☀️ «وَ فِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ ؛ وَفِي أَنفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» (الذاریات/20-21) ☀️
☀️ و در روی زمین برای اهل #یقین نشانه هایی است ؛ و هم در نفوس خود شما مردم، آیا نمی نگرید؟
🔸🔷🔸🔷 🌼 🔶🔹🔶🔹
🔰 احمد بن محسن میثمی، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل كرده است كه:
❓پس از گفتاری از ایشان در باره استدلال بر وجود خالق و پس از سوالی كه ابن ابی العوجاء در باره وجود خالق از ایشان پرسیده بود و ایشان هم دلیل وجود #خالق را با استدلال بیان كرده بود، به حضرت گفتم: اگر موضوع اینگونه است كه شما می فرمایید، چه اشكالی داشت كه خداوند، خودش را برای خلق خود آشكار می ساخت و آنان را به پرستش خود دعوت می كرد، تا حتی دو نفر با هم اختلاف نكنند. چرا خود را از آنها مخفی كرده است و پیامبران را فرستاده است؟ اگر خودش مستقیما به این كار اقدام می كرد، احتمال #ایمان آوردن مردمان به او بیشتر بود.
❗️حضرت در جواب فرمود: وای بر تو. چگونه می توانی بگویی كه او خود را پنهان كرده است در حالی كه قدرت خود را در وجودت به تو نشان داده است؛
▫️ در #آفرینش تو، در حالی كه تو نبودی؛
▫️ در بزرگ شدنت پس از خردسالیت،
▫️ در نیرومندیت پس از ضعف جسمانی ات،
▫️ در ضعف جسمانی ات پس از نیرومندیت،
▫️ در بیماری ات پس از سلامتی ات،
▫️ و در سلامتی تو پس از مریضی ات،
▫️ در رضایت تو پس از خشم و غضبت
▫️ و در #خشم و غضب تو پس از رضایت مندی ات،
▫️ در اندوه تو پس از شادمانی تو
▫️ و در شادی تو پس از ناراحتی ات
▫️ و در دوست داشتن تو پس از كینه و دشمنی ات
▫️ و در كینه و دشمنی تو پس از دوست داشتنت،
▫️ و در عزم و اراده تو پس از آه و ناله ات،
▫️ و در آه و ناله ات پس از عزم و اراده ات،
▫️ در رغبت و علاقه ات پس از بیزاری ات،
▫️ و در بیزاری ات پس از رغبت و علاقه ات،
▫️ و در تمایل تو پس از ترست ،
▫️ و در #ترس تو پس از تمایل تو،
▫️ و در امید تو پس از یأس و ناامیدی ات،
▫️ و در یأس و ناامیدی تو پس از امیدواری ات،
▫️ و در به یاد آوردن تو آن چیزهایی را كه در وهم و #خیال تو نمی گنجید
▫️ و در از بین بردن آن چیزهایی كه در #ذهن تو وجود داشت و تو به آنها اعتقاد داشتی...
🌾 و حضرت، پیوسته قدرت خداوند را برای من می شمرد، قدرتی كه در وجود من است و من آن را نمی شناسم، تا آن جا كه گمان كردم خداوند به زودی بین من و او آشكار خواهد شد.
#حدیث #تفسیر_قرآن_کریم #امام_شناسی #خدا_شناسی
📚 اصوال الکافی / ج1 / ص59 / ح2
🌪 چهره ی معاویه به روایت #صفین 🌪
#شماره_دو (جنگ در یوم الهریر)
🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥
⚔️ سپس دو لشکر با یکدیگر درگیر شدند و بین آنان امر عظیمی در گرفت ، و با هفتاد هزار کشته از بزرگان #عرب از یکدیگر جدا شدند.
⚔️ جنگ در روز پنجشنبه از وقتی که آفتاب بالا آمده بود تا هنگامی که ثلث اول #شب گذشت ادامه داشت. در آن دو لشکر حتی یک #سجده به جا آورده نشد تا آنکه زمان چهار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا گذشت. ❇️
❇️ توضیح: یعنی نماز #ترس به جا آوردند که به حالت ایستاده و بدون رکوع و سجود خوانده می شود ، چنانکه از امام باقر علیه السلام در این زمینه نقل شده است: « #نماز مردم در آن روز جز تکبیر در هنگام نماز چیز دیگری نبود».
▫️◾️▫️🔅▫️🔳▫️🔅▫️◾️▫️
📢 سلیم گفت: سپس #امیرالمومنین علیه السلام برای خطابه به پا خاست و فرمود:
◾️ ای مردم! کار شما به اینجایی که میبینید رسید و به دشمنان شما هم مثل آن رسید ، و جز نَفَس آخر باقی نمانده است. کارها وقتی پیش می آید آخر آن با اول آن سنجیده می شود.
◾️ این قوم در مقابل شما بدون آنکه دین داشته باشند #مقاومت کردند تا درباره ی شما به این جایی که می بینید رسیدند. و من انشاءالله صبح به سراغ آنان خواهم رفت و آنان را در پیشگاه الهی به محاکمه خواهم کشید.
#حدیث #امام_شناسی #معاویه
📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / خوئینی / ص282-283
🌪 چهره ی معاویه به روایت #صفین 🌪
#شماره_چهار (نامه ها)
🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥
✉️ نامه ی معاویه
▫️ معاویه درستی نقشه ی #عمروعاص را فهمید و گفت: راست گفتی ، ولی فکری به نظرم رسیده که با آن بر علی حیله کنم: «شام را به عنوان مصالحه از او بخواهم» ، و این اولین چیزی بود که مرا از آن محروم کرد.
❕عمروعاص خندید و گفت: ای معاویه ، تو را چه رسد به #مکر با علی؟! ولی اگر می خواهی بنویس!
▫️سلیم می گوید: معاویه به دست مردی از «سَکاسِک» به نام «عبدالل بن عقبه» این #نامه را برای علی علیه السلام فرستاد:
🔥 «اما بعد ، اگر تو میدانستی که #جنگ کار ما و تو را به اینجا می کشاند و ما هم می دانستیم ، هیچکدام این جنایت را بر دیگری روا نمی داشتیم. و اگر عقل هایمان بر ما غالب باشد ، این مقدار از فرصت باقی مانده که گذشته را ترمیم و آینده را اصلاح کنیم.
🔥 من از تو #شام را درخواست کرده بودم به شرط آنکه اطاعت و بیعتی را بر من لازم نکنی ، ولی تو قبول نکردی ؛ و خداوند آنچه منع کردی به من عطا فرمود. من امروز تو را دعوت می کنم به آنچه دیروز دعوت کردم.
🔥 تو هم از #بقا امید نداری مگر آنچه من امید دارم و از #فنا نمی ترسی مگر آنچنان که من می ترسم. به خدا قسم جگرها نازک شده و مردان از میان رفته اند. ما همگی فرزندان عبدمناف هستیم ، و بعضی از ما بر بعض دیگر فضیلتی ندارد که عزیزی به خاطر آن ذلیل شود یا ذلیلی به غلامی #برده شود. والسلام».
📮📩📤📮📩📤📮
✉️ جواب نامه
▫️ سلیم می گوید: وقتی #علی علیه السلام نامه ی معاویه را خواند خندید و فرمود: «تعجب از معاویه و حیله ی او بر من است!» سپس حضرت ، نویسنده اش عبیدالله بن ابی رافع را صدا زد و فرمود: بنویس:
🌿 «اما بعد ، نامه ی تو به دستم رسید که در آن یادآور شده بودی «اگر تو و ما می دانستیم که جنگ نسبت به ما و تو به این حد می رسد ، هیچکدام این جنایت را بر دیگری روا نمی داشتیم» ، ای معاویه ما و تو در مرحله ی نهایی از جنگ هستیم که هنوز به آن نرسیده ایم.
🌿 اما اینکه شام را درخواست کردی ، من چیزی را که دیروز به تو ندادم امروز هم نمی دهم. اما اینکه «در #ترس و امید هر دو مساوی هستیم» ، تو در شک قوی تر از من در یقین نیستی ، و اهل شام هم بر دنیا از اهل #عراق نسبت به آخرت حریص تر نیستند.
🌿 اما اینکه گفتی «ما فرزندان عبدمناف هستیم و هیچکدام بر دیگری فضیلتی نداریم» ، ما هم چنین هستیم ،
✅ ولی «امیه» همچون هاشم نیست ،
✅ و «حرب» همچون عبدالمطلب ،
✅ و «ابوسفیان» همچون ابوطالب ،
✅ و آزاد شده همچون هجرت کننده ،
✅ و منافق همچون #مومن ،
✅ و مدعی باطل همچون مدعی #حق نیست.
🌿 در دست ماست #فضیلت مقام نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که با آن بر عرب حاکم شدیم و #عجم را تحت اختیار خود درآوردیم. والسلام».
#حدیث #امام_شناسی #معاویه
📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / خوئینی / ص284-285