تمامنرگسهاۍ🌼
دنیاهمکهیكجاجمعشوند،
هیچنرگسےبوۍیوسفِزهرارانمیدهد!.
#امام_زمان 💚
وَلییِهروزیهَممیادکِهمیگیم . .
دُنیایِبِدونِصاحِبالزمانرویادِتِه؟!(:"
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج❤️
#امام_زمان
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاشواینجوریمنوندهعذابکلمینی
بریازپیشممیشمخونهخرابکلمینی💔
#فاطمیه🖤
چقَدَر حالِ قشنگی ست میانِ من و تو
حرَمَت لیلی و من در پی آن مجنونم...🙂💔
#امام_حسین_قلبم ❤️
مٰـادریدربستربیماریوارباب ما ؛
روزوشبگریـهبرایحالمـٰادرمیکند ..
#فاطمیه
#امام_حسین_قلبم ❤️
کم سو شده چشمانِ من از گریهیِ بسیار
من مانده ام و یادِ تو و حسرت دیدار ..
#امام_زمان 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمه یا ام الشهدا ♥️ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هوش مصنوعی خواستیم حرم حضرت فاطمه رو برامون بسازه
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته است؟!
عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازهی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟!
بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاریها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمیرم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، میرم منزل دخترم.
ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل."
با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالیشان بدتر از خودش بود.
ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده.
.
.
شهید_ آقاابراهیم_هادے♥️