💫 ام هانی گوید به امام باقر علیه السلام عرضه داشتم ، معنی کلام خداوند در آیه « فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ » (چنین نیست (که منکران قرآن پندارند) قسم یاد میکنم به ستارگان باز گردنده) (تکویر/15) چیست؟
🌻 حضرت فرمودند : ای ام هانی ! این آیه درباره امامی است که خود را از سال 260 پنهان نموده ( به گونه ای که مردم او را نمی شناسند). سپس مانند شهابی درخشنده در شب تاریک ، ظهور می کند پس اگر تو آن زمان را درک کردی چشمت روشن.
📚 الکافی / ج1 / ص341
امام شناسی
حضرت علی علیه السلام فرمودند: این کلام خداوند که فرمود: «نماز به پا دارند» ، پس هر کس که ولایت مرا ب
سلمان گفت: عرض کردم ای برادر رسول خدا! و هر کس نماز را به پا داشت ولایت شما را به پا داشته است؟
فرمود: آری ای سلمان! این سخن خدای تعالی در قرآن عزیز تصدیق کننده ی این حقیقت است که فرمود: «به صبر و نماز یاری و مدد بجویید و هر آینه آن جز بر خاشعان بزرگ و سنگین است» (بقره/45)
«صبر» رسول خدا صلی الله علیه و آله و «نماز» برپا داشتن ولایت من است.
بدین خاطر خداوند متعال فرمود: «و هر آینه آن بزرگ و سنگین است» و نفرمود: هر آینه آن دو بزرگ و سنگین می باشند ؛ زیرا هر آینه ولایت ، حملش جز بر خاشعان بزرگ و سنگین است. و خاشعان همان شیعیان روشن بین و اهل بصیرت می باشند.
📚 بحارالانوار / کتاب امامت / ج26 / ص1 / بخشی از ح1
🔹شناخت امام از زبان امام علیه السلام ....
حكم بن ابى نعيم گفت: من نزد امام باقر (ع) رفتم و او در مدينه بود، پس به او گفتم: من در ميان ركن و مقام (در مسجد الحرام) نذر كردم كه اگر تو را ديدار كردم از مدينه بيرون نروم تا بدانم كه قائم آل محمد (ص) توئى يا نه؟ امام (ع) هيچ پاسخى به من نداد، من سى روز در مدينه ماندم، پس روزى آن حضرت در راه جلوى من در آمد و فرمود: اى حكم، باز كه تو در اينجائى؟
در پاسخ گفتم: آرى من به شما از آنچه براى خدا بر گردن نهادهام گزارش دادم، شما مرا نه دستورى داديد و نه غدقنى نهاديد و نه پاسخى فرموديد، فرمود: فردا بامداد مرا در خانه ديدار كن، من بامدادان نزد آن حضرت رفتم، فرمود: بپرس از نيازمندى خود.
❓گفتم: من براى خدا بر گردن خود نذرى نهادهام از روزه و صدقه در ميان ركن و مقام كه اگر شما را ديدار كردم، از شهر مدينه بيرون نروم تا بدانم كه شما قائم آل محمد (ص) هستيد يا نه، اگر شما او باشيد آماده جهاد و ملازم شما باشم، و اگر نباشيد در زمين بگردم و جستجوى روزى كنم؟
❗️فرمود: اى حكم، ما همه قائم به امر خدا هستيم و به دستور او بر سر كاريم.
❓گفتم: توئى مهدى؟
❗️فرمود: ما همه به خدا رهبرى كنيم.
❓گفتم: شما آن امام شمشير زن هستيد؟
❗️فرمود: همه ما شمشير زن هستيم و وارث تيغ پيغمبر (ص).
❓گفتم: شمائيد كه دشمنان خدا را مىكشيد و دوستان خدا در سايه شما عزيز مىشوند و به وسيله شما دين حق خدا پيروز مىشود؟
❗️فرمود: اى حكم، چگونه من او هستم؟ با اين كه به چهل و پنج سالگى رسيدم و به راستى كه صاحب الامر (ع) به دوران شيرخوارگى از من نزديكتر و بر پشت زين از من چالاكتر است.
📚 أصول الكافي / ترجمه كمرهاى / ج3 / ص595
▪️امام حسین علیه السلام خطاب به کسانی که ندای یاری خواهی ایشان را پاسخ نمی گفتند میفرمود: اگر یاری نمیکنید، لااقل از این منطقه دور شوید، چرا که هر که فریاد دادخواهی ما را بشنود ولی به یاری نیاید، گرفتار دوزخ خواهد شد: « مَن سَمِعَ واعِیتَنَا او رَای سَوادَنا فَلَم یُجِبنا و لَم یُغِثنا کانَ حقّاً عَلی اللهِ عَز و جلَّ اَن یُکِبّهُ عَلی مِنخَرَیهِ فِی النار»
📚 موسوعة کلمات الامام الحسین / ص 369
💎 قال رسول الله صلی الله علیه و آله : .... مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنَادِي يَالَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ .
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: .... هر كه بشنود مردى به مسلمانان استغاثه كند و از آنها فريادرسى خواهد و او را پاسخ نگويد و به داد او نرسد،مسلمان نيست .
📚 اصول كافى / ترجمه كمره اى / ج 4 / ص 485
هدیه امیرالمومنین به ابوالفضل علیهما السلام 🗡
روزی امیرالمومنین علیه السلام در مسجد النبی نشسته بود و اصحاب هم حضور داشتند در حالی که حضرتش موعظه می فرمود ، در این هنگام مرد عربی آمد و داخل مسجد شد در حالی که صندوقی همراه داشت ، پس به حضرت سلام کرد و دست او را بوسید و گفت یا مولا ، هدیه ای برایت آورده ام.
حضرت فرمود: چه آورده ای؟
اعرابی صندوق را پیش روی امام نهاد ، حضرت امر کرد تا در صندوق را گشودند ، مشاهده کردند که شمشیری در آن قرار دارد. در این هنگام عبّاس (ع) داخل مسجد شد ، بر پدر بزرگوار خود سلام کرد و مودّب ایستاد و نگاهی طولانی به شمشیر انداخت.
امیرالمومنین فرمود: پسرم دوست داری این شمشیر را به تو هدیه دهم؟
عرض کرد: آری.
حضرت فرمود: جلو بیا.
حضرت عبّاس نزدیک پدر آمد و حضرت با دست مبارک خود شمشیر را به قامت زیبای فرزندش بست ، سپس نگاهی طولانی به او کرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و روی گونه هایش جاری شد.
حاضران گفتند یا امیرالمومنین علیه السلام سبب گریه چیست؟
حضرت علی علیه السلام فرمود: گویا می بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله می کند تا اینکه دو دستش قطع می شود و عمودی از آهن بر سرش فرود می آید. حضرت دوباره منقلب گشت و حاضران همه گریستند. 😭
📚 مولد العبّاس بن علی (ع) / ص 61-62
▪️حضرت زینب (س) هنگام خروج از شهر شام خطاب به مردم فرمود:
« ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید ».
📚 ریاض القدس/ ج ۲ / ص ۲۳۷
🌱 أیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ؟ أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَیْهِ وَافْتَرى؟ أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى یُجابُ إِذا دَعی؟ أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى؟ أَیْنَ ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى؟ وَابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى؟
🔸 کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ کجاست آنکه خدا بر ستمکاران و تهمت زنندگان، او را پیروز مى گرداند؟ کجاست آنکه دعاى خلق پریشان را اجابت مى کند؟ کجاست آن بالاترین خلایق و صاحب نیکوکارى و تقوى؟ کجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفى؟ و فرزند على مرتضى ؟
🌱 وابْنُ خَدیجَةَ الْغَرّاءِ؟ وَابْنُ فاطِمَةَ الْکُبْرى؟ بِأَبى أَنْتَ وَ أُمّى وَ نَفْسى لَکَ الْوِقاءُ وَالْحِمى، یَابْنَ السّادَةِ الْمُقَرَّبینَ.
🔸 و فرزند خدیجه بلند مقام ؟ و فرزند فاطمه زهرا بزرگترین زنان عالم؟ پدر و مادرم فداى تو؛ جانم نگهدار و حامى ذات پاک تو باد اى فرزند بزرگان مقربان خدا.
🏴 قاسم بن الحسن عليه السلام به عزم جهاد قدم به سوي معركه نهاد، چون حضرت سيدالشهداءح عليه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد كه جان گرامي بر كف دست نهاده آهنگ ميدان كرده، بيتواني پيش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر كشيد و هر دو تن چندان بگريستند كه در روايت وارد شده حَتّي غٌشِي عَلَيْهِما ، پس قاسم گريست و دست و پاي عم خود را چندان بوسيد تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم عليه السلام به ميدان آمد در حالي كه اشكش به صورت جاري بود و ميفرمود :
اِنْ تَنْكرُوٌني فَانَا اْبنُ الْحَسَنِ
هذا حُسَيْنٌ كَالْاَسيرالْمُرْتَهَن
سِبْطِ النَّبِيّ الْمُصْطَفي الْمُؤْتَمِن
بَيْنَ اُناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ المَزنِ
📚 مقتل الحسین / مقرم / ص 331