با من از فراموشی حرف نزنید، دوست زمان پیشدبستانیمو دیدم و بعد از دوازده سال شناختم.
کاش میتونستم از خوابام اسکرینشات بگیرم
تا بفهمی آدم دقیقاً چجوری هوایی میشه.
دخترا هم دیگه به هم رحم نمیکنن،
میخوان پسرایی که خواهان آزادی دختران رحم کنن؟
با یه دخترای سلیطهای همکلاس شدم که تا وارد کلاس میشم یهو همه باهم میگن، من نژد با تو بمونمممممم، ژ حیففففففففف.
فیالبداهه.
با یه دخترای سلیطهای همکلاس شدم که تا وارد کلاس میشم یهو همه باهم میگن، من نژد با تو بمونمممممم،
یا مثلا داری میری بیرون مثل دیوونهها میگن
هفتاد روزهههه
که مننن
از تووو
خبررررر ندارممم.
خب وحشیا چرا اینارو سر زبون من میندازین که الان هی بگمش؟ هفتاد روزه که من از تو خبر ندارم و مرگ.
احساس میکنم به اندازه تمومِ اونروزایی که غمگین بودم، الآن یک دخترِ شادِ غمگینم که هرکاری میکنه نمیتونه بفهمه خوشحاله یا غمگین.
هدایت شده از کرگدنوحشی
پریشانم و سبو بر دست،زیر لب میخوانم اخر ای باده ی ناخوش!چقدر شراب های نامرغوب بر جام هایمان بریزیم و بالا رویم؟چقدر تلخی های این دوران را مستی کنیم؟بگذار لذت بودنت،نامرغوبیِ مِی های این حوالی را باران کند و بشوید و ببرد.بگذار لذت نگاه کردن شما بشود پولکی اصفهان و کاممان را مهمانِ یک خوشی کند که ما،ناخوشیم.ناسازگاریم.ناراحتیم.مغموم و تلخ گوشه ای افتاده ایم و هنوز جام هایمان را از شراب های نامرغوب لبریز میکنیم و با تلخی های این اطراف بالا میرویم و خیالت میکنیم؛که چه خوش است خیالت!چه خوش میتواند باشد بودنت و لمسِ دستانِ چون برگ لطیفت.هرچقدر که بنوشیم باز عطشمان از خواستن شما پایانی ندارد.ما مستیم.مست ها زیاد یاوه میگویند یا که یاوه میگویند تا مستی از سرشان بپرد اما در هرحال ما مستیم که مستان را به هیچ مسجدی راه ندهند.درعوض ما با هر جامی که بالا رفتیم شمارا درخواست کرردیم ولیکن حیف که دعای لبان مست اجابتی ندارد.علی ای حال زیبای شرقی،دوست داشتن شما قدیمی ترین رسم است که مسرانه آن را اجرا میکنیم و دم نمیزنیم.
-کرگدن وحشی