eitaa logo
دفترچه خاطرات گمشده :)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
685 ویدیو
0 فایل
مدتِ بسیاری در ژرفای بازگشت خاطرات سبز و قارچی اش بود که از یاد برده بود میتواند خاطره ی جدیدی بسازد ؛ صدایی درون مغزم زمزمه میکند " به دنبال معنای گمشده ی زندگی " راه ارتباطی با من در تریتون : @HToooo
مشاهده در ایتا
دانلود
و هاله ای از نور پدیدار شد و به چمن های سرد ؛ روح بخشید :>
دفترچه خاطرات گمشده :)
دویید دویید.. رفت اونجا صدای ویلون زدن دریکو وای ارمش بخشه ^^ منتظر شد که ویلون زدنش تموم بشه...
هرسیلیا رفت اتاقش و بعد این همه هل شدن بالخره یه نفس راحت کشید ؛ با خودش فکر کرد شاید دریکو با همه این شکلیه و نارحت شد . بچه های زیادی با دریکو بدن و خب اونم با خیلیا نمی سازه ولی رفتارش با هرسیلیا واقعن خوبه شاید اونو فقط به عنوان یه دوست میبینه ؟ -چند روز بعد -    دوتا از کلاس ها تموم شده و هرسیلیا میخواد به هاگرید سر بزنه چون صبح قبل از اینکه به کلاسا بره یه سر رفت کتابخونه و اونجا یه کتابی در مورد اژدها خوند به نظرش این اطلاعات جالب بود پس میخواد به هاگرید هم نشون بده ولی خب به احتمال زیاد هاگرید خودش میدونه. صدای داد زدن و فحش دادن میاد*    یعنی چی شده؟ هرسیلیا سعی میکنه بره پشت حیاط*    سرشو از پشت دیوار میاره اون سمت دریکو و دوستاش و هری و دوستاش بازم دارن دعوا میکنن رون - من میدونم تو یه مرگ خواری! تو دوستات واقعا حال بهم زنید! دراکو -تو حرف نزن ویزلی! مو نارنجی احمق این کارا به تو نیومده برو شطرنجتو بازی کن . رون میاد جلو تا دراکو رو بزنه ولی هری جلوشو میگیره      هری ادامه میده -دراکو به تو ربطی نداره که ما چیکار میکنیم باشه  ؟ *فکر کنم باز دراکو یکی از کارای این گروهه خراب کارو لو داده و الانم دعوا شده ولی واقعا دراکو یه مرگ خواره ؟ نه بابا الکی میگن به احتمال زیاد ..‌ ولی اخه هری اینا هیچوقت الکی تهمت نمیزنن! یعنی چی ؟ چرا باید دراکو با ولدمورت همکاری بکنه ؟ دراکو خیلی مهربونه این اصن امکان نداره *اونا دارن همینجور دعوا میکنن   رون به سمت دراکو میاد و دراکو هم اون رو به عقب هل میده هرمیون میاد وسط و با یه جیغ جداشون میکنه - بس کنید بچه ها! * رو به هری و رون میشه و ادامه میده -مهم نیست بچه ها به احتمال زیاد همون ولدمورت دوست داشتنیش اونو میکشه! اخه ولدمورت که این چیزا حالیش نمیشه رون -امیدوارمممم          دراکو خیلی ناراحت میشه و بغض میکنه به سمت رون میاد ولی بعد پشیمون میشه و بر میگرده سمت حیاط از بغل هرسیلیا رد میشه اونم خودشو میزنه به اون راه توراه بغض دراکد میشکنه و گریه میکنه هرسیلیا واقعا دیگه کنج کاو شده باید این قضیرو بفهمه دراکو نمیتونه ادم بدی باشه ! حتما مجبوره شاید جونشو تهدید کردن هنوز هری اینا سر جاشونن یعنی هرسیلیا باید دربرابرشون ساکت باشه  ؟ درسته که اونا کار درست رو انجام میدن ولی اجازه ندارن هرچی میخوام به دراکو بگن یعنی اونا واقعا ارزو میکنن ولدمورت دراکو رو بکشه ؟ اخر سر نتونست جلوی خودش رو بگیره میره سمت اونا و داد میزنه -واقعا فکر میکنید الان کار درستو کردین ؟ شما میخواین ولدمورت رو نابود کنید تا ادما نمیرن ولی همین الان خودتون ارزوی یه پسر تقریبا بی گناه رو کردین رون- اون بی گناه نیست ! اون یه مرگ خواره هرسیلیا داد میزنه -از کجا میدونید ؟ مطمعنید ؟ اصن میدونید با خواسته ی خودش مرگ خوار شده یا به اجبار  ؟ شاید تهدید شده ؟ شما هیچی نمیدونید پس لطفا ساکت شین هری رون رو اروم میکنه و میگه -حق با هرسیلیاست بجه ها فکر کنم زیاده روی کردیم ولی هرسیلیا لطفا به دراکو بگو مارو نپاعه و انقدر لمون نده ! به هر حال خودشم تنبیه میشه هرسیلیا اهمیت نمیده و بر میگرده ، دیگه حتی براش هاگرید هم مهم نیست سریع میره به اتاقش و روی تخت میخوابه و گریه میکنه . part : 5
و هاله ای از نور پدیدار شد و به چمن های سرد ؛ روح بخشید :>
امیلی فرح بخش و قارچی ! تولدت کلی مبارک امیدوارم همیشه خوشحال باشی و یه روز بتونی ببخشیم به خاطر فراموشیم . فقط بدون که خیلی دوست داریم ممکنه بعضی وقتا اتفاقایی بیوفته ولی هممون از ته دل دوست داریم لاقل برای من که همینطوره ؛) کاش میتونستم حضوری ببینمتو بهت کادو بدم و کلی بغلت کنم .. تولدت کلی مبارک
سولینا تولدت کلی مبارک امیدوارم همیشه شاد باشی و ما رو فراموش نکنی .. کلی ارزوی خوب برات میکنم ولی متاسفانه حال ندارم اینجا بنویسمش 😔 اره دیگه .. همین تولدت کلی مبارکک
و هاله ای از نور پدیدار شد و به چمن های سرد ؛ روح بخشید :>
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-اگه خواستید اینه هاتونو خوشگل کنید-
میرابل دیدم
و هاله ای از نور پدیدار شد و به چمن های سرد ؛ روح بخشید :>