9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴شعار «ابالفضل علمدار، خامنهای نگهدار» امروز در حرم حضرت عباس(ع)
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گنهکاران را در این قافله راهی نیست
اما
پشیمانان را میپذیرند😔
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من بلدم گریه کنم
اگه منو میخری
نیومدم بازی کنم
من اومدم نوکری
💔🏴
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
#تحلیل_الههی_نستوه
#کاربر_عصمتالسادات_علوی
سلام به همگی.
من بیشتر از نگران قهر زن و شوهر و تأثیرش تو روحیات بچهها، نگران دلیل این قهر هستم.
توجه کنیم که طبق خاطراتی که برای الهه (شخصیت زن رمان، اگه دارم اسم رو اشتباه مینویسم ببخشید) مرور میشود، هم خودش هم شوهرش فعال فرهنگی در دانشگاه و هیئت هستند. رفت و آمد و فعالیت زیاد دارند. شخصیت زن رمان هم تحصیل میکند، هم در خانه فعالیت دارد، هم هیئت میرود و فعال است. حالا احتمالاً با توجه به سن بچهها، ده الی دوازده سال بعد، موبایل در دستش کشیده شده و به زمین کوبیده میشود. داخل خانه نشسته، صبحانه و نهار و شام آماده میکند. کارهای به شدت ارزشمند یک مادر و همسر. اما آنقدر وقت اضافه فکری و زمانی دارد که شروع کرده به مرور خاطرات به ترتیب زمانی و از اولین ملاقات با همسرش و .....
واقعاً کسی که در هجده تا بیست و دو سالگی آنهمه مشغله را با هم مدیریت کرده در دهه سی زندگی قدرت انجام فعالیت بیرون خانه و سامان دادن به زندگی را نداشته؟ موبایل آنهمه مزاحم بوده که باید با آن رفتار توهین آمیز شکسته شود؟
یا یک ماجرا پشت این رفتار نستوه قرار دارد؟؟
آیا اعتمادی این وسط کشته شده؟ باید به پرونده قتل اعتماد رسیدگی شده و قاتل مجازات شود. قتل اعتماد در زندگی مشترک، به قتل عشق، قتل احترام و قتل احساس منجر میشود. بعد از آن زندگی وجود ندارد که نگران سه روز قهر در زندگی مشترک باشیم یا نباشیم.
یا بحث اعتماد نیست. اخلاق و خلق و خوی آقای نستوه محدود کردن و بستن دست و پای طرف مقابل است. خوب ما به جز زندگی روتین و ازدواج و تربیت فرزند و ... به عنوان یک فرد در اجتماع شیعه وظایفی داریم. الهه اهل انجام این وظایف بوده. برای یک مبارز آماده و مجاهد منتظر ظهور تمام وظایف حتی وظیفههای مادری و همسری باید در راستای تقویت نقش مجاهدتش باشد. الان با وضعیت فعلی این زندگی، فرصتی برای مجاهدت هست؟؟ بچهها در این زندگی درست و مهدوی تربیت میشوند؟؟
زندگی انسانها ریاضیات نیست که 2=1+1 باشد. باید جمع دو نفر چیزی بیش از 2 بشود که ازدواج درست باشد. باید دو نفر همراه هم برای رسیدن به اهدافشان باشند. اگر جواب معادله 2 یا هر عددی کمتر از 2 بود کل جامعه ضرر کرده است.
حالا با این چند برگی که از رمان خواندهایم، به 1 الهه در جهت اهدافی که در آن قدم بر میداشته چیزی اضافه شده، یا کم شده است؟
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
21.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( هر که از سیلی بترسد مرد نیست )
(به یاد معلم شهید ابراهیم اصغری)
ثابتی:ببین بی پدر، دونه دونه ناخونهاتو با انبردست میکشم که هفت جد آبادت بیاد جلوی جشمت
تهرانی: گوش کن حرومی،بعد ناخونات نوبت دندوناته،بگو بینم کی بهت گفته این زر زرهاتو سر کلاس درس بکنی تو گوش بچههای مردم پدرسگ، هان؟
ابراهیم: خدا….خدا گفته
صداپیشگان: علی حاجی پور- محمد رضا جعفری - مسعود عباسی - میثم شاهرخ - کامران شریفی -احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
💠💠 زیارت امام زمان در روز جمعه
#اَلسَّلامُعَلَیکَیابَقیَّهالله 🍃🌸🌤
🌾🥀🌾🥀🌾
💠✨💠 جمعه👈🏻 روز حضرت صاحب الزمان (عج) و بنام آن حضرت است و همان روزی است که ایشان در آن روز ظهور خواهد فرمود؛
🦋🌹در زیارت آن حضرت بگو:
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ ،
🌿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَأُخْرَاكَ ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ ، وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ يَدَيْكَ؛
سلام بر تو ای حجّت خدا در زمینش، سلام بر تو ای دیده خدا در میان مخلوقاتش، سلام بر تو ای نور خدا که رهجویان به آن نور ره مییابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده میشود، سلام بر تو ای پاکنهاد و ای هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو ای همراه خیرخواه، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر تو ای چشمه حیات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاکیزه و پاکت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهای که به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرماید، سلام بر تو ای مولای من، من دلبسته تو و آگاه به شأن دنیا و آخرت توأم و به دوستی تو و خاندانت بهسوی خدا تقرّب میجویم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میکشم؛
🦋🌹
🍃وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ،
🍃وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ ،
🍃وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ .
🍃يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ ،
صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ ،
🍃هٰذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ ،
🍃وَالْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ يَدَيْكَ ،
🍃وَقَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ ،
🍃وَأَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ ،
🍃وَأَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ ،
🍃وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجَارَةِ ،
🍃فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
و از خدا درخواست میکنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پیروان و یاوران تو در برابر دشمنانت و از شهدای در آستانت در شمار شیفتگانت قرار دهد، ای سرور من، ای صاحب زمان، درودهای خدا بر تو و بر خاندانت، امروز روز جمعه و روز توست، روزی که ظهورت و گشایش کار اهل ایمان به دستت در آن روز و کشتن کافران به سلاحت امید میرود و من ای آقای من در این روز میهمان و پناهنده به توأم و تو ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران و از سوی خدا به پذیرایی و پناهدهی مأموری، پس مرا پذیرا باش و پناه ده، درودهای خدا بر تو و خاندان پاکیزهات.
⬅️سید ابن طاووس فرموده است:
💫من پساز این زیارت به این شعر تمثل میجویم و به آن حضرت اشاره نموده، میگویم:
🌥نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي
وَضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ
بر تو نازل مىشوم هرکجا که راحلهام روى آورد و مرا وارد نماید
و میهمان تو هستم در هرکجا که باشم از شهرها🙏🏻
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج♥️
📚مفاتیحالجنان ✨
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( خشم )
زن : نگاه کن سیاوش نگاه کن!مار، یک مار وسط دکان است!
سیاوش: چیزی نیست زن چیزی نیست،انقدر شلوغش نکن! این بینوا که اصلاً تکان نمیخورد،به گمانم مرده باشد
زن: نه نه جلو نرو ،دست نزن شاید خودش را به مردن زده،ممکن است نیشت بزند
صداپیشگان:مسعود عباسی - نسترن آهنگر - مسعود صفری
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
💠⚜💠
سلام بر آن هدایتشدهای که خداوند همه امتها را به آمدنش بشارت دادهاست.
💠اَلسَّلامُعَلَیکَیابَقیَّهاللهِالاَعظَم
💠 اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالفَرَج
💠 اَینَالمُنتَقَم؟!
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
#تحلیل_الههی_نستوه
#کاربر_ف_باقری
سلام در مورد الهه و نستوه خیلی حرف نگفته وجود داره .
ماجرای قهر الهه و نستوه سر یه گوشی تلفن نیست .
این بهانه یه قهر بزرگ شده . و ریشه در مشکلات قبل شون داره .
که کم کم توی قصه باید متوجه بشیم .
مثلا توی برگ های اول می تونیم به این نکته ها برسیم
✅ ترس الهه
توی برگ های اول می بینم الهه از نستوه می ترسه .
و به خاطر ترسش از نستوه گاهی بهش دروغ می گه .که مثلا نمیدونه گوشی کجاست .
یا پنهان کاری می کنه . مثل صفحه رمز گزاری شده اش توی فضای مجازی.
.
منظورم از ترس الهه دو مدل ترسه . یه ترس از برخورد های خشن ، سخت و فیزیکی نستوه هست .
که تا الان ندیدیم . ولی تصور الهه به ما این هشدار رو میده که ممکنه نستوه خشن برخورد کنه .حتی کار به کتک کاری برسه . مثل زمانی که دوش می گیره و می ترسه نستوه بیاد و کتکش بزنه .
شکستن موبایل الهه. به ما می گه نستوه خشنه و قدرت مدیریت خشم خودش رو نداره.
و یا حتی شکسته شده شیر پوسیده تو دست نستوه.به ما می گه احتمالا نستوه مرد قدرتمندیه ، و به لحاظ فیزیکی هم قویه.
اما مدل دوم ترس الهه از نستوه . ترس از فشار های روانی و برخورد های کلامی و احتمالا محدودیت های جدید نستوه می تونه باشه .
تمسخر ، تحقیر و...کارهایی بوده که انگار زیاد در مورد شخصیت الهه توی زندگی متاهلی براش اتفاق افتاده .
و دیگه دلش نمیخواد تحقیر بشه .
برای همین توی ماجرای گوشی داره مقاومت می کنه . و می خواد اینجا خودش رو ثابت کنه .
که البته سر درست بودن روش الهه برای اثبات خودش می تونیم بحث کنیم.که آیا زمان و روش درستی انتخاب کرده یا نه .
الهه اینقدر تحقیر ، محدود و تمسخر شده که دلش می خواد وارد یه جمعی بشه که کسی ازش تعریف کنه .
و دوباره خودش رو پیدا کنه و از نو بسازه .
پس مورد دوم میشه
✅ له شدن شخصیت و عزت نفس الهه توی زندگی متاهلی
✅ تنهایی الهه
ما نمی دونیم چرا ولی انگار الهه حتی با خانواده اش هم نمی تونه ارتباط بگیره .
و در جایی میگه نباید بهشون فکر کنم.
آیا اون ها مخالف ازدواج شون بودن .
یا نستوه اجازه نمیده که با خانواده اش در ارتباط باشه .
تنهایی و بی کسی الهه خیلی شدیده.
به گفته خودش تنها جایی که داره بره و کسی آزارش نده حمامه.
نه توی خونه . کسی رو داره
و نه بیرون از خونه می تونه بره.
✅بدبینی و سوظن نستوه
نستوه انگار یه بدبینی و سوظن شدید داره .
الهه رو مجبور می کنه که توی هیچ گروهی نباشه .
رمان نخونه.
گروه ها .گفتگو ها .کانال و ...هر چی که داره رو بررسی می کنه .
و همه اش می ترسه الهه بی آبروش کنه
که نمیدونیم دلیل این بد بینی ها چیه.
اینا نکاتی بود که تا الان بهش رسیدم خیلی نکته نگفته وجود داره .
ولی برای الان بسه میذارم برای بعد.
و اینکه این قصه رو دوست دارم .
از دوست داشتنی هاش هم فرصت کنم می گم .
ماچ به قلم خانم خلیلی 😘
به وقت بهشت 🌱
🦋🦋🦋🦋🦋 🍃🍃🍃🍃 🦋🦋🦋 🍃🍃 🦋 الههی نستوه #م_خلیلی #برگ۱۳ پرده را کنار زدم. آفتاب بعد ظهر پهن شد کف سالن.
🦋🦋🦋🦋🦋
🍃🍃🍃🍃
🦋🦋🦋
🍃🍃
🦋
الههی نستوه
#م_خلیلی
#برگ۱۴
انگشت بردم لای موهایم. بردمشان بالا. سهچهار نخ از دو طرف پیشانیم سفید بود. از تو فروریختم. تکیه دادم به دیوار حمام. دستم نا نداشت برس بکشم. صورت بردم جلوی آینه. دوباره نگاه کردم. چرا تا حالا ندیدهبودمشان!
آن موها را نمیخواستم. اصلاً بیست و هشت سال، سنی نبود که موهایم بخواهند سفید شوند. ابروهای توی هم رفت. سبابهام را گذاشتم وسط ابروهام. ماساژ دادم. چشمهایم را بستم.
سه سال پیش لاله آمد بهم سر زد. شال را از سر برداشت. نصف بیشتر موهایش سفید بود.
به خودم امیدوار شدم. برس را برداشتم. پایین موهایم را صاف کردم. دم اسبی بستمش.
موچین برداشتم. سفیدها را از ته چیدم. موهای روی لباسم را جمع کردم. از حمام آمدم بیرون. سروصدای بچهها نمیآمد. رفتم در اتاقشان. متین روی دفتر خواب رفتهبود. راستین اما نه. خبری ازش نبود. کمد دیواری را باز کردم: راستین!
لباسها را اینور آنور زدم: کجایی؟
خواستم تختها را بگردم. پتو روی تختها مرتب بود. دست نگه داشتم. در خیمهی اسباببازی را کنار زدم. نشسته بود آن ته. زانوهایش را بغل کرده بود. دستم شل شد: چرا جواب نمیدی مامان!
انگشت گذاشت روی لب: هیششش! قایمباشکبازی.
نشستم همانجا: وقتی جواب ندی من فکر میکنم اتفاق بدی برات افتاده. نگرانن میشم.
ابروهایش بالا رفت. لبهایش هم سمت بالا قوس برداشت.
بغلم را باز کردم: بیا الهی قربونت بشم.
چهاردستوپا جلو آمد. تو بغل فشارش دادم. موهایش را بو کردم. لپش را بوسیدم: دورت بگردم.
متین را بلند کردم گذاشتم توی تخت. چشمهایش را باز کرد. پتو کشیدم رویش: بخواب مامان. یه ساعت دیگه بیدارت میکنم.
نشست: نه! ضرب هفتو باید حفظ کنم.
موهایش را با دست زدم یکطرف: بیدارت میکنم فدات شم.
سر گذاشت روی متکا. بوسیدمش: نفس مامان.
تلفن زنگ خورد. تا برسم راستین جواب داد: سلام مامانجون... خوبم شما خوبی... داداشم خوابه. مامانم هست.
دوید طرفم: از من خدااااافظ. گوشی میدم مامان.
گوشی را گرفتم: سلام مامان.
نگرانیاش اعصابم را بهم ریخت: معلومه کجایی؟! گوشیت که هنوز خاموشه!
موهایم را انداختم جلو، نشستم: هنوز نخریدم. اونم درستبشو نیست.
توی صدایش دلواپسی بود: پاشید بیاید اینجا. دلم هواتونو کرده.
اشک توی چشمهایم جمع شد: دل منم تنگ شده.
_پاشو بیا دیگه. اسما هم میگم بیاد.
به خودم لعنت فرستادم: نه. بذار یه وقت که درس متین سبک باشه. خودم میام. امروز وقتش نیس.
نمیدانم چای یا آب داشت میخورد. قورت داد: پشت کنکوری که نیس. بونه میاری.
دست راستین را گرفتم. کاغذهای نستوه را بهم نریزد: نه مامان! بذار یه وقت بیام که بتونم دل سیر باهات تعریف کنم. هولهولکی فایده نداره.
نفسش را بیرون داد: خیله خب. ببینیم و تعریف کنیم.
کپی یا انتشار به هر شکل حرام است❌
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯