من راز دفترچرو نوشتم ولی منتظرم تمومش کنم تا کلی بذارم اینجا.
بعدشم برمیگردم از اول اصلاحش میکنم یکم اضافه میکنم و اینا و در اخر به صورت پی دی اف میذارم.
ولی راز این دفترچه ی گمشده فاش بشه دیگه اینجایی در کار نیست مگه نه؟
نمیدونم چرا انقدر حرفم میاد..
اگه وقتی راز دفترچه تموم شد اینجارو پاک کردم 'شایدیه' احتمالا برم تلگرام و اونجا بذارمش احتمالا اونجا حمایت خیلی بیشتره.
درضمن اینم بگم که رازدفترچه خیلی خیلی ایراد داره.
یک به خاطر اینه که من پارتای اولیرو حدود ۳ سال پیش شایدم بیشتر نوشتم و چیز محوی ازش یادم میاد.
دومین مسئله اینه که من باخودم درگیرم.
من دوست دارم به صورت ادبی بنویسم تا کلاسیک بشه ولی بعضی اوقات آمیانه میشه. خب این مشکل با ادیت من در آینده درست میشه و سعی میکنم همه ی کلماتو کتابی بنویسم.
ولی اگه اینجورید که سفر به تریتون ایراد داستانمه باید بگم که این یه داستان فانتزی کلاسیک و تخیلیه.
یکم قوه ی تخیلتون رو بالا ببرید. با اینکه داستان تخیلیه ولی من سعی کردم یکم علم پیشرفته ولی این چرت و پرتا رو هم قاتیش کنم برای درک بیشتر خواننده.
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)