از قلمرو الف های معنوی.
تو دختری ساده،ولی متفاوتی.
که مثل بقیه بین گلبرگ های جمع شده نیلوفر زندگی میکنه و روز ها رو به جمع اوری شهد جادویی برای جو محافظتی سرزمین،و شب ها رو به جشن های اروم و تهیه نوشیدنی های صورتی رنگ و عجیب میگذرونه.
ولی اون، قبل از طلوع افتاب، قانون ها رو میشکنه و به قلمرو دو نیشه ها میره..
سورا
سورا از قبیله جادوگران نگهبان،و دختر سر به هوا و بازیگوش برادر مرده نگهبان بزرگ، پیرسه.
اون جانشین بعد از پیرسه،اما اینطور که بنظر میاد به این راحتیا(و یا هرگز) تبدیل به دختری حرف شنو و به قولی خانم نمیشه!
اون دوست داره همیشه لباس های نظامی قدیمی و کثیف پدرش رو با پوست خرس قارچ خوار بپوشه،دنبال خرگوش های پا بلند بدوه و غزال های طلایی رو شکار کنه و به رخ پسر های پروییه قبیله بکشه!
هدایت شده از ر
شبگردی مرموز و طرد شده.
اگر شبی معجون زیاد خوردین و به سرتون زد توی جنگل سرنوشت سر و گوشی اب بدین و قدمی بزنید،احتمالا با اون چشم های سرخ و تیز و شنل پف کرده و ماسکی از استخوون ادمیزاد مواجه میشید!
اون همیشه بین درخت های غول پیکر و موجودات مرموز دست اموزش قدم میزنه،و اگر مزاحمی برای ارامشش باشید...!
هدایت شده از ر
پناه.
اون ادمیزاده،ولی از هر موجود عجیبی که فکر کنید عجیب تره!
اون از عمه تیرانا کتاب بزرگ معجون سازی رو قرض گرفته(دزدیده)و هر معجونی که فکرشو کنید رو میتونه بسازه.
اگر میخوایید از دختر زیبایی که در جشن سالانه دیدید یه ماچ بگیرید،اون براتون معجون داره،اگر قراره مسابقه زوزه کشی رو شرکت کنید،و باید برنده بشید تا پوز همسایه ها به خاک مالیده بشه،اون بازهم یه معجون داره!
اون تو یه کلبه نزدیک به مرز زندگی میکنه و به خاطر دسته گلایی که به اب داده باید مراقب شیشه های عجیب غریبش باشه.
لورا.
دختری که دیوونه اشپزی کردنه(دروغ چرا تا دوسال اگر لب به غذاش میزدی باید با پای خودت میرفتی سراغ قبر کن).
کافیه یبار لب به کوکی های گردوییش بزنی،اونوقت مجبوری هر روز دوتا سکه مسی خرج کنی تا یه کوکی بگیری.
نزدیکه به رودخونه یوگیاس،یا نعمت که بخش زیادی از اب مورد نیاز سرزمین رو تامین میکنه زندگی میکنه.
دورگه الف جنگجو و هابیت های کشاورزه، حاصلی از عشقی عجیب اما حقیقی!