حسودیم شد بهشون. اصن دفعه بعد که رفتم می‌رم همه رو یاد می‌کنم عکس می‌فرستم. اسم کانال خودمم می‌ذارم توش که خودمو یاد کردم. مگه خودم چشه؟

؛

دلبرا پیشِ وجودت همه خوبان عدمند.. خواستیم از دوست‌داشتن‌تان بگوییم، در سرمان کوبیدند کسی نمانده که از او سخن بگویی؛ سکوت کردیم و هیچ نگفتیم و با سازِ روزگار رقصیدیم، از قضا زیبایی‌تان رخ نشان داد و مارا مبهوتِ چشمانِ خمارتان کرد. از برای زیباییِ چشمانتان زبانمان قاصر است. قرآن باز کردیم برای برقِ چشمانِ جنابتان چند خطی تلاوت کنیم، شروع به خواندن کردیم شمارا دیدیم، از خجالت سر فرو بردیم و سکوت کردیم، چند خطی برایمان خواندید و با صوتِ صدایتان آرامشی هدیه‌مان کردید، دل امان نمی‌داد و فرمان داد چند خطی تلاوت کنیم ولی‌کن از نگاهِ خیره‌تان شرمسار شدیم و هربار قرآن جلوی صورت گرفتیم و سکوت پیشه کردیم، گفتید بخوانیم، گفتیم نگاه نکنید و هربار چشمی گفتید و به آن عمل نکردید، خنده‌مان گرفت و دیگر ادامه ندادیم.. تا دوباره نگاه‌تان کردیم اشک‌هامان جاری شد، باورِ بودنتان آن هم رو به روی‌مان بسی سخت بود. ناگهان صدای‌مان کردید و تا به خود آمدیم و خواستیم جانمی از ته دل نثارتان کنیم، همه چیز ناپدید شد، صبح بود و خواب بود و شمایی نبود. فارق از هفت آسمان نشستیم و زار زدیم از نبودتان. تا دهان باز می‌کردیم از دل‌تنگی بگوییم، سکوت بر ما چیره می‌شد و اجازه سخن گفتن نمی‌داد. به یادِ حرفِ میم‌ساداتِ هاشمی افتادیم، گفته بودند غم‌های بزرگ لالند و حالا در سرمان خانه‌ای ویران پدیدار بود و هیچ نبود. غمِ دیدارتان در سرمان کوبیده می‌شد و هربار تکرار مکررات می‌کرد و شما را به یادمان می‌آورد.. وجودمان آغشته از شوقِ دیدار و بیمِ فراق بود.  منم و لحظه‌ی دیدارِ تو و خوف و رجا.. دلم از عطر تنت پر بزند تا به کجا.. غمِ دلتنگیِ من واقعه‌ای طولانی‌ست نشود شرحِ فراقِ تو در این چند هجا.. -فاطمه‌ای که مَن باشم.

قاعدتاً باید بدونید ادامه‌ی شعر، کار کسی نبوده جز خانومِ شاعرمون.☺️

هیچ فحشی توی دنیا بالاتر از اون ایموجی‌ت نیست عزیزم از دفعه بعد شعرها رو نقدی حساب می‌کنیم❤️

؛

وجیهه‌ی قشنگ و دوست‌داشتنیِ من، تولدت کلی مبارک من و همه‌ی بچه‌ها و دوستات و همهههه. ان شاءالله به هرچی می‌خوای برسی، اول دیدار من.💚

قطعهٔ ساز و آواز .. با تغییر محتوایی به اسم ِ " Broken Heart " - استاد مُحمدرضا شجریان - صنعتی و سنتی (مطمئناً خیلی‌هاتون خوشتون میاد ؛ حتی اگه با سنتی حال نکنید) - ترجیحا با هندزفری در حالت ِآرامش ِکامل گوش بدید ..

احساس می‌کنم یه آدمِ خیلی غم‌گینم، که به اندازه یک‌پنجمِ غمای تو دلش نارنگی می‌خوره. همون‌جا که می‌گه نارنگی بخور غصته نخور.

کاش به جای درس، ذوقِ زیاد برای عروسی خواهرم می‌داشتم. الان وضعیت جوریه انگار محبوبم برای اولین بار زنگ زده بهم و گفته خیلی دوسم داره و همون موقع ماشین زده بهم مردم.

چه درامای قشنگ و خلاقانه‌ای، ولی من ذهنم اینکه محبوبم برای اولین بار زنگ بزنه و بگه دوستم داره بعد همون لحظه خودش بره زیر ماشینو بیشتر می‌پسنده.

خدایا چی می‌ریزی تو ساعتا که انقدر زود می‌گذرن؟ مگه همین دو دقیقه پیش ساعت ۱۰ نبود؟ نمی‌شه به من ساعت قرض بدی؟ تولوخدا.