eitaa logo
دفترچه خاطرات گمشده :)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
685 ویدیو
0 فایل
مدتِ بسیاری در ژرفای بازگشت خاطرات سبز و قارچی اش بود که از یاد برده بود میتواند خاطره ی جدیدی بسازد ؛ صدایی درون مغزم زمزمه میکند " به دنبال معنای گمشده ی زندگی " راه ارتباطی با من در تریتون : @HToooo
مشاهده در ایتا
دانلود
خب میبینم که یکی 700 تایی شده ماشالله به این سرعت 😭🤝 مبارکت باشه خیلی خوشحال شدم اسکل قشنگم :))) مبارکت باشه اینم ویلون که دوست میداری 🤝 از طرف لورا از اینجا @Hwewerbh
نور خورشید باعث شد از خواب بیدار شود ؛ صدای ویلونی که آهنگ " fairytale " رو میزنه باعث شد روحش جلا ببینه ! لباس های مخصوص اسلیترینش رو تنش کرد و موهایش شونه ای زد ، هنوز صدای ویلون میومد سریع رفت تا ببینه کی این اهنگ رو کی مینوازه...  در اتاقش را باز کرد صدای جیر جیر در اومد..  سریع داخل راه رو ها میدوید که به سالن اصلی اسلیترین برسه..  ولی دیگه صدای اهنگ قطع شد بود به سالن نگاه کرد کسی نبود انگار اهنگ رو نواخت رفت..  فقط ویلون اونجا بود.. ناراحت شد یکی از دختر های اسلیترین صداش زد هرسی؟  اینجایی؟  دقیقا چیکار داری میکنی؟ _هیچی..  من برم ویلون رو برداشت و رفت داخل ذهنش این سوال ها عبور میکرد: یعنی کی این اهنگ رو مینواخت؟ چرا انقدر سریع رفت؟ چقدر قشنگ این اهنگ رو میزد...  نکنه اون مثل من عاشق این اهنگ باشه..  روی سنگی نشسته هیچکس اون طرف نبود..  با اون ویلون شروع کرد به نواختن در حال و حس خودش بود که وقتی اهنگ تموم شد صدای دست زدنی از پشتش به گوشش رسید..  برگشت پسر مو بلندی که لبخند بسیار زیبایی روی لب داشت: خیلی زیبا مینوازی..  قبلا اون پسر رو دیده و میشناخت تقریبا بیشتر بچه میگفتن خیلی بدجنسه ولی چیزی که اون میدید یه پسر خوش قلب بود..  دریکو ملفوی..  یهو نگاهی به ویلون کرد روش نوشته بود دریکو ملفوی سریع فهمید این ویلون دریکو عه،..  از حالت مات و مبهوت به حالت خجالتی شد..  _ام ممنون..  ام...  ام   هل شده بود، نمیدونست چی بگه _ببخشید فکر کنم ویلونتون رو اشتباهی برداشتم..  دریکو با لحن ارامش بخشی گفت:  لازم نیست ناراحت بشی..  چیزی نشده که هرسی ویلون رو داد دستش و روش رو برگردوند خیلی هل شده بود سریع میخواست بره که دریکو دستش رو گرفت استرس:  تپ تپ تپ *قلبش تند تنو میتپید تاحلا همچین حسی رو تجربه نکرده بود اون نگاه..  اون صدا..  اون مهربانی و حالا هم این...  برگشت دریکو انگشت های هرسی رو  باز کرد و ویلون رو گذاشت رو دستش و انگشت هاش رو بست.. ام فکر کنم تو بهتر بتونی ازش استفاده کنی..  خیلی قشنگ مینوازی -نه نه شما قشنگ تر میزنید ممنون ولی نمیخوام -این یه هدیس.  شما که هدیه هارو پس نمیدین میدین؟  هرسی ویلون رو گرفت و لبخندی زد وای چقدر مهربونه!  دریکو هم لبخندی زد و بعد رفت حالا هرسی میدونست که کی اون اهنگ قشنگ رو کی نواخته ولی نمیدوست این حسی که داره اسمش چیه . part : 1
چقدر رنگ آسمون که کناراش بنفشه بالا مشکی و وسطا سرمه ای زیباست و این نشون دهنده شبه....! شبتون خوش :))))
به نام خالق نور
به نام خالق نور
ولی صدای بارون >>>