✨﷽✨
🌼چرا خود را به گریهزدن (تباکی) هم برای امام حسین(ع) ثواب دارد؟
✍عزاداری امام حسین(ع) که به حق دربارهاش گفته شده: «مَنْ بَکی اوْ ابْکی اوْ تَباکی وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» که حتی برای تباکی (خود را شبیه گریهکن ساختن) هم ارزش فراوان قائل شده، در اصل، فلسفهاش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابنزیادها و به سود حسینها و حسینیها بوده. در شرایطی که حسین به صورت یک مکتب در یک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعی معین و نفیکننده راه و روش موجود معین دیگری است، یک قطره اشک برایش ریختن واقعاً نوعی سربازی است.
در شرایط خشن یزیدی، در حزب حسینیها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت نوعی از خود گذشتگی است. اینجاست که عزاداری حسین بن علی(ع) یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزه اجتماعی است.
اما تدریجاً روح و فلسفه این دستور فراموش میشود و مسئله شکل یک عادت به خود میگیرد که مردمی دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداری مشغول شوند، بدون اینکه نمایانگر یک جهتگیری خاص اجتماعی باشد و بدون آنکه از نظر اجتماعی عمل معنیداری به شمار رود، فقط برای کسب ثواب (که البته دیگر ثوابی هم در کار نخواهد بود) مراسمی را مجرّد از وظایف اجتماعی و بیرابطه با حسینهای زمان و بیرابطه با یزیدها و عبیداللههای زمان به پا دارند.
در چنین مراسمی است که اگر شخص یزید بن معاویه هم از گور به در آید حاضر است که شرکت کند، بلکه بزرگترین مراسم را به پا دارد. در چنین مراسم است که نه تنها «تباکی» اثر ندارد، اگر یک من اشک هم نثار کنیم به جایی برنمیخورد.
📚 استاد مطهری، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص۸۳
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
#استوری
ڪمے تفڪر
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
⭕️از جمله خواص #گوشت_شتر تقویت اعصاب را می توان نام برد. خوردن گوشت شتر به تقویت عضلات بدن کمک می کند. یکی از خوراکی های مفیدی است که خوردن آن به زنان باردار و شیرده توصیه می شود.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
#زندگینامه_لاله_های_روستای_نیاک
نام پدر: سید احمد
نام مادر: رقیه
تاریخ تولد: 1342/10/19 آمل
تحصیلات: مهندس شیمی و معادن
یگان خدمتی: لشکر25 کربلا
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 1366/4/2
محل شهادت: ماووت سلیمانیهی عراق
نحوه ی شهادت: در عملیات نصر4
محل دفن: آمل
سن: 24سال
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیست_وششم_محرم
راهب صومعهای که در منطقه قنَسرین بود پس از خلوت با سر مطهر امام حسین (ع) مسلمان شد.
سِنجار، منطقهای سرسبز، پرجمعیت، با چشمههای فراوان بود که درختان زیتون، انار، گردو و بادام آن را دربرگرفته بودند. این شهر قبل از سلجوقیان بوده است و قول یاقوت درباره آنکه بنای آن را به سلجوقیان منسوب میکند، چندان درست نیست.
میگویند، چون سلطان سنجر در این شهر متولد شده است آن را سِنجار میگویند، مردم سِنجار، کُرد بودهاند. سِنجار، منطقه کوهستانی بود، کاروان از این نقطه نیز گذشته است؛ بنابراین گزارش، نصیبین همان نسیبس رومی است که از شعبههای چپ فرات سیراب میشود. یونانیها آن را مکدونیس یا سوکورِس گفتهاند.
کوه جودی را که کشتی نوح بر آن مستقر شد در این شهر میدانند. گلهای سفید شهر نصیبین را بهترین گلهای ایران میدانستند (این شهر در گذشته جزء سرزمین ایران محسوب میشده است) در آن گل سرخ نمیروید.
منصوربنالیاس-حاکم شهر-دستور زینت شهر داد با هزار آینه! جشن و سرور شروع شد. حامل سر امام حسین (ع) همین که خواست وارد شهر شود اسب او فرمان نبرد. چند اسب دیگر آوردند فایده نداشت. ناگاه سر از روی نیزه بیفتاد. ابراهیم موصلی سر را برداشت، شناخت و گفت: این سراباعبداللهالحسین (ع) است. همین باعث شد تا مردم آنان را به درون شهر راه ندهند و نقطه افتادن سر امام «مشهد حسین (ع)»نامیده شود و زیارتگاه مردم گردد. بیدادگران، ابراهیم موصلی را کشتند تا گزارش به شهر نرسد.
حضرت زینب (س) همین که سر برادر را در ورود به نصیبین بر نیزه دید این اشعار را سرود:آیا ما را به جبر در شهرها و بیابانها میگردانید در حالی که بر پدر ما وحی نازل میشد. به خدای عرش و پیامبرش کافر شدید، آنسان که گویی پیامبری ندیده است. امروز ما گریه میکنیم و فردا در قیامت و آتش، صدای گریه شما بلند است.
نوشتهاند سه روز بودند و گرد و غبار برخاست و مردم گفتند اگر نروید شما را خواهیم کشت؛ و بامدادان از آنجا رفتند. به نظر میرسد ۳ روز توقف در نصیبین نباشد بلکه سومین روز حرکت، کاروان به نصیبین رسیده باشد.
شایان ذکر است عینالورده، محلی سرسبز و خرم نزدیک رودخانه خابور بوده است با ۳۶۰ چشمه و یک دریاچه. این شهر چند سال بعد محل نبرد توابین با لشکر شام شد. کاروان از عینالورده و زمینهای اطراف آن گذشت و به دعوات رفت. کاروان با عبور از دروازه اربعین شهر دعوات، وارد میدان اصلی شهر شد. سر مطهر را از اول ظهر تا عصر در میدان شهر نصب کردند. شهر آراسته بود و نوازندگان در بوق میدمیدند و بر طبل میکوبیدند. نیمی از شهر میگریستند و نیمه دیگر میخندیدند. تا شب صدای موسیقی در شهر پیچیده بود. شب، حاملان سر، به خوشگذرانی پرداختند.
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیست_وششم_محرم
ادامه
بامداد روز بعد، وقتی قافله سر حرکت داشت و صدای قهقهه جنایتکاران بلند بود، حضرت امام سجاد (ع) سوگمندانه میگریست و میخواند:ای کاش میدانستم آیا اندیشهور و عاقلی هست که در انبوه تاریکیها، شب را به صبح پیوند دهد و از سوگ و مصیبتی که بر ما وارد شده شکوه کند و سخن بگوید؟ من که فرزند امامام چرا باید حقیقت و حق من در این گروه تبهکار نادیده و تباه شود؟
رَقَه در دیار مُضر قرار دارد. رَقَه یعنی زمینی که هر وقت آب بالا آید آنجا را فرا گیرد. این شهر در ساحل فرات بود. رَقَه را در یونانی قالانیقوس میگفتند. این منطقه با صفین همسایه است. رَقَه را رَقّهُالسوداء هم میگفتند. از بغداد تا رَقَه ۱۲۶ فرسنگ قاصله است. با نامگذاری این سرزمین به رافقه نام رَقَه فراموش شد. کاروان از رَقَه گذشت و به بالس رفت.
گفتنی است بالِس در مغرب رَقَه است. از بالس تا صفین ۲۳ کیلومتر و تا رَقَه ۴۲ کیلومتر بود. بالس را در رومی باربالیسوس میگفتند. در این شهر عبادتگاهی به نام علیبنابیطالب هست. وجود «مشهدالطّرح» و «مشهدالحجر» در این محل، گواه عبور قافله حاملان سر، از این شهر بوده است. این منزلگاهها در گزارشهای تاریخی کمتر مطرح شده است.
خاطرنشان میشود قنَسرین منطقه وسیعی بود که حلب هم احتمالا جزء آن محسوب میشد. نام باستانی این شهر فلیکس بود و مسیحیان به آن «کِن نشر» میگفتند. قنسرین در مصب رودخانه قُوَیق بوده و در سالهای ۵۷۳ تا ۶۰۸ در تصرف ایرانیان بوده است. از اینجا تا حلب یک منزل فاصله بوده است. به این شهر که رسیدند راهب پارسایی در آستانه ورود، سر مبارک امام را دید که نوری از دهانش ساطع شده بود و به سمت آسمان کشیده میشد. حاملان سر کنار صومعه وی اُتراق کردند. راهب دههزار درهم به آنان داد تا شبی سر را در اختیار داشته باشد. وقتی سر را درون صومعه برد، صدایی شنید و کسی را ندید. صدا میگفت:خوشا به حال آنکه حرمت تو را پاس بدارد و بشناسد.
راهب سربرافراشت و گفت:خدایا به حق عیسی مسیح، به این سر بگو با من سخن بگوید. سر، زبان گشود و گفت:ای راهب چه میخواهی؟ راهب گفت:تو کیستی؟ سر پاسخ داد:من فرزند محمّد مصطفی هستم. فرزند علی مرتضی، فرزند فاطمه زهرا. من شهید کربلایم. من مظلوم و عطشانام.
سر ساکت شد. راهب صورت بر صورتش گذاشت و گفت:صورت برنمیدارم تا بگویی شفیع تو در روز قیامت خواهم بود. سر دیگر بار به سخن درآمد و گفت:به دین جدم محمّد (ص) درآی. راهب گفت:اشهد ان لا اله الا الله و اشهدُ اَنَّ محمدَاً رسول الله؛ و شفاعت او پذیرفته شد. صبحگاهان که حاملان، سر و زر بازستاندند، حرکت کردند. وقتی به جای دیگر رسیدند و به درهمها نگاه کردند، همگی به سنگ تبدیل شده بود!
قافله قاتلان و حاملان و اسیران به شهر قَنسرین نزدیک شدند. مردم که دوستدار اهل بیت بودند، دروازهها را به روی آنان بستند و از بالای دیوارها سنگباران و لعنتبارانشان کردند و گفتند:ای قاتلان فرزند پیامبر، اگر همه کشته شویم اجازه نخواهیم داد یک نفر از شما به شهر وارد شود. امکلثوم این سروده را میخواند:تا چند و تا کی ما را بر شتران برهنه سوار میکنید آنسان که گویی ما اسیران روم هستیم. وای بر شما، آیا جد من رسول خدا نیست که شما را به راه رشد و کمال رهنمون شد؟ای امت بدرفتار، خداوند بر زمینهایتان جز باران عذاب نبارد. در منزلگاه قنسرین حادثه مهم همان برخورد راهب و ایمان آوردن او نوشته شده است که شبیه آن را به دیگر منازل هم نسبت دادهاند.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فیلم کوتاه | از ما یاد میگیرند...
🌱 حضرت آیتالله خامنهای: در ذهن کودک، پدر و مادر منشاء الهام(رفتار) است.
۶۲/۷/۲۱
💞 #ایران_همدل
❇️ هوای هم رو داشته باشیم.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
⚠️ علت متلاشی شدن بعضی خانوادهها از نظر #رهبرانقلاب
‼️ غالباً متلاشی شدن خانوادهها به خاطر بیملاحظگیها است. مرد بلد نیست که #رعایت کند؛ زن، بلد نیست که عقل به خرج بدهد، او #تندی و خشونت بیحد میکند، این #بیتحملی به خرج میدهد، همهاش ایراد دارد.
✅ مرد خشونت نکند، اگر یک وقتی اشتباه کرد، زن سرکشی نکند،
اگر ملاحظه کنند، با همدیگر بسازند، هیچ خانوادهای تا آخر متلاشی نخواهد شد و خانواده باقی میماند.
#همسرانه
#سخن_بزرگان
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکایت امام حسین علیه السلام و جوان عراقی
🔴 #استاد_عالی
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#سردار_سلیمانی
صدات هنوز تو گوشمونه..💚
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
سیگار و قلیان-اصلاح عادل-١شوال١۴۴١-(٧٠اسلاید.ppsx
50.02M
❇️ پاورپوینت کلاسداری اعتیاد به سیگار و قلیان
📚معاونت تبلیغ مؤسسه انوار طاها تحت اشراف حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
بوسیدن درِ آستانه بهشت
┄┅┅❁🌱🌸🌱❁┅┅┄
مردی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و پرسید : «ای رسول خدا ! من سوگند خورده ام که آستانه ی #درِ_بهشت را ببوسم ، اکنون چه کنم ؟»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : #پای_مادر و #پیشانی_پدرت را ببوس، (اگر چنین کنی، به مراد خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی.)
او پرسید : پدر و مادرم از دنیا رفته اند ، چه کنم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : برو و #قبور آن ها را ببوس.
منبع : الاعلام، ص24
#حدیث_خانواده
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیست_وهفتم_محرم
خولی بن یزید اصبحی در شیزر و کفر طاب از آب محروم شد.
در جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی آمده است:معرة نعمان در جنوب غربی حلب واقع شده است. دیواری سنگی داشته است که گویند طلسم ضد عقرب است. مسجد جامع شهر سیزده در داشته است. آرامگاه یوشعبننون در آنجاست، اما آرامگاه یوشع در نابلُس است.
مردم معره نعمان برخلاف قنسرین، درهای شهر را به روی کاروان گشودند و از آنان استقبال کردند و آذوقه و آب و غذای آنان را تأمین کردند. قاتلان و حاملان و سربازان، شب را با آرامش در این شهر گذراندند. معره نعمان بین حمص و حماء واقع است؛ بنابراین گزارش، در شهر شیزر که نزدیک معره نعمان است، چاه و دولابها بوده است و نهر بزرگ عاصی از آن حدود میگذرد.
کاروان اسیران صبح زود به این شهر رسیدند. پیرمردی سالخورده سر امام را دید و شناخت و گفت:ای مردم، این سر فرزند مصطفی و پسر علی مرتضی و جگر گوشه فاطمه زهراست. مردم آنها را راه ندادند و همپیمان شدند که به آنها آذوقه ندهند. خولیبنیزید اصبحی تقاضای آب کرد و آنان گفتند شما امام حسین (ع) را با لب تشنه شهید کردید، هرگز سیرابتان نمیکنیم.
در شهر کفرطاب رودخانه عاصی یا اورونتِس جاری است. شهر دارای حصار بود. خولی کنار حصار ایستاد و از مردم این شهر نیز آب طلب کرد. پاسخ مردم این بود که قطرهای آبتان نمیدهیم. شما امام حسین (ع) و یارانش را از آب محروم کردید.
در آستانه شهر سیبور، سرها را بر نیزه کردند. در این هنگام پیرمردی که عثمانبنعفّان را دیده بود، با دیدن سر، امام را شناخت. مردم را جمع کرد و گفت:این سر حسینبنعلی (ع) است که جنایتکاران بر نیزه کردهاند. مردم شهر گفتند:ما آنها را به شهر راه نخواهیم داد. بزرگان و پیرمردان گفتند:ای مردم! خدا فتنه و جنگ را خوش ندارد. اینان از شهرهای مختلف گذشتهاند، بگذارید از این شهر نیز بگذرند. جوانان شهر گفتند:به خدا قسم امکان ندارد.
پس بر پُل شهر ایستادند و راه را بستند و با سلاح آماده نبرد شدند. خولی به سربازان و همراهانش دستور داد با آنان بجنگید. جنگ سختی درگرفت و از سربازان خولی ۶۰ تن و از جوانان سیبور پنج تن کشته شدند. امکلثوم وقتی این غیرت وو دفاع شهر را دید پرسید:نام این شهرچیست؟ گفتند:سیبور. امکلثوم در حق آنان دعا کرد که:خدایا آبشان را گوارا، اجناسشان را فراوان و ارزان و دست ستمگران را از شهرشان کوتاه فرما!
حَماة که نام قدیم آن اپیغانیا بوده است، در شمال سوریه واقع است. نام این شهر در قصیده امرؤالقیس آمده است. رودخانه عاصی از این شهر میگذرد. دژی در این شهر بوده است که آب فراوان در آن ذخیره کرده بودند تا برای جنگ و مقاومت آماده باشند. در این شهر نیز مردم درها را بستند و بر قلعه بالا آمدند و گفتند:هیچکدام از شما را به شهر راه نخواهیم داد. در برخی کتب نوشتهاند:در این شهر مسجدی بوده که به آن مسجدالحسین میگفتند.
شخصی گوید من در سفر حج به حماة رسیدم. وارد مسجد شدم. پردهای آویخته بر یکی از دیوارهای مسجد دیدم. پرده را بالا زدم پشت آن سنگ مورّبی نصب بود که فرورفتگی شبیه به گردن در آن سنگ بود و خون خشکی بر آن نمایان بود. از یکی از خادمان پرسیدم:این سنگ و این خون چیست؟گفت:این سنگی است که حاملان سر امام حسین (ع) به سوی شام، سر را بر آن نهادند.
دعای حضرت امکلثوم را درباره این شهر نیز ذکر کردهاند.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد قرائتی
📻موضوع: مسئولین که از بیت المال ریخت و پاش می کنند خیانت و ظلم است
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
💬شهید ابراهیم هادی: مشکل ما این است که برای رضایت همه کار می کنیم جز رضای خدا.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
🔴 #شناخت_تفاوتها
💠 وقتی مرد، خسته از بیرون میآید به آرامش نیاز دارد و ممکن است برای فراموش کردن مشکلات، اخبار گوش کند یا روزنامه بخواند و با خود خلوت کند
💠 اینکار را بیاعتنایی به خود تلقی نکنید! به تفاوتهای روانشناختی یکدیگر احترام بگذارید!
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
#زندگینامه_لاله_های_روستای_نیاک
شهید محمدکاظم مرادی نیاکی
نام پدر: محمدرضا
نام مادر: فاطمه
تاریخ تولد: 1345 نیاک
وضعیت اشتغال: آزاد
تحصیلات: سوم راهنمایی
یگان خدمتی: قرارگاه نجف اشرف
عضویت: پاسدار
تاریخ شهادت: 1365/3/1
محل شهادت: مهران
نحوهی شهادت: شناسایی از مقر دشمن
محل دفن: نیاک
سن: 20 سال
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
🔴 #فرمول_آمرزش
💠 مردی خدمت حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و گفت: هیچ گناهی نمانده که انجام نداده باشم. چگونه میتوانم توبه کنم؟
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند: آیا هیچ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد پاسخ داد: پدرم زنده است. حضرت فرمودند: به پدرت نیکی کن تا آمرزیده شوی.
💠 وقتی او رفت، پیامبر اکرم فرمودند: کاش مادرش زنده بود. اگر به مادرش نیکی میکرد، زودتر آمرزیده میشد.
📚بحار الانوار، ج۷۴، ج۸۲
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
زن عامل انسجام خانواده
┄┅┅❁☘✨🌸✨☘❁┅┅┄
#علاّمه_طباطبایی، مفسر قرآن:
زنان، #سنگ_زیرین و #رکن_اساسی و علت واقعی انسجام و #تشکیل اجتماع خانوادگی انسانها هستند.»
وجود #زن و عواطف زیبای سالیان سال اجزاء یک بنای عظیم را نگه می دارد و در استحکام و بقای آن نقش اساسی دارد،
این جاذبه عظیم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب « #آرامش و #سکینه » معرفی نموده است.
قرآن کریم #حفاظت و #حراست از این رکن اساسی را بر عهده #مردان نهاد.
#موعظه_بزرگان
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیستوهشتم_محرم
سپاه خولی در شهر حِمص سنگباران شدند.
شهر حِمص که از شهرهای بزرگ گذشته و امروز سوریه است، در قدیم اِمّسا نام داشته است. در جنوب حَماة واقع است و با نهر عاصی ۵/۱ کیلومتر فاصله دارد. این شهر پر از کنیسه و معبد بوده است. شهر را حمصبنمهرین بنا کرده است. هر چند بنای آن را به یونانیان هم نسبت میدهند. قبر خالدبنولید بیرون شهر است. جالب است که در حِمص محلی بوده است که نیمی از آن کلیسا و نیمی دیگر به مسجد اختصاص داشته است.
کاروان حامل سر، به محض نزدیک شدن به شهر، پیکی فرستادند و به حاکم شهر-خالدبننشیط-اطلاع دادند که برای پذیرایی و تزیین شهر آماده شود. خالد شهر را زینت بست. آذوقه لشکر را فراهم کرد و خود سه میل راه را به استقبال شتافت.
وقتی به شهر رسیدند مردم در کنار دروازه جمع شدند و شروع به سنگباران سپاه خولی کردند. در این حمله ۲۶ نفر از سپاه کشته شدند. مردم فریاد میزدند:لا کُفر بعد ایمان و لا ضلال بعد هدی. بیرون شوید.
نزدیک خانه خالدبننشیط-فرماندار شهر-گروهی همپیمان شدند که خولی را بکشند و سر امام را از آنها بگیرند. همین که سپاه خولی دریافتند، هراسان دور شدند؛ بنابراین گزارش، قافله از حِمص گذشت. احتمال هست که خبر قافله به شهرهای بعدی میرسید. همین است که عکسالعملهای مشابه در شهرهای دیگر را شاهد هستیم. البته بافت فرهنگی و فکری و نوع حاکم در بازتابها و رفتارهای مردم شهرها مؤثر بوده است. با عبور از حِمص، کاروان به مرشاد رسید.
مرشاد شهر کوچک یا روستاگونهای بوده که به محض شنیدن خبر آمدن کاروان، پیر و جوان و کودک و زن و مرد شهر بیرون آمدند و با صدای بلند به صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت و لعن دشمنان اهل بیت پرداختند.
شایان ذکر است به رسم شهرهای پیشین، پیک لشکر به شهر بعلبک و حاکم شهر خبر داد که کاروان با رأس حسینبنعلی (ع) میآید. حاکم دستور زینت شهر را داد و فرمان داد دف بنوازند و در بوقها بدمند و خود و جمعی از شهر با ماده خوشبوی خَلوق، شکر و شراب خرما و زعفران شش میل به استقبال رفتند.
شهر با رقص و شادی پذیرای دشمنان شد. امکلثوم وقتی چنین دید، نام شهر را پرسد گفتند:بعلبک. حضرت نفرین کرد و گفت:خداوند سرسبزی و خرمی از شهرشان بگیرد و آبشان را تلخ و بیدادگران را بر آنها مسلط گرداند که جز جور و ستم نبینند.
آن شب مردم شهر به خوشگذرانی همراه با حاملان سر پرداختند و صبحگاهان، سپیدهدم آماده حرکت شدند. امام سجاد (ع) در شهر بعلبک این اشعار را زمزمه کرد:روزگار غریبی است که شگفتیها و مصائب آن از بزرگواران فاصله نمیگیرد.
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیستوهشتم_محرم
ادامه
کاش میدانستیم که روزگار تا کی با ما سر ستیز دارد و ما تا چه هنگام با حوادث آن پنجه خواهیم افکند؟ ما را بر شترهای بیجهاز سیر میدهند و ساربانان دمی درنگ و مهربانی نمیپذیرند. گویا ما را اسیران روم میپندارند و هر چه را خداوند درباره ما گفته دروغ میانگارند. وای بر شماای امت بد! بر رسول خدا کفر ورزیدید و عصیان کردید و گمراه شدید و راههای رستگاری را گم کردید. به نظر میرسد میرسد این اشعار از امام سجاد (ع) نباشد و زبان حالی باشد که در دورههای بعد به ویژه صفویه سروده شده باشد.
گفتنی است به درستی معلوم نیست کدام روز، قافله به عسقلان رسید. عسقلان هماکنون در جنوب سرزمینهای اشغالی قرار گرفته است. قافله قاتلان و حاملان سر، با رسیدن به عسقلان پیکی به سوی حاکم شهر فرستادند و او را از ورود قافله آگاه کردند. حاکم فرمان داد شهر را بیارایند و نوازندگان بنوازند و مردم به شادمانی و پایکوبی بپردازند. قصر نیز برای پذیرایی آماده شد. در این شهر تاجری بود که او را زریر خزاعی میگفتند که در بازار به بازرگانی مشغول بود.
وقتی دید مردم شادی میکنند و به هم تبریک میگویند پرسید:این جشن و شادی برای چیست؟ چرا بازارها را آراستهاند؟ به او گفتند:انگار مثل غریبهها میپرسی؟ گفت:بله نمیدانم! گفتند:موضوع این است که در عراق گروهی بر یزید شوریدند و با او بیعت نکردند. یزید لشکری را برای سرکوب فرستاد.
آنچه میبینی سرهای آنهاست و اسیران این جنگ. زریر پرسید:اینان کافرند یا مسلمان؟ گفتند:نه، سروران و برجستگان روزگار خود هستند. زریر پرسید:چرا بر یزید خروج کردند؟ گفتند:بزرگشان میگفت: من پسر رسول خدا هستم و به خلافت از یزید شایستهترم. زریر پرسید:پدرش که بود؟ مادرش که بود؟ نام او چیست؟
گفتند:نام او حسین، برادرش حسن و مادرش فاطمه دختر پیامبر و پدرش علی مرتضی است. زریر همین که این سخنان را شنید دنیا و فضا در نگاهش تیره و تار و تنگ شد. خود را به اسیران نزدیک کرد. همین که چشمش به امام سجاد (ع) افتاد، بلند بلند گریه کرد. امام سجاد (ع) به او فرمود::چرا گریه میکنی در حالی که تمام شهر خندان و شادماناند. زریر گفت:مولای من! من مردی غریبام و امروز به این شهر شوم آمدهام. من بازرگانام از مردم شهر سبب شادمانی را پرسیدم و گفتند کسی بر یزید شورش کرده است و اینک سر او را به سوی شام، همراه اسیران و زنان همراهش میبرند و او فرزند پیامبر (ص) است که خود را شایسته خلافت میدانسته است.
امام سجاد (ع) فرمود:ای بازرگان، در تو معرفت و بوی محبت اهل بیت میبینم. خدایت پاداش نیکو عنایت کند. زریر گفت:آقای من چه خدمتی از من ساخته است؟ امام فرمود::به حامل سر بگو اندکی کنار برود تا مردم این همه به زنان نگاه نکنند و به تماشای سرها مشغول شوند. زریر گفت:آقای من درخواستی و حاجتی داری؟ امام فرمود::اگر لباسی اضافه داری برسان. زریر رفت و برای همه زنان لباس و برای امام عمامه آورد.
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیستوهشتم_محرم
ادامه
زریر گوید:در این حال که سر و صدا و شیون در بازار پیچید، درنگ کردم و شمر-لعنةالله علیه-را دیدم که هدایای مرا پس میگرفت. پیش رفتم و لعنت کردم و به او ضربهای زدم و لگام اسبش را کشیدم و گفتم:خدایت لعنت کند. این سر کیست که بر نیزه کردهای و این زنان و کودکان کیستند که اسیر و بر شتران بیجهاز سوار کردهای؟ خداوند دست و پایت را قطع کند و قلب و چشمت را کور گرداند.
شمر فریاد زد:او را بزنید. سواران و مردم شهر، زریر را آنقدر زدند که بیهوش شد و به تصور اینکه کشته شده است او را رها کردند. زریر گوید:شبهنگام به هوش آمدم و توانی یافتم و با همه زخمها خود را بر زمین کشیدم و به مسجد سلیمان نبی رفتم. در آنجا جمعی را دیدم سرها برهنه و گریبانها چاک زده و چشمها گریان و قلبها بریان. پرسیدم چرا گریه میکنید در شهری که همه شادمان و خنداناند.
گفتند:ای که از این جمع گمراه نزد ما آمدهای، اگر از دوستداران ما هستی بنشین و در مصیبت، ما را همراه و یار باش. زریر گوید:گفتم حاشا که از شقاوتپیشگان باشم. کم مانده بود در راه محبت امام حسین (ع) کشته شوم و خدا مرا نگاه داشت و بدن زخمخورده را نشانشان دادم و آنان به سوگواری ادامه دادند. نام حاکم شهر یعقوب عسقلانی ذکر شده که در کربلا شرکت داشته است.
خاطرنشان میشود جوشن کوهی است در غرب شهر حلب. نامگذاری این کوه را به جوشن از آن جهت دانستهاند که شمربنذیالجوشن سر مبارک امام حسین (ع) را بر این ارتفاع قرار داده است. جوشن هم به معنای سینه پهن و گشاده و هم به معنای زره است. در اطراف کوه جوشن، زیارتگاهها و مقبرههای فراوانی است که از جمله مقبرهها، مزار ابنشهرآشوب، نویسنده کتاب المناقب است.
نوشتهاند وقتی قافله اسیران به منطقه شمالی شام یعنی حلب رسیدند در کنار جوشن، شب را درنگ کردند. جوشن معدن مس سرخ داشت:یکی از زنان امام که باردار بود فرزند خود را به نام محسن در این نقطه سقط کرد که به «مشهدالسّقط» مشهور است. نوشتهاند که همسر امام پس از سقط فرزند، از کارگران آنجا آب و نان طلب کرد، اما کارگران نه تنها غذا ندادند که او را ناسزا گفتند و آن زن نفرین کرد و از آن زمان به بعد هیچکس در آنجا کار نمیکند مگر اینکه زیان میکند.
در همین منطقه، محلی است به نام مسجدالنقطه، که نوشتهاند در این محل سر مبارک امام حسین (ع) را بر صخرهای قرار دادند. هنگام طلوع آفتاب، سر را برداشتند چند قطره خون بر این سنگ جاری شده بود. مردم بعدها جمع شدند و در آنجا به سوگواری پرداختند. مشهدالسّقط (محل دفن محسنبنالحسین (ع))را مشهدالدکَه هم میگویند.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیستونهم_محرم
ادامه
میافارقین نزدیک دیار بکر است که برخی بنای آن را تا عهد تئودوسیوس میرساند. با رسیدن کاروان به میافارقین، رؤسای شهر میکوشیدند تا سرها از دروازهای وارد شهر شود که متعلق به آنها بوده است. هر یک از قبایل دروازهای داشته و آن را آراسته بودند. همین اختلاف به جدال و جنگ کشید.
عمادالدین طبری تعداد کشتهشدگان این جنگ را چند هزار نفر ذکر کرده و میزان توقف در این شهر را ده روز دانسته است که هر دو رقم نادرست و اغراقآمیز است.
خاطرنشان میشود شبدیز واژهای فارسی است به معنای شبرنگ. وقتی کاروان به شبدیز رسید مردم شهر تصمیم گرفتند آنان را نه احترام کنند و نه آذوقه بدهند.
حتی قصد جنگیدن با آنان کردند. به ناگزیر از آنجا دور شدند، مردم در پی آنان افتادند و آنان را لعن و نفرین میکردند تا به ساحل فرات بازگشتند.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
#روز_شمار_عاشقی
#روز_بیستونهم_محرم
ادامه
میافارقین نزدیک دیار بکر است که برخی بنای آن را تا عهد تئودوسیوس میرساند. با رسیدن کاروان به میافارقین، رؤسای شهر میکوشیدند تا سرها از دروازهای وارد شهر شود که متعلق به آنها بوده است. هر یک از قبایل دروازهای داشته و آن را آراسته بودند. همین اختلاف به جدال و جنگ کشید.
عمادالدین طبری تعداد کشتهشدگان این جنگ را چند هزار نفر ذکر کرده و میزان توقف در این شهر را ده روز دانسته است که هر دو رقم نادرست و اغراقآمیز است.
خاطرنشان میشود شبدیز واژهای فارسی است به معنای شبرنگ. وقتی کاروان به شبدیز رسید مردم شهر تصمیم گرفتند آنان را نه احترام کنند و نه آذوقه بدهند.
حتی قصد جنگیدن با آنان کردند. به ناگزیر از آنجا دور شدند، مردم در پی آنان افتادند و آنان را لعن و نفرین میکردند تا به ساحل فرات بازگشتند.
🏴 #پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
#روز_شمار_عاشقی
#روز_اول_صفر
کاروان اسیران در روز اول صفر سال ۶۱ هجری وارد شام شد.
کاروان از شبدیز گذشت. در این هنگام هاتفی غیبی ندا داد:به خدا سوگند نزدتان نیامدم مگر آنکه در سرزمین کربلا، حسین (ع) را دیدم که گونههایش خاکآلود و حنجر مطهرش بریده شده بود. در اطراف او جوانانی دیدم که از گلویشان خون میتراوید و چونان چراغهایی در متن ظلمت نور میافشاندند. حسین (ع) چراغی نورافشان در دل تاریکیها بود. خدا میداند که دروغ نمیگویم.
امکلثوم پرسید:کیستی؟ پاسخ داد:رهبر جنّیانام که به یاری حسین (ع) رفتم، ولی به خاک پایش نرسیدم و دیدم شهید شده است.
تبهکاران اموی با شنیدن این صدا وحشتزده تصمیم به فرار گرفتند و میگفتند:وای بر ما که اهی آتشایم. در این هنگام نیز خبر رسید که نصر خزاعی لشکری آراسته تا به شما حمله کند. آنها از ترس به سمت صومعه راهب رفتند. راهب گفت:صومعه جای کافی ندارد. سرها را در دیر بگذارید و از بیرون محافظت کنید. پذیرفتند و صندوقها در دیر قرار گرفت. راهب زنان اسیر را نیز به درون پذیرفت. صندوق متعلق به سر مبارک را در اتاقی ویژه گذاشت. اتاق روزنهای داشت. همین که شب به میانه رسید ناگهان دید اتاق از نور سرشار شد و لحظهای بعد سقف اتاق دو نیمه شد و تختی نورانی فرود آمد. زنی بر تخت نشسته بود و فریادی برخاست که چشم فرو بندید. بانوانی که در هودجهای نور فرو میآمدند؛ حوّا، صفیه، راجیل، مادر اسماعیل، مادر یوسف، مادر موسی، آسیه، مریم و حرم پیامبر بودند. هر یک سر را میبوسید. نوبت به فاطمه زهرا (س) رسید. سر را بوسه زد و بیهوش شد. راهب نیز بیهوش شد. وقتی به هوش آمد کسی نمیدید و تنها صدایی میشنید که میگفت: «سلام بر توای کشته عزیز مادر! سلام بر توای فرزند مظلوم مادر، سلام بر توای عزیز شهید مادر، غم و اندوه در دلت مباد که خداوند اندوه و غم از دلت میزداید (و انتقام میگیرد) فرزندم! چه کسی سرت را از تن جدا کرد. چه کسی تو را کشت و بر تو ستم کرد؟ فرزندم! چه کسی حرم و اهل بیتت را اسیر و فرزندانت را یتیم کرد؟»
راهب وقتی به هوش آمد. صندوق را گشود. سر را غسل داد و با کافور و مشک و زعفران معطر کرد و گریان پرسید:تو کیستی؟ گمان میکنم از کسانی باشی که خدا در تورات و انجیل ستوده است. خداوند تو را فضیلت و تأویل عنایت کرده است، چرا که زنان بزرگ عالم بر تو نوحهگری کردند. میخواهم تو را به نام و نشان بشناسم.
ناگهان لبها حرکت کرد و فرمود: «منم مظلوم، منم مهموم، منم مغموم، منم که به تیغ بیداد کشته شدم. منم که مظلوم جنگ و شقاوت ظالمام. منم که بیجرم غارت شدم. منم که از آب منع شدم و از شهر و دیار خویش رانده شدم.»
راهب اشکریزان و نالان پرسید به خدایت سوگند میدهم خود را بیشتر معرفی کن. سر دیگر بار لب به سخن گشود: «اگر از نشان و نسب من میپرسی، منم فرزند محمد مصطفی (ص)، منم فرزند علی مرتضی (ع)، منم فرزند فاطمه زهرا (س)، منم فرزند خدیجه کبری (س)، منم فرزند کسی که چنگ زدن به دین و محبت او مانند چنگ زدن به حلقه استوار و جداییناپذیر است. منم شهید کربلا، منم کشته کربلا، منم مظلوم کربلا، منم عطشان، منم تشنه و غریب و تنهای کربلا، منم به تاراج رفته کربلا، منم آن کسی که کافران در کربلایم بییاور گذاشتند.»
راهب با شنیدن این گفتهها، شهادتین گفت و همراه با او هفتاد تن دیگر به محضر امام سجاد (ع) رسیدند و زنّارها گسستند و مسلمان شدند و قافله از آنجا بار سفر بربست و به سمت شام حرکت کرد.
بنابراین گزارش، کاروان اسیران کمکم به دمشق نزدیک میشد. نوشتهاند در نزدیکی دمشق، هاتفی ندا در داد:ای مردم! سر فرزند دختر پیامبر و وصی او بر نیزه میچرخد؛ و مردم بیآنکه اندوهگین و نالان باشند از هر منظر و تماشاگاه نظاره میکنند. نابینایان به تماشای تو سرگرماند و گوشها از شنیدن مصیبت تو کر. هیچ باغی نیست مگر آنکه آرزومند تربت و همسایگی خوابگاه تو را دارد. خانواده پیامبر را از آبی منع کردند که دیگر روز گرگان بیابان سر در آن فرو برده بودند. زخم بر چشمهای زیبایی زدند که سُرمه زده بود و دستی را قطع کردند که مردم مهربانانه آن را میفشردند.