فیالبداهه.
اشک، اشکِ زیاد، اشکِ شوق؛ دیدی بالاخره اومدم؟ هقزدنای نفسگیر؛ دیدنِ گنبد علمدار، یعنی واقعنی اومدم دیگه؟ دیدهی تار؛ گلدستههای طلایی؛ خیلی آقاییها! گریههای کثیر؛ بوسه به زمین؛ سجده شکر؛ لرزش بدن؛ یعنی رسیدیم دیگه؟ شوقِ رسیدن؛ نوای عزیزم حسین؛ دیدنِ بچههای خسته ولی ذوقی؛ قدم زدنای خسته؛حسین.. عزیزدلم؛ با این لباسهای پر گناه چجوری وارد حریمت بشم؟ اشکِ رو سیاهی؛ این دفعه رو غلط کردم خب؟ گذاشتی بیام دیگه قول میدم رو حرفم باشم؛ خجالتِ کثیر؛ همخوانی با مداحی؛ خدارو شاکرم آقا، منم شبیه اجدادم، به چشمت اومدم آخر، تو دامِ عشقت افتادم؛ قدم زدن به سمت بارگاه؛ یعنی پاهام دارن تو کربلات قدم میزنن؟ ایستگاه تفتیش؛ حریم ملائکه؛ بابالفرات؛ زل زدن به صحن؛ یعنی واقعا تو جنه الاعلاءم؟ دیدنِ بیرقِ "السلام علیک یا ساقی عطاشی کربلا" ضریحِ علمدار؛ دورت بگردم خب؛ غمِ درِ بستهی قسمت ضریح؛ زل زدن به در؛ یعنی واقعاً تو حرم شمام آقای علمدار؟ قدم زدن تو صحن؛ نگاه کثیر به آینهکاریها؛ کلمنهای نارنجیِ آب؛ "سلام بر لب تشنه تو یا حسین شهید"؛ دیدنِ آب؛ نخوردن؛ یادآوریِ "به یادِ خشکیِ لبت آبِ گوارا؛ به ما حرومه!" نشستن گوشه صحن؛ خوندن زیارتنامه؛ گریههای کثیر؛ با اجازهٔ علمدار؛ پرواز به سمتِ حسینع-؛ باب زینبیه؛ اشکِ شوق؛ مداحیِ "پام برسه به حرمت، حسابی گریه میکنم." لرزشِ پاها؛ ترسِ نرسیدن؛ چرخیدن تو صحن؛ واقعاً تو حرمم؟ شوقِ نزدیکی؛ دیدنِ یهوییِ گنبد؛ اشکِ کثیر؛ بابالحجه؛ سرازیری به سمت ضریح؛ دیدنِ دختربچه مبهوتِ ضریح؛ اشکِ نزدیکتر شدن؛ تار شدنِ چشم؛ بیرقِ "احب الله من احب حسینا"؛ مداحیِ سلام آقا..؛ سلام از طرف رقیهخاتون؛ منم بالأخره ششگوشهتو دیدم؟ نگاهِ اشکی به ضریح؛ فدای سر بریدهت که انقدر آقایی. سرکج کردن؛ بازم میذاری بیام بغلم کنی؟ اشکِ زیاد؛ دلتنگِ امام رضا؛ ترس از نیومدنِ دوباره؛ ششگوشهت خیلی قشنگه، کاش ساعتها بغلش کنم؛ رسیدن به ضریح؛ لمسِ شبکهها.. بازم میذاری لمسشون کنم؟ اشکهای تموم نشدنی؛ گفتنِ همهیحرفا؛ هلدادنِ خادما؛ گریهی جدا شدن؛ عقب گرد به سمت بیرون؛ نگاههای آخر؛ زود به زود بطلب دورت بگردم؛ هقزدنای طولانی؛ رفتن به سرداب؛ نماز شکر؛ گوش دادنِ روضه؛ گریههای نفسگیر؛ نشستن و زل زدن به سرداب؛ گوش دادنِ مداحی سر زبون؛ ترس از نیومدنِ دوباره؛ من نمیخوام برم، نمیشه همینجا بمیرم؟ گریه؛ وقتِ خداحافظی؛ خداحافظی نکردن؛ "مطمئنم زود میطلبی دوباره" ترس از خداحافظی؛ من خداحافظی نمیکنم که زود بذاری بیام، خب؟ عقب گرد؛ ایستادن؛ مگه دلم میاد برگردم من؟ اشکِ رفتن؛ من نمیخوام برم توروخدا؛ صدای خواهر؛ گریههای بلند؛ اگه دوباره نیام چی؟ هقزدن؛ قول دادی زود بطلبیا؛ توروخدا نذار برم؛ گریه؛ من میترسم از آدما؛ نگاه به گنبد؛ دلت میاد برم؟ نشستن؛ گریه؛ ساعات آخره واقعاً؟ پا کوبیدن؛ گریه؛ قول میدم دختر خوبی باشم؛ یعنی واقعاً برم؟ گریه؛ بیحالی؛ نگاهِ آخر به ضریح؛ به صحن؛ رفت؛ برگشت ؛ نگاهِ آخر؛ گریه شدید؛ تموم شد؟ میدونم نطلبیدن تو کارت نیست؛ نگاهِ تار؛ خروج النساء؛ نگاهِ طولانی؛ اشک؛ میام دوباره؛ و تمام. :)
یکی از دبیرامون اصفهانیه، امروز شروع کرد به اصفهانی حرف زدن و تک به تک اسمارو با لهجه میگفت، وارد کلاس میشدی اکلیل بود که میپاشید از صورت بچهها؛ یه جوری همه ذوق کرده بودیم از طرز حرف زدنش که اصلا خدایا شکرت واقعا. =)
هدایت شده از پیام های ِ ذخیره شده !
پیام های ِ ذخیره شدهEhaam - Gharib E Ashena.mp3
زمان:
حجم:
9.1M