در موکبهای تنهاییمان بنشینیم و زانوی غم بغل بگیریم و یکیک ستونهای کمسعادتی را بشماریم.
خیال کنیم امسال مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف هم جزو زوار اربعین جدش است، آنوقت در اینسفر پرنده دلمان را پر بدهیم تا بینالحرمین. بیا تصور کنیم مهدی (عج) پای پیاده اینمسیر را طی میکند و آنوقت به یاد رقیه سلاماللهعلیها، روضه پاهای زخمی را بخوانیم.
بیا بنا را بر این بگذاریم که عمودهای اینمسیر را مهدی (عج) میشمارد و بعد گریزی بزنیم به ابالفضل علیهالسلام و باور نکنیم که عمود آهنی به سرش خورد.
بیا به یاد خیمههای سوخته، دلهای سوختهمان را جلا دهیم، بنشینیم و از اینفاصله، زیارت ناحیه را بلند بلند فریاد بزنیم؛ بعد تصور کنیم مهدی (عج) میان اینهمه جمعیت نکند یاد شام بیفتد! نکند دلش هوای خرابه بکند یا وقتی به چندقدمی فرات رسید داغ علیاصغر (ع) راه گلویش را ببند. یکوقت تل زینبیه برایش قتلگاه نشود و روضه علیاکبر (ع) دلش را خون نکند و خون دلش اشک چشمانش شود و بگوید «لابکینعلیکبدلالدموعدم
نکند مهدی (عج) با دیدن گنبد و بارگاه حسین (ع) که اربعین از هر روزی باشکوهتر میشود یاد بوسه زینب (س) بیفتد، یاد آن لحظههای وداع، همان لحظاتی که وصیت مادر اجرا میشد و آن پیراهن پاره... بعد با گریههایش زمین کربلا را بلرزاند.