میدونم که میخوام بنویسم و امروزم رو توصیف کنم اما نمیدونم دقیقا کدوم کلمات میتونن اونهمه حس خوب رو انتقال بدن
۱۰ تیر ۱۴۰۳
- والقلم -
ما مشهدیا اصلا رسممونه، کارمون گره میخوره میایم پیشِ شما
مشکلی ایجاد میشه، بد بیاری میاریم میام پیش خودتون
مشکلمون حل میشه، به اون چیزی که میخوایم میرسیم بازم میایم پیش شما
عقد و عروسی، تولدامون، قبل سفر، بعد سفر و حتی بعد مرگمونم میایم تو حرم خودتون ..
عادت کردیم اقا،
بغض میشینه تو گلومون خودمون رو میرسونیم به چایی خونه.
اشک بخواد جمع بشه تو چشمامون میایم گوشه ی صحن گوهرشادت کِز میکنیم و با روضه گریه میکنیم.
از رفیقامون نا امید میشیم میام زندگیمونو واسه شما تعریف میکنیم ..
ولی امان از روزایی که دلمون تنگ میشه، گره رو گره میشه زندگیمونو و نمیشه که بیایم حرمتون اقا :)
امان ..
جونِ جوادتون اقا جوابِ قلبامون رو بده..
۱۱ تیر ۱۴۰۳
۱۲ تیر ۱۴۰۳
اگه یجاهایی تو زندگیت به نمیشه و نتونستم و نخواست و نشد برخوردی فکر نکن که حالا بدبختِ عالمی، اینجور فعل ها تو داستانِ همه ی ادمها هست.
۱۳ تیر ۱۴۰۳
۱۳ تیر ۱۴۰۳
- والقلم -
فرستادن هر گونه عکس فایل یا ویدیویی اینجا ممنوع است . اینجا فقط مینویسیم و مینویسیم و مینویسیم .
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی که بتونه گریه ام رو در بیاره وجود ندا ...
۱۵ تیر ۱۴۰۳
« انگشتِ تو سرنوشت سازه »
تا تو با انگشتت روی دکمه ی اسانسور نزنی، آسانسور تورو به هیچ مقصدی نمیرسونه!
لازمه ی رسیدن به یك مقصد درست،انجام دادن یك حرکت درسته
و اگه تو این کار رو نکنی نمیتونی به ثابت موندن یا حرکت اشتباه آسانسور اعتراض کنی ؛
۱۵ تیر ۱۴۰۳
هدایت شده از سُهرا.
دلم تنگ شده واسه اون بگو بخندا یِ بعد هق هق و گریه تو هیئت =)
۱۵ تیر ۱۴۰۳
- والقلم -
میدانی،
انگار همین دیروز بود که تا سپیدهٔ صبح چشم نبستیم و چشم به راهِ خبری از تو بودیم ..
و حالا امشب هم تا صبح
چشم به راه تداومِ راهت هستیم ..
۱۵ تیر ۱۴۰۳
هدایت شده از - رادیو سَرمست -
سلام و نور؛
[اولین فراخوانِ جذب نیرویِ رادیو سرمست]
برایِ استارت دوبارهٔ رادیو به چند نوجون پایِکار و دغدغهمند و هنرمند در زمینه هایِ - نویسندگی،گویندگی، ادیتوری [ویدیو،پادکست] - نیازمندیم
در شرایطی که مشتاقِ همکاری در هر زمینه ای هستید کلمه یِ نویسندگی ،گویندگی و یا ادیتوری رو به آیدی زیر بفرستید
- @admin_sarmast -
صبورباشید، پاسخگویی میشه
به مددِ علی
۱۶ تیر ۱۴۰۳
۱۸ تیر ۱۴۰۳
راستش را بخواهی، روضهٔ شب سوم یك جور دیگر است ..
روضه خوان دوسه کلمه بریده بریده میگوید و دل ها اشک میریزند ..
« سه ساله،تازیانه،گوشواره،خار مغیلان »
در شب سوم فعل و مفعول بی معنی میشود
مقدمه و موخره از بین میروند
« بابایی ، گوشواره هام
بابایی ، موهای بلندم
بابایی .. »
در شبِ سوم مردها بلند تر گریه میکنند.
شب سوم هق هق ملائک شنیده میشود
شب سوم دخترها عزیزتر میشوند
شب سوم پدرها غیرتی تر میشوند
شب سوم غم بزرگتری دارد :)..
۱۸ تیر ۱۴۰۳