوسن یکی دیگه از همکلاسیام گفت: ما رو هم که عروسی دعوت میکنی دیگه نه، ما رفیقاتیم؟ بچها همگی گفتن: آره دیگه باید دعوت کنه. من: بله، چرا که نه ان شاءالله همه دعوتن هرک هم نیاد ناراحت میشم. زنگ کلاس خورد و همه رفتیم سر کلاس، زنگ شیرین فارسی. اون زنگ معلم نیم ساعت اول رو نیومد، و بچها از این فرصت استفاده کردن و به همدیگه میگفتن که چی میپوشن و چیکار میکنن و از این حرفا، منم با نرجس و ثریا و مهلا مشغول حرف بودیم، بهشون گفتم: خب شما سوالی ندارید؟ ثریا: چرا من دارم، کی عقد و عروسیه؟ من: عقد نه روز دیگه هست، عروسی سی خرداد، روز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه. مهلا: وای چه قشنگ، خدا قسمت همه بکنه ان شاءالله. من: ان شاءالله نرجس: من چی بپوشم؟ من: والا نرجس هرموقع خواستیم بریم جایی همینو گفتی، تو که یه پاساژ لباس داری بازم میگی چی بپوشم؟ مهلا: بابا نفس راست میگه دیگه! نرجس: منم نگفتم دروغ میگه من نمیتونم انتخاب کنم. ثریا: فردا میام خونتون بهت میگم کدوم قشنگتره، کدومو بپوشی. نرجس: خب مهلا و نفیسه هم بیان، اینطوری عالیه! بلاخره معلم اومد سرکلاس میخواست درس بده که... ادامه دارد.... نویسنده: زینب بانو🍃 ھَمْ نَفَسْ :)! 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 پارت²⁰ معلم میخواست درس بده که یکی از همکلاسیام یعنی النا بلند شد و گفت: خانم اجازه؟ عرضی داشتم! معلم: بله بگو. النا: برای نفیسه یه خواستگار اومده قراره آخر این ماه هم عروسی بگیرن. به خودم گفتم ای دهن لق. معلم: خطاب به من گفت، قشنگم مبارکه! من: ممنون خانم. معلم: شیرینیت کو؟ همین که میخواستم بگم النا گفت: خانم دیشب براش خواستگار اومده وقت نکرده بره شیرینی بگیره. معلم: اوکی جلسه بعدی من شیرینی میخوام ها! من: چشم معلم: خب بچها فقط نیم ساعت به زنگ مونده دیگه نمیتونیم درس بدیم، هرکس میخواد حرف بزنه آروم حرف بزنه ان شاءالله جلسه بعدی درس میدیم. بچها هم آروم گفتن: خیلی ممنون خانم. معلم که کاملا در گوشی غرق شد و بچها هم به بحث قبلی شون ادامه دادن. من گفتم نظرتون چیه بریم خونه ما بعد از مدرسه؟ مهلا: بعد از ناهار میایم. من: باشه ثریا: میگم فکر نمیکنید یکی از این موضوع ناراحته؟ نرجس: کدوم موضوع؟ ثریا: بابا خواستگاری نفیسه دیگه. نرجس: آهان؛ اونوقت کی؟ ثریا: مهدیس! من: برای چی باید ناراحت باشه چیکار به اون دارم آخه؟ ثریا: ندیدی زنگ تفریح وقتی همه اومدن دورت مهدیس نیومد الانم همه درباره این حرف میزنن ولی اون نه، الانم پکره. من: شاید دلیل دیگه ای داشته باشه. ثریا: نمیدونم، اصلا ولش کنین. مهلا: آره بیاین درباره خودمون حرف بزنیم. زنگ فارسی تموم شد و پچها رفتن بیرون. به بچها گفتم: شما برید من برم ببینم مهدیس چشه. بچها رفتن کسی به غیراز منو مهدیس تو کلاس نبود؛ رفتم پیش مهدیس نشستم. گفتم: سلام مهدیس جان! طوری شده؟ چرا ناراحتی؟ مهدیس: چیزی نیست... من: چرا یه چیزی هست مهدیس: هیچی فقط... ادامه دارد.... نویسنده: زینب بانو🍃 ھَمْ نَفَسْ :)! 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸