از اون بدتر روز تشییع جنازه بود

وقتی داشتیم نماز میخوندیم به تیکه ی اللهم انا لانعلم ... که رسید و آقا شروع کردن گریه کردن انگار یه چاقو ورداشته بودن باهاش قلبم و شرحه شرحه میکردن:)

خوشبخت ترین آدما تو این لحظه؟ کسایی که کرمانن:)

چند روز پیش بحث این بود که بریم کرمان که امشب سر مزار حاج قاسم باشیم ولی بخاطر امتحانای من نرفتیم..:)!

دیگرر تنها گریه حالم را میداند..:)

یکی از دلایلی که این آهنگ و انقد دوست دارم اینه که به شدت من و یاد حاج قاسم میندازه و هردفعه که گوشش میکنم به شدت یاد حاج قاسم میوفتم چون اولین بار تو تلویزیون برای شهادت حاج قاسم شنیدمش

بگین چجوری بزنمش که نه بتونه بنویسه نه حرف بزنه؟

دارم سعی میکنم منطقی باهاش حرف بزنم ولی خب از کسی که عقل و شعور خودش و چال کرده و با گوشاش حرف بقیه رو میشنوه و با دهنش همونارو میگه انتظار دیگه ای نباید داشت

از اونجایی که نصفه شب بود و من بار ها باهاش بحث کرده بودم و هردفعه همین و میگفت بلاکش کردم که هم اعصاب خودم آروم باشه هم اینکه هی این دست خودش و به فنا نده تا من و قانع کنه که دارم اشتباه میکنم/=

امتحانم رو درکمال خوشی دادم و تموم شد انقد امتحان راحت بود حس کردم مسخرمون کردن

امروزم مصلی برنامس ولی از اونجایی که شانس من خیلی خوب تشریف داره مامانم باید بره جایی و نمیتونه من و ببره مصلی و از شانس بدترم هیچکدوم از دوستام نیستن که باهاشون برم:)

نهایت کاری که میتونم بکنم اینه برم لایو مصلی رو ببینم البته اگر لایو بزارن