همه باهم صد مرتبه
صلوات هدیه کنید
امام موسی کاظم علیه السلام
امام رضا علیه السلام
امام جواددعلیه السلام
امام هادی علیه السلام
17.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 دعای عهد 👆
تصویری با صدای فوق العاده استاد فرهمند
تاریخ شروع ۱۴اردیبهشت۱۴۰۲
💠 امام صادق علیهالسلام :
هر كس چهل روز صبح اين دعای عهد را بخواند، از يـاوران قائم ما باشد و اگـر قبل از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود خدا او را از قــبـر بيرون آورده و جزو رجعتکنندگان در خدمت آن حضرت قرار میدهد.
🌸🌺🌺التماس دعا
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#خیاط_در_کوزه_افتاد
در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود.
وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند.
یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت.
هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد.
کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟
خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند.!
روزها و سالها بدین منوال گذشت تا اینکه روزی قرعه فال به نام خود خیاط افتاد و خیاط هم مرد.!
یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت، از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟»
همسایه به او گفت: «خیاط هم در کوزه افتاد.»
و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره اش حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد.»
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@imamreza_salam
قدم آهسته میزند این دل
بیقرار است، مات و مجذوب است
بی شما زندگی فراهم نیست
زندگی در کنارتان خوب است
به خودم آمدم، کجا هستم
این تلاطم مرا کجا برده
اشک را پاک کردم و دیدم
به ضریحت دلم گره خورده
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@imamreza_salam
🔴قیامت این چیزها را نمیداند!
✍ مرحوم #شیخ_مرتضی_زاهد اواخر عمر دیگر نمیتوانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیلههای امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول میگرفت و به این طرف و آن طرف میبرد. این کار مشکلی برای کسی نداشت چون بدن ایشان در آن ایام لاغر و نحیف شده بود.
یک روز جایی میرفتند. در کوچهی شترداران کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته میشود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه به زمین میگذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانهی مجاور برخورد میکند و کمی خاک و پر کاه روی زمین میریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را میکوبند. صاحبخانه در را که باز میکند شیخ مرتضی را میشناسد. شیخ مرتضی میگویند من به دیوار خانهی شما تکیه دادهام و کمی از خاک و کاهگل دیوار به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، میگوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب میگویند #قیامت این چیزها را نمیداند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری».
📚 کتاب #سیره_و_خاطرات_علما
📖 ص 48
👤 #آیت_الله_جاودان«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@imamreza_salam
قدم آهسته میزند این دل
بیقرار است، مات و مجذوب است
بی شما زندگی فراهم نیست
زندگی در کنارتان خوب است
به خودم آمدم، کجا هستم
این تلاطم مرا کجا برده
اشک را پاک کردم و دیدم
به ضریحت دلم گره خورده
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@imamreza_salam