یک رساله دیدهام ، با نام زیبای ِبغل . .
پس عزیز ِقلب ِمن ، حیّ علیٰ خیرالعمل !
گر چه این شهر شلوغ است ، ولی باور کن . .
آنچنان جای تو خالیست که صدا میپیچد !
- یک نفر نیست تو را قسمت ِمن گرداند ؟
کار خیر است ؛ گر این شهر مسلمان دارد ..
عاقبت دستانمان رو میشود با شعرها ..
مثل چشمانی که بعد از گریهها پف میکنند .
خندهات توبه شکن هست و لبت قند و نبات ..
- آخر از دست ِتو کافر نشوم من ، صلوات !
قهوه میریزم برایت ؛ نیستی آن سوی ِمیز ..
هی شکر میریزم ُ تلخ است جای خالیات :)
سهمم از زیباییات تنها تماشا کردن است ..
کشوری هستم که گیر افتاده در تحریمها :)
توی ِقران خواندهام ، یعقوب یادم داده است ..
دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است !