#معارف_حسینی
🔘 مقایسه بلایِ امام حسین علیهالسلام با بلای انبیاء و اولیاء از لسان مبارک خود آن حضرت...
▪️در نَقلی آمده است:
در وداع آخر امام حسین علیهالسلام، زینب کبری علیهاالسلام چون برادرش را تشنه و غریب و تنها دید، عرض کرد:
➖ای برادر، بلای تو شدیدتر است یا بلای انبیاء؟
امام حسین علیهالسلام فرمودند:
ای خواهر! از این سوال درگذر.
زینب کبری سلاماللّهعلیها اصرار نمود(به تعبیری آن حضرت، سوالِ استفساری نمود تا امام حسین علیهالسلام این مطلب را تشریح بفرمایند)
در این هنگام سیدالشهداء علیهالسلام گریه کرد و فرمود:
▪️ای خواهر! آدم صفیُّ الله بعد از خروج از بهشت از فراق حوّا گریست، در حالی که حوّا را اَلَمی نبود (درد و رنجی نداشت)؛ اما عیال مرا بعد از کشته شدن من از خیمهها بیرون میآورند و به اسیری میبرند.
▪️نوح نجیُّالله، بدنش را سنگ باران کردند،جبرئیل پر و بال خود را به بدن او مالید که اثر سنگ معلوم نباشد؛ اما بدن مرا بنی امیه تیرباران میکنند و به همین اکتفا نمیکنند، بلکه اسب بر بدن من میتازند.
▪️ابراهیم خلیلالله را وقتی در آتش انداختند، آتش بر او گلستان شد؛ اما در همین روز با آتش تیر و نیزه و شمشیرهای بنی امیه بدن برادرت را پاره پاره میکنند.
▪️یونس پیغمبر را وقتی از شکم ماهی بیرون آوردند، درخت کدویی لب دریا سبز شد و به روی بدن او سایه انداخت و آفتاب بدن او را اذیت نکرد؛ اما بدن مرا بعد از شهادت، سه روز برهنه زیر آفتاب میاندازند و کسی مرا کفن نمیکند.
▪️یعقوب نبی، بعد از فراق یوسف و نابینا شدن، به وصال یوسف رسید و دیدهاش روشن شد و به تاج و تخت فرزندش رسید؛ اما من پسر جوانم علی اکبر را با بدن پاره پاره روی خاک گرم کربلا دیدم.
▪️قوم صالح پیغمبر وقتی خواستند ناقه را پِی کنند، گذاشتند که با طفلش آب بیاشامد و بعد او را پی کردند؛ اما مرا و طفل شیرخوارم علی اصغر را تشنه شهید کردند.
▪️اسماعیل ذبیح الله را برایش از بهشت گوسفندی جهت قربانی کردن فرستادند و او را ذبیح الله نامیدند؛ اما کسی برای من قربانی نمیآورد.
▪️جدم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در جنگ اُحد، کُفار قریش یک دندان او را شکستند؛ اما روزی می آید که یزید، چوب بر این لب و دندان میزند.
▪️پدرم علی علیهالسلام را یک ضربت زدند؛ اما مرا یکهزار و اندی زخم میزنند.
▪️برادرم حسن علیهالسلام هنگام شهادت، سرش در دامن من بود؛ اما سرِ من گاهی بر روی خاک، گاهی بر سر نیزه، گاهی بر روی درخت خرما آویخته میشود.
🔻زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: با این همه بلا ما را به که میسپاری؟
حضرت فرمود: به خدا که "نعم الوکیل" است.
پس زینب کبری سلاماللّهعلیها نالهای زد و بر زمین افتاد و میفرمود:
لیتَ الموتُ اَعدَمَنِی الحیاةَ قَبلَک
▪️ایکاش زینب پیش از تو مرده بود و این احوال را مشاهده نمیکرد.
😭😭😭😭
📚انوار الشهادة ص۸۲
📚مُحرق الفُؤاد(نسخه خطی)